رابطه عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج؟
عاشق شدن پیش زمینه مناسب و مورد انتظار برای ازدواج است. از این جمله اینطور برمی آید که باید برای رابطه عشق ازدواج کنید و پس از آن هم روی آن کار کنید. یک ازدواج موفق، تحقق نهایی یک جذبه رمانتیک است.
یک ازدواج خوب ازدواجی است که کاملاً و آزادانه بر رشد فردی وابسته باشد و ازدواج بد دقیقاً عکس این وضعیت است. ازدواج کردن اصولاً یک ماجرای رمانتیک با تاکید بر حقوق افراد و آزادی از کنترل والدین می باشد. وابستگی عاطفی و خوشبختی مورد انتظار بر ملاحظاتی مثل همراهی، شباهت های فرهنگی و تجارب اجتماعی یکسان می چربد. ما با افتخار اعلام می کنیم که دیگر برای آسودگی، ارتقاء شغل یا راضی کردن خانواده هایمانازدواج نمی کنیم، بلکه برای ایجاد یک رابطه مطبوع و خوشایند که کاملاً هم داوطلبانه است و هدف آن خوشبختی فردی و رشد شخصیتی است، ازدواجمی کنیم.
برای بسیاری از ما سوال پیش می آید که آیا بهتر است بعد از ازدواج عاشق طرف مقابل شد یا قبل از ازدواج !
گذشته خانوادهها برای فرزندانشان همسر انتخاب میکردند و به تنها چیزی که فکر نمیکردند،رابطه عشق و علاقه فرزندشان بود. آنها معتقد بودند علاقه بعد از ازدواج به وجود میآید، اما امروز بسیاری از جوانها تا عاشق نشوند، به ازدواج فکر هم نمیکنند!
واقعا کدام شیوه برای تشکیل زندگی درستتر است؛ شروع یک زندگی عاشقانه یا شروع زندگی به امید عاشقانه شدن؟
برای ازدواج، حتما باید عاشق بود؟
اجازه بدهید ابتدا مشخص کنیم «رابطه عشق» چیست. مردم این واژه را به معناهای متفاوتی به کار میبرند. گفته میشود «عشق» بهمعنی «خواستن» است، اما در زبان عربی، به پیچک صحرایی یا نیلوفر «عَشَقه» میگویند، چون به درختی میپیچد و از آن بالا میرود و آنقدر رشد میکند تا آن گیاه را بخشکاند.
میتوان رابطه عشق را بهشکلی ساده، دوست داشتن تعریف کرد یا آن را نوعی محبت شدید و حتی اغراقآمیز دانست که نشانه بیثباتی خلق و اشکال در شناخت و تفکر است.
پس اگر از معنای اول صحبت کنیم،رابطه عشق برای ازدواج لازم است و اگر از معنای دوم سخن بگوییم،رابطه عشق برای ازدواج مضر است: مطالعات غربیها نشان داده زوجهای متاهل یکی از تفاوتهای اساسی خود را با افراد مجرد، عشق بزرگتر و رابطه عاشقانه متقابل یا دوطرفه میدانند . عشق شدیدتر لزوما با خوشحالی و رضایت بیشتر پس از ازدواج همراه نیست، اما با پایدار ماندن این رابطه مرتبط است.
البته ممکن است هرچه افراد رابطه عشق بیشتری را تجربه کنند، احساس شادمانی بیشتری هم داشته باشند. پس عاشق بودن و عاشقانه زندگی کردن اثر مطلوب و شناختهشدهای بر ازدواج دارد.
رابطه عشق ضامن خوشبختی است؟
رابرت استرنبرگ، روانشناس آمریکایی، در یکی از نظریههای معروف خود که به نام «مثلث عشق» مشهور است، برای رابطه عشق سه رأس معرفی میکند که «صمیمیت»، «کشش جنسی» و «تعهد» هستند. هر نوع ترکیبی از این سه رأس را میتوان یک رابطه عاشقانه دانست.
بهشکلی قراردادی، ما رابطهای را که فقط صمیمیت داشته باشد (و نه کشش و تعهد)، «دوستی» ساده میدانیم. کشش جنسی بهتنهایی نوعی عشق را پدید میآورد که معادل «شیدایی و نابخردی» است و تعهد تنها «عشق پوچ» نام دارد.
افسانه عشق یا عشق افسانه ای؟
رابطه عشق، یک افسانه نیست. یک واقعیت شیرین است که سختی های زندگی را برای ما هموار می کند. اگر عشق به زندگی نباشد، هیچ یک از ما صبح از خواب بیدار نخواهیم شد، اگر عشق به فرزند نباشد، هیچ مادری زحمت بارداری و زایمان را به خود نخواهد داد، و اگر عشق به کار نباشد، هیچ کشاورزی گندم درو نخواهد کرد. پس چیزی به اسم «افسانه عشق» وجود ندارد چرا که عشق، سر منشأ حیات است. اما چیزی که وجود دارد و باعث زحمت می شود «عشق افسانه ای» است. عشق افسانه ای، همان طور که از اسمش پیدا است، اشتیاق و عطش شدید برای رسیدن به محبوب است. چرا می گوییم که این دسته از عشق ها، افسانه ای هستند؟
مقاله مرتبط:چگونه بدانیم که آیا فردی شما را واقعا دوست دارد؟
ویژگی های رابطه عشق افسانه ای :
عشق های افسانه ای مانند یک جور بیماری هستند. این دسته از عشق ها چند ویژگی عمده دارند:
- با تب همراهند. عشق های افسانه ای ناگهان بروز می کنند و در زمانی کوتاه به اوج می رسند. این دسته از عشق ها تا وقتی که به مقصود نرسند، از تب و تاب نمی افتند.
- . کورند. همه آدم ها با هر درجه از اعتقاد و باور هم که باشند، در کنار محاسنشان نقطه ضعف هایی هم دارند. اگر از شما خواستند که چند تا از ضعف های خواستگارتان یا کسی که به او پیشنهاد ازدواج داده اید را بگویید و شما حرفی برای گفتننداشتیدیا باید به ناکافی بودن شناخت تان شک کنید و یا به احتمال گرفتار شدنتان در وادی یک عشق افسانه ای.
- فلج کننده اند. کسی که گرفتار عشق افسانه ای شده باشد، هم خودش را از کار و زندگی می اندازد و هم معشوقش را. به اضافه ی اطرافیان هر دو طرف که به خاطر این نوع از خاطر خواهی متحمل دردسرهای زیادی می شوند.
- تحمل درد را پایین می آورند. در عشق افسانه ای، فرد عاشق و همینطور احتمالاً معشوق، تاب تحمل رنج را ندارند. نسبت به دوری خیلی حساس هستند و اگر به هدفشان نرسند یا بلایی سر خودشان می آورند یا سر معشوقشان.
برای ازدواج که یک رابطه طولانیمدت است، به چیزی بیش از یک یا دو جزء فقط نیاز داریم. «عشقهای رمانتیک» فاقد جزء تعهد هستند و احتمالا دوام نمیآورند. «عشقهای ترحمآمیز» جزء شهوت را ندارند و در نتیجه ممکن است در آینده با رضایت چندانی در ازدواج همراه نباشند. «عشقهای سرابگونه» هم فاقد جزء صمیمیت هستند و به خواستگاری یا نامزدی عجولانهای منجر میشود که در آنها تصور بر این است که تعهد بر پایه شور و کشش جنسی بنا خواهد شد و نیازی به صمیمیت نیست.
از سوی دیگر، عشقهای شورانگیز پیش از ازدواج ممکن است بهجای آنکه یک رابطه صمیمانه را نشان دهند و تعهد آینده را پیشگویی کنند، نشاندهنده آشفتگیهای روانی مانند اختلالات خلقی، اختلال انطباقی (برقراری یک رابطه جدید برای جبران فقدان یا ناخشنودی پیشآمده که در آن صمیمیت ابرازشده از سوی طرف مقابل بهصورت اغراقآمیزی تصور میشود) و اختلالات شخصیت (مانند اختلالات شخصیت مرزی که از جمله با رفتارهای ناگهانی، فکر نشده اما زودگذر و ناپایدار مشخص میشود) باشند.
عشقی که نمایانگر «آرمانیسازی» معشوق است و در آن عاشق به معشوق معنایی خداگونه میدهد، به احتمال بسیار با فرایند مخرب «ارزشزدایی» دنبال میشود. فرد عاشق، معشوق خود را کامل و بینقص میداند و او را تنها کسی تصور میکند که قرار است بدبختیهای زندگی را بزداید و او را به خوشبختی و سعادت برساند.
با اولین اشتباه معشوق، این مقام مقدس و معصومانه از او گرفته میشود و معشوق گرگی دانسته میشود که در لباس گوسفند نمایان میشود و تنها هدف او تصاحب عواطف و داراییهای عاشق بوده است! به این معنی باید روی عشقهای شدید پیش از ازدواج تامل کرد. من توصیه میکنم در چنین مواردی با یک روانپزشک یا روانشناس مجرب مشاوره شود.
رابطه«عشق» به تنهایی کافی نیست
رابطه عشق پیش از ازدواج به هیچوجه سلامت ازدواج و خوشبختی زوج را تضمین نمیکند اما در عین حال، اگر کور و افراطی نباشد، میتواند به احساس شادی و رضایتمندی در ازدواج منجر شود. از طرف دیگر، ازدواج با کسی که فرد او را دوست ندارد، خطرناک است و تضمینی وجود ندارد که پس از ورود به زندگی مشترک «عاشق» همسر خود شود. ممکن است کسی به شریک زندگی خود عادت کند، اما لزوما او را دوست نخواهد داشت.
از سوی دیگر، باید بدانیم برای یک ازدواج موفق عشق کافی نیست و خصوصیات متعدد دیگری مانند توافق خصوصیات شخصیتی، تواناییهای جسمی، روانی، عقلی، مالی و شغلی، سازگاری خانوادهها از نظر فرهنگ، تحصیلات و طبقه اجتماعی-اقتصادی، نیازها و اهداف مشترک یا همراستا و حتی تفریحات مشترک باید در نظر گرفته شود
جایگاه رابطه عشق، کجا است؟
برای اینکه بفهمیم جایگاه رابطه عشق در زندگی مشترک کجاست باید به مواردی که لازم است قبل از ازدواج و همینطور بعد از ازدواج به آنها اهمیت داده شود توجه کنیم. برای ازدواج کردن چند شرط کلی لازم است:
- داشتن دلایل درست برای ازدواج
- تشابه داشتن در ویژگی هایی مانند سطح خانواده، طرز فکر، باورهای مذهبی، تحصیلات و...
- . هدفمندی، تعهد و مسئولیت پذیری
- سلامت روانی
اگر بعد از داشتن همه این ویژگی ها دو نفر به دل یکدیگر هم نشستند، آن وقت می توانند به آن ازدواج فکر کنند. حالا همین دو نفر برای حفظ و تداوم زندگی مشترکشان لازم است چند شرط لازم را داشته باشند که عشق اولین شرط است و بعد از آن مواردی مانند احترام به تفاوت ها و پذیرش آن، تعهد و مسئولیت پذیری، گذشت و غیره قرار می گیرند. بله، جایگاه واقعی و درست عشق، دوران بعد از ازدواج است.
یک شعار درست
حتماً شما هم این شعار را از رسانه ها شنیده و یا خوانده اید که «انتخاب عاقلانه، زندگی عاشقانه». واقعیت همین است اگر شما درست و عقلانی انتخاب کنید و کسی را به همسری برگزینید که در کنار دیگر ملزومات به طور کلی از او خوشتان هم آمده باشد (نه اینکه عاشق دو آتشه او شده باشید) بعد ازازدواج و در جریان زندگی کم کم خواهید توانست عشق را نیز تجربه کنید. عشقی که به تدریج ایجاد شود و شما را خلاق تر و رشد یافته تر کند، همان چیزی است که آن را عشق واقعی و عمیق می نامیم.
رابطه عشق بعد از ازدواج
به نظر من به رابطه عشق قبل از ازدواج بیش از حد اهمیت داده می شود و هیچ توجهی به بعد از آن نمی شود. این به آن خاطر است که رابطه عشقمثل اندام های درون بدن انسانها، درون او رشد نمی کند یا توسط یک هورمون خاص در بدن ترشح نمی شود. عشق فقط با تمرین در طولانی مدت است که به وجود می آید. و ازدواج برای زوج ها فرصت های خیلی زیادی را برای تمرین آن فراهم می کند.
یک نمونه کلاسیک از عشق بعد از ازدواج را در فیلم “فیدلر روی پشت بام” می توان دید. این فیلم درمورد یک خانواده روسی است که سه دختر زیبا و دوست داشتنی دارند. یک روز، شوهر از زن می پرسد، “منو دوست داری؟” و زن در جواب می گوید، “بعد از 25 سال از من می پرسی که دوستت دارم یا نه؟ بعد از همه کارهایی که برایت کردم، شستم رُفتم، پختم، سه دختر برایت به دنیا آوردم، حالا از من می پرسی دوستت دارم یا نه؟”
بعد لحظه ای مکث می کند و ادامه می دهد، “آره من واقعاً دوستت دارم”.
عشق آن احساسی نیست که به کسی دارید، تمایل به انجام کارهایی است که دوست دارید برای آن فرد بکنید. به نظر من این اصل جدیدی است که باید در جامعه پایه گذاری شود. این باید استانداردی باشد که برای خودمان و بچه هایمان قرار می دهیم. این باید همان چیزی باشد که به بچه هایمان در اولین قرار ملاقات عاشقانه شان یاد می دهیم: بله عشق بعد از ازدواج شروع می شود.
https://liability-insurance.ir
https://iranfireinsurance.ir
|