https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com/13-Differences-Between-the-Rich-and-the-Poor

آنها شده است. در ادامه‌ی این مقاله، به 13 تفاوت مهم ثروتمندان و فقرا اشاره می‌کنیم.

13 تفاوت بین ثروتمندان و فقرا

 

 به نظر شما ثروتمندان و فقرا چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟ هرگاه خود را سرزنش یا از شرایط شکایت می‌کنید، درواقع نتیجه‌ی شرایط مالی خود را می‌بینید. شما می‌توانید فقیر یا ثروتمند باشید، اما نمی‌توانید هردوی آنها باشید. ثروتمندان عاداتی دارند که موجب موفقیت آنها شده است. در ادامه‌ی این مقاله، به 13 تفاوت مهم ثروتمندان و فقرا اشاره می‌کنیم.


1. ثروتمندان با پول بازی می‌کنند تا برنده شوند، فقرا با پول بازی می‌کنند تا آن را از دست ندهند


هدف ثروتمندان این است که دارایی زیادی داشته باشند. بسیاری از ثروتمندان، از دارایی‌هایشان برای کمک به دیگران نیز استفاده می‌کنند. یکی ازاصول کسب موفقیت که به مردم آموزش داده می‌شود این است: «اگر ستاره‌ها را هدف بگیرید، دست‌کم می‌توانید ماه را بزنید.» فقرا حتی تلاش نمی‌کنند سقف خانه‌شان را هدف بگیرند و تعجب می‌کنند که چرا نمی‌توانند موفق باشند.

 


2. ثروتمندان خود را متعهد کرده‌اند که ثروتمند شوند، فقرا می‌خواهند که ثروتمند شوند

دلیل اصلی اینکه بیشتر افراد نمی‌توانند به چیزی که می‌خواهند دست پیدا کنند، این است که نمی‌دانند دقیقا چه چیزی می‌خواهند. ثروتمندان به روشنی می‌دانند که می‌خواهند ثروتمند باشند و تردیدی در این خواسته‌شان راه نمی‌دهند. آنها کاملا خودشان را متعهد کرده‌اند ثروت زیادی به‌دست آورند. تا زمانی که کارهایشان قانونی و اخلاقی باشد، هرکاری می‌کنند تا دارایی زیادی به دست آورند. ثروتمندان پیام‌های مغشوش به جهان ارسال نمی‌کنند اما فقرا این کار را انجام می‌دهند.

 

موارد زیر، سطوح مختلفِ «خواستن» هستند:

من می‌خواهم ثروتمند شوم.
من 
ثروتمند شدن را انتخاب می‌کنم.
من متعهد می‌شوم که ثروتمند شوم.


معنای واژه‌ی متعهد شدن این است که «خود را بی‌قید و شرط وقف کنیم». درنتیجه نباید هیچ تردیدی داشته باشید. باید از همه‌ی چیزهایی که در اختیار دارید استفاده کنید تا ثروتمند شوید. باید هر کاری که لازم است، انجام بدهید. این روشی است که جنگجوها استفاده می‌کنند. هیچ عذر، اگر، اما و شایدی قابل قبول نیست و شکست پذیرفته نمی‌شود. شیوه‌ی جنگجوها بسیار ساده است: «یا ثروتمند خواهم شد یا در حال تلاش برای ثروتمند شدن خواهم مُرد.»

باتوجه به چیزی که من به تجربه دریافته‌ام، ثروتمند شدن نیازمند تمرکز، شجاعت، دانش، تخصص، به‌کار بستن همه‌ی تلاش‌ها، رها نکردن کار و البته یک ذهنیت غنی است. آیا حاضرید روزی 16 ساعت کار کنید؟ ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید هفت روز هفته را کار کنید و گاهی وقت‌ها بیشترِ آخر هفته‌ها را نیز سرکار باشید؟‌

ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید مدتی خانواده‌ و دوستان‌تان را نبینید و سرگرمی‌ها و عادات‌تان را کنار بگذارید؟ ثروتمندان حاضرند. آیا حاضرید تمام وقت، انرژی و سرمایه‌ی اولیه‌تان را بدون هیچ‌گونه تضمینی برای بازگشت به‌کار بگیرید؟ ثروتمندان حاضرند.

بسیار ساده است، باتوجه به ارزشی که در بازار ایجاد کرده‌اید، سهم شما به‌طور مستقیم پرداخت می‌شود.


می‌خواهید چگونه زندگی کنید؟ می‌خواهید چگونه بازی کنید؟

می‌خواهید در لیگ‌های بزرگ بازی کنید یا در لیگ‌های کوچک؟ در تیم‌های اصلی یا تیم‌های فرعی؟‌ می‌خواهید در بازی‌های بزرگ شرکت کنید یا بازی‌های بی‌اهمیت؟

این تصمیمی است که شما باید بگیرید.

 

زندگی شما فقط به خودتان مربوط نمی‌شود بلکه شامل همکاری با دیگران نیز می‌شود. زندگی شما عبارت است از انجام درست مأموریت‌تان و دلیلی که برای آن پا به هستی گذاشته‌اید. شما به این جهان آمده‌اید تا ارزش خود را به آن اضافه کنید.

 

بیشتر افراد آنچنان مشغول به خود هستند که همه چیز در اطراف‌شان در حال چرخیدن است. اما اگر واقعا می‌خواهید ثروتمند شوید همه چیز فقط به شما مربوط نمی‌شود. لازمه‌ی ثروتمند شدن این است که به زندگی دیگران نیز ارزش اضافه کنید. به این ترتیب بخشی از زندگی شما شامل این می‌‌شود که داشته‌هایتان را با دیگران به اشتراک بگذارید. معنای این حرف این است که می‌خواهید بازی‌های بزرگی انجام بدهید.

 

نتیجه‌ی فرعی این کار این است که هرچه از نظر ذهنی، احساسی، روحی و مالی ثروتمند‌تر شوید، افراد بیشتری به شما کمک می‌کنند.


 

3. ثروتمندان فرصت‌ها را می‌بینند، فقرا موانع را؛ ثروتمندان رشد بالقوه را می‌بینند

 

فقرا شکست‌های بالقوه را؛ ثروتمندان بر روی پاداش‌ها تمرکز می‌کنند، فقرا بر روی خطرها ثروتمندان مسئولیت اتفاقاتی را که در زندگی‌شان می‌افتد، برعهده می‌گیرند و با این ذهنیت عمل می‌کنند: «این به‌خوبی کار خواهد چون وادارش می‌کنم درست کار کند.» یک کار هرقدر هم که به طول بینجامد،ثروتمندان خود را متعهد به انجام آن می‌دانند. آنها درنهایت می‌گویند: «اگر تو این کار را انجام ندهی، پس چه کسی می‌تواند انجامش بدهد؟»


 

حتما بخوانید: 10 راه برای ثروتمند شدن

4. ثروتمندان روی خواسته‌هایشان تمرکز می‌کنند اما فقرا بر روی چیزی که نمی‌خواهند، متمرکز می‌شوند

 

 

آیا می‌دانید که هیچ مسیر مستقیمی در این دنیا وجود ندارد؟‌ زندگی بر روی خطوط مستقیم و بی‌عیب حرکت نمی‌کند. حرکت آن بیشتر شبیه یک رودخانه‌ی پُرپیچ و خم است. در بیشتر موارد تنها می‌توانید انحنای پیشِ رو را ببینید و تا زمانی که به پیچ بعدی نرسید، نمی‌توانید ادامه‌ی مسیر را مشاهده کنید.

هرگاه افرادی را دیدید که به آنچه شما آرزو دارید، رسیده‌اند، برای‌شان دعا کنید. اگر فردی را می‌بینید که خانه‌ی زیبایی دارد، از آن خانه تعریف کنید و به آن فرد تبریک بگویید. اگر ماشین زیبایی می‌بینید، از آن ماشین تعریف کنید و به صاحبش تبریک بگویید. اگر فردی را می‌بینید که خانواده‌ای دوست‌داشتنی دارد، برای آن فرد و خانواده‌اش دعای خیر کنید.

از همین الان از شما می‌خواهم تمرین کنید دیدگاه‌های منفی دیگران را به خاطر بسپارید و هرگز مانند آنها نباشید. انرژی مثبت و منفی، هردو مُسری‌اند. من باور دارم که افکار منفی آفت ذهن هستند. آنها باعث می‌شوند به‌جای اینکه تلاش کنید، شکایت کنید؛ به‌جای اینکه کار مؤثری بکنید، دستپاچه شوید و به‌جای اینکه به انجام کاری ترغیب بشوید، ناامید شوید. به این ترتیب آیا واقعا می‌خواهید به افراد منفی‌گرا نزدیک شوید؟!


5. ثروتمندان تقریبا همیشه به‌دنبال پیشرفت و ارتقا هستند


آنها مشتاق هستند که محصولات‌، خدمات و ایده‌هایشان را با اشتیاق و هیجان ارتقا بدهند. تنفر از توسعه و پیشرفت، یکی از بزرگ‌ترین موانع در برابر موفقیت است. افرادی که با فروش و گسترش دادن ایده‌ها و محصولات‌شان مشکل دارند، معمولا ورشکسته می‌شوند.


6. فقرا هرکاری می‌کنند تا از مشکلات دوری کنند


فقرا هنگامی که با یک چالش مواجه می‌شوند، از آن فرار می‌کنند. رمز موفقیت در فرار کردن از مشکلات نیست، شما باید به‌اندازه‌ای رشد کنید که از مشکلات‌تان بزرگ‌تر شوید. اگر در زندگی‌تان با مشکل بزرگی روبه‌رو هستید، تنها معنی‌اش این است که فرد بزرگی نیستید. اگر می‌خواهید یک تغییر پایدار ایجاد کنید، بر بزرگیِ مشکل‌تان تمرکز نکنید، بلکه روی بزرگیِ خودتان تمرکز کنید.

 

 

حتما بخوانید: خلاصه ونکات برگزیده از فیلم راز


7. ثروتمندان و افراد موفق راه‌ حل‌ محور هستند


ثروتمندان وقت و انرژی‌شان را صرف می‌کنند تا برای چالش‌های پیشِ رو پاسخ‌هایی پیدا و سیستم‌هایی خلق کنند و مطمئن شوند آن مشکل دیگر اتفاق نمی‌افتد. تصور کنید ظرفی برای نگهداری ثروت‌تان دارید. اگر ظرف شما کوچک باشد و پول زیادی داشته باشید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ظرف شما سرریز خواهد شد، پول مازاد بیرون می‌ریزد و پول‌تان را از دست خواهید داد. شما نمی‌توانید بیشتر از ظرف‌تان پول داشته باشید. درنتیجه باید ظرف بزرگ‌تری داشته باشید. در این صورت نه‌تنها ثروت بیشتری خواهید داشت، بلکه می‌توانید ثروت دیگران را نیز به خود جذب کنید.


8. ثروتمندان از مشکلات نه فرار می‌کنند و نه شکایت


ثروتمندان جنگجویان مالی هستند. اگر شما در مدیریت مشکلات و غلبه بر موانع استاد باشید، چه چیزی می‌تواند جلوی موفقیت‌تان را بگیرد؟‌ بله درست است، هیچ چیز! اگر چیزی نتواند جلوی شما را بگیرد، مهارنشدنی خواهید بود.


 

9. ثروتمندان سخت کار می‌کنند و باور دارند به‌خاطر تلاشی که می‌کنند و ارزشی که برای دیگران به همراه می‌آورند، پاداش خوبی به‌دست خواهند آورد


فقرا نیز سخت کار می‌کنند اما چون احساس بی‌ارزش بودن می‌کنند، بر این باورند که برای تلاش‌شان شایسته‌ی دریافت پاداش زیادی نیستند.

تلاش کنید واقعا ثروتمند شوید و به افرادی که فرصت‌های چندانی در زندگی‌شان نداشته‌اند، کمک کنید. اگر وسیله‌ای دارید که می‌توان از آن پول زیادی به‌دست آورد، از آن استفاده کنید. دریافت یک حقوق ثابت هیچ اشکالی ندارد، به شرط اینکه متناسب با توانایی و ارزش‌آفرینی شما باشد.


10. ثروتمندان خودشان و ارزش‌هایشان را باور دارند


اما افراد فقیر این‌گونه نیستند و به این دلیل همواره به‌دنبال تضمین هستند. تنها راه برای اینکه متناسب با ارزش واقعی‌تان به شما پول داده شود، این است که براساس نتایج کارتان به شما پول بدهند.

 

ثروتمندان

حتما بخوانید: 40 قانون موفقیت برایان تریسی


آیا به‌دنبال یک شغل موفق هستید یا می‌خواهید رابطه‌ی نزدیکی با خانواده‌تان داشته باشید؟ هردو! آیا می‌خواهید بر روی کسب‌وکارتان تمرکز کنید یا تفریح و سرگرمی داشته باشید؟ هردو! آیا می‌خواهید پول داشته باشید یا زندگی‌تان معنادار باشد؟ هردو! آیا می‌خواهید پول زیادی به‌دست بیاورید یا کاری را که عاشقش هستید انجام بدهید؟ هردو! فقرا معمولا یکی از این دو را انتخاب می‌کنند اما ثروتمندان هردو را.

بگذارید صریح حرف بزنم، پول مهم است. گفتن اینکه پول به‌اندازه‌ی چیز‌های دیگر مهم نیست، حرف خنده‌داری است. مثل این است که بگوییم دست‌هایتان مهم‌ترند یا پاهایتان؟! آیا نمی‌شود هردویشان مهم باشند؟‌!


پول آزادی به همراه می‌آورد، آزادی برای خرید چیز‌هایی که می‌خواهید و آزادی برای انجام کارهایی که دوست دارید. پول به شما اجازه می‌دهد از ساده‌ترین چیزها در زندگی لذت ببرید و نیز برای شما این فرصت را فراهم می‌کند که به دیگران کمک کنید تا نیازهای ضروری‌شان را تأمین کنند. مهم‌تر از همه اینکه اگر پول داشته باشید، انرژی‌تان صرف نگرانی بابت بی‌پولی نمی‌شود.



11. فقرا معمولا پول‌شان را به‌خوبی مدیریت نمی‌کنند یا همه‌ی پول‌شان را تحت کنترل ندارند

شما را نمی‌دانم اما در جایی که من در آن درس خواندم مدیریت مالی به‌عنوان یکی از دروس اصلی ارائه نمی‌شد. در عوض، مطالبی درباره‌ی جنگ‌های تاریخی به من آموزش داده شد، چیزی که هرگز در زندگی‌ام از آن استفاده نکرده‌ام! بزرگ‌ترین تفاوت میان موفقیت مالی و شکست مالی در چگونگی مدیریت مالی است. بسیار ساده است، برای اینکه پولدار شوید باید پول‌تان را به‌خوبی مدیریت کنید.

گفتن اینکه «به محض اینکه پول کافی به‌دست بیاورم، مدیریت مالی را آغاز می‌کنم» درست مثل گفتن این است: «به محض اینکه 10 کیلوگرم وزن کم کنم، ورزش و رژیم غذایی را شروع می‌کنم.»

پیش از اینکه پول زیادی به‌دست بیاورید، لازم است مهارت‌ها و عادت‌های مدیریت پول کم را یاد بگیرید. پول بخش بسیار مهمی از زندگی شماست و زمانی که بتوانید امور مالی را تحت کنترل خود بگیرید، در همه‌ی بخش‌های زندگی‌تان پیشرفت خواهید کرد. این نکته را می‌توان به این صورت بیان کرد: «پول‌تان را کنترل کنید در غیر این صورت، پول شما را کنترل می‌کند.» برای کنترل کردن پول، باید آن را مدیریت کنید.


12. ثروتمندان کاری می‌کنند پول برای‌شان کار کند، درحالی‌ که فقرا برای پول کار می‌کنند


ثروتمندان هر دلار را همچون دانه‌ای در نظر می‌گیرند که می‌توانند آن را بکارند و صد دلار برداشت کنند، سپس آن را دوباره بکارند و هزار دلار دیگر به‌دست آورند. فقرا پول‌شان را سرمایه‌گذاری نمی‌کنند و تمام طول زندگی‌شان مشغول کار کردن هستند تا پول به‌دست بیاورند.


13. ثروتمندان علی‌رغم ترس‌شان، دست‌ به‌ کار می‌شوند، اما فقرا اجازه می‌دهند ترس متوقف‌شان کند

باید بدانید که لازم نیست برای رسیدن به موفقیت، از ترس‌ها خلاص شوید. ثروتمندان و افراد موفق نیز ترس‌ها، شک‌ها و نگرانی‌های خودشان را دارند، اما اجازه نمی‌دهند که این احساسات جلویشان را بگیرند. افراد ناموفق ترس‌ها، شک‌ها و نگرانی‌هایی دارند و به‌خاطر آنها از ادامه‌ی مسیر باز می‌مانند.

لازم است تمرین کنید که با وجود ترس، شک، نگرانی، عدم قطعیت و ناراحتی، مسیرتان را ادامه بدهید و حتی هنگامی که حوصله‌ی انجام هیچ کاری ندارید، دست‌ به‌ کار شوید. اگر فقط بخواهید کارهای ساده را انجام بدهید، زندگی سختی خواهید داشت، اما اگر برای انجام کارهای دشوار اشتیاق داشته باشید، زندگی ساده‌ای در انتظارتان خواهد بود.

اینکه در مواجهه با سختی‌ها متوقف شوید یا به راه‌تان ادامه بدهید، کاملا به تصمیم خودتان بستگی دارد. اگر می‌خواهید ثروتمند شوید، کاری را انجام بدهید که ثروتمندان انجام می‌دهند
 

 

دانلود PDF‌مقاله :چگونه مانند ثروتمندان فکر کنیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Peoples-word

دادن به حرف مردم. در ادامه روش‌هایی برای اجتناب از تأثیرات منفی حرف مردم ارائه شده است.

چگونه خودمان را نسبت به حرف مردم بی توجه کنیم؟

 

بی‌توجهی به حرف مردم کمی سخت است. اما گام‌های بی‌شماری برای فرار از این آفت خانمان‌ برانداز وجود دارد. شاید به نظرتان قضیه کمی زیادی تلخ جلوه داده شده‌ است، اما اهمیت زیاد به حرف مردم به همین ناگواری، زندگی را تلخ و محدود می‌کند. 
اگر مدام فکر کنید که زیر ذره‌بین مردم هستید و شما را قضاوت می‌کنند، زندگی برایتان سخت می‌شود. تنها یک‌بار به دنیا می‌آیید، یک‌بار دوران جوانی را تجربه می‌کنید و همه‌ی مراحل دیگر نیز به سرعت برق‌و‌باد می گذرند.

پس به جای مقایسه‌ی عقایدتان با نظرات دیگران، سعی کنید حرف مردم را کنار بگذارید و ارزش‌های خود را شکل بدهید و راحت و رها، طوری زندگی کنید که دوست دارید و لایق آن هستید، یعنی در آسایش و آرامش و بدون اهمیت دادن به حرف مردم. در ادامه روش‌هایی برای اجتناب از تأثیرات منفی حرف مردم ارائه شده است.


1. اعتماد‌ به ‌نفس‌تان را افزایش ‌بدهید

خود را همان‌طور که هستید، بپذیرید. مهارت‌ها و توانایی‌های خود را افزایش بدهید و قبول کنید که خداوند انسان‌ها را متفاوت و با روحیه‌ و ویژگی‌های متنوعی آفریده‌ است. برای اینکه دیگران شما را دوست داشته ‌باشند یا بپذیرند، تغییر نکنید. فهرستی از خصوصیاتی که در مورد خود می‌پسندید، تهیه نمایید و در کنار آن ویژگی‌هایی را که دوست ندارید نیز یادداشت ‌کنید و ببینید برای تغییر و بهبود آن‌ها چه باید کرد. 

مثلا اگر میان کلام دیگران رژه می‌روید و این ویژگی شما را در معرض افتادن از چشم همگان قرار داده است، حتما باید فکری بکنید. این رفتار را تحت کنترل خود دربیاورید و قبل از حرف زدن، فکر کردن را بخشی اجباری از فرآیند رفتاری‌تان کنید

 آنچه را که در شما غیرقابل تغییر است، قبول کنید. برای نمونه اندازه قد شما به هیچ‌وجه دست خودتان نبوده ‌است و با غم و غصه خوردن حتی نیم سانتی‌متر هم به آن اضافه نمی‌شود؛ پس مثبت‌نگر باشید و روی ویژگی‌های غیرقابل تغییر تمرکز نکنید. 


شکرگزار باشید و یادتان نرود که قد بلند گاهی خیلی هم دردسر ساز است و باعث می‌شود سر و کله‌ی فرد به سقف و این طرف و آن طرف اصابت کند. گذشته از این شوخی، یادتان باشد که خود را با هر شکل و ظاهری که هستید، دوست بدارید. شما هرقدر هم زیبا و خوش‌اندام باشید، باز هم کسی از شما بهتر هست. پس فقط و فقط خدای بزرگ را برای هرچه که دارید سپاس‌گزار باشید.

بر شکست‌ها و حرف مردم تمرکز نکنید. گاهی اوقات قبل از انجام هر کاری آنقدر به حرف مردم و نظرات دیگران فکر می‌کنیم که عملا انرژی لازم را برای به نحو ‌احسن انجام دادن آن کار از دست می‌دهیم. در عوض سعی کنید با نادیده گرفتن قضاوت دیگران و حرف مردم، اهدافی برای خود تعیین و آنها را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید و تلاش کنید هر مسیر را با موفقیت پشت سر بگذارید.

 مثلا اگر می‌خواهید در گفت‌و‌گو با دیگران اعتماد به نفس بیشتری داشته‌ باشید، این هدف را به اجزای کوچک‌تری بشکنید. تماس چشمی، گوش دادن مؤثر، پرسیدن سؤالات مناسب و جواب‌های صادقانه، بخش‌هایی از هدف افزایش اعتماد به نفس هستند. 
اگر در برنامه‌ای که در نظر گرفته‌اید موفق نمی‌شوید، نترسید و جا نزنید؛ در عوض سعی‌کنید از آن درس بگیرید. فراموش نکنید که هر چیزی در درون خود فرآیندی از یادگیری را جای داده‌ است و هیچ‌کس، به‌ویژه در تلاش‌ها و گام‌های اول، ایده‌آل و کامل نیست.

 

نگاه مردم

این‌قدر به حرف مردم و نگاه آنها اهمیت ندهید. باور کنید دیگران آن‌قدرها که فکر می‌کنید برای بررسی و تحلیل رفتار شما وقت نمی‌گذارند. برای همه پیش می‌آید که اشتباه کنند یا در اصطلاح خودمانی، سوتی بدهند. 

خب طبیعی است که بعد از چنین اتفاقاتی احساس ناخوشایندی سراغ‌تان بیاید، ولی مطمئن باشید که هیچ‌کس به اندازه شما این موضوع را جدی نگرفته‌ است. در برخوردهای بعدی به راحتی می‌توانید این مسئله را جبران کنید. کافی است از آنچه کرده‌اید درس عبرت بگیرید و اعتماد به نفس داشته‌ باشید.
از دیدگاه‌های منفی وحشت نکنید. بعضی افراد با صراحت بیشتری درباره ویژگی‌های سایرین صحبت می‌کنند و در برخی موارد هم کاملا در اشتباه هستند.


 چنانچه دیدگاه آنها درباره‌ی شما نادرست است، آنها را نادیده بگیرید. سعی نکنید کسی را توجیه کنید، زیرا بحث و حرف هیچ‌وقت چیزی را اثبات نمی‌کند؛ در عمل به آنها نشان بدهید که اشتباه می‌کنند. ولی وقتی حق با دیگران است، این بار حرف مردم چندان هم بی‌راه نیست، پس سعی کنید بیشتر درباره‌ی آن ویژگی‌ها فکر کنید و از نقطه نظرات دیگران برای اصلاح و بهبودی بهره بگیرید. 

فرض کنید دوستان یا همکاران‌تان معتقدند که شما بدخلق و تندمزاج هستید، اگر به‌واقع چنین است، حرف آنها را تمام و کمال بشنوید و سعی کنید رفتارتان را کنترل کنید. اینجا تنها جایی است که حرف مردم برای شما مؤثر و سازنده است. 

 

بی توجهی نسبت به حرف مردم

همیشه یادتان باشد که نیت افراد را از انتقاد کردن دریابید. وقتی درباره صفتی در خود مطمئن هستید و انتقاد دیگران به شما وارد نیست، حرفشان را جدی نگیرید و به اصطلاح خودمان در دل بگویید «تو خوبی» و از کنار انتقاد بی‌مورد او رد بشوید. 


باور کنید بحث نکردن و پاک کردن دیدگاه‌های توأم با بدجنسی و عبور از حرف مردم شما را روز به روز قوی‌تر و شادتر می‌کند.


2. عقاید مخصوص به خود داشته باشید

برای اینکه شما هم مانند افراد دانا و فرهیخته قدرت ابراز نظر داشته ‌باشید، باید در هر موضوعی منابع گوناگون را بخوانید، بشناسید و بررسی ‌کنید. بدون مطالعه و از روی شهود صرف، صحبت نکنید. ابراز نظر شهودی پشتوانه علمی و تجربه‌ی بالایی می‌طلبد. 

پس بی‌گدار به آب نزنید. با بررسی دیدگاه‌های مختلف، منابع متفاوت و مطالعه‌ی زیاد به ذهن و روح خود قدرت فوق‌العاده‌ای در تحلیل مسائل تقدیم می‌کنید و این باعث می‌شود که حرف مردم دیگر برای شما تعیین‌کننده ‌نباشد و با اطمینان بیشتری تصمیم‌گیری و ابراز عقیده کنید.

 دیگر حرف مردم هرچه باشد، مهم نیست. مهم شما هستید که قوی، بااراده و دانا هستید.
از قدیم گفته‌اند، شنونده باید عاقل باشد. وقتی می‌بینید کسی شروع به سخنوری در مورد موضوعی می‌کند، سریع تحت تأثیر قرار نگیرید. بدانید و آگاه باشید که گاهی اوقات افراد بدون آگاهی و تنها با مهارت زیاد سخن می‌گویند و این شما هستید که نباید تحت تأثیر قرار بگیرید.

وقتی کنجکاو باشید و همیشه سعی ‌کنید منبع هر حرف و سخنی را شناسایی کنید، قدرت تحلیل‌تان بالا می‌رود و دیگر حرف مردم شما را شگفت‌زده نمی‌کند و نیازی به تأیید آنها نخواهید‌ داشت.برای جلب رضایت دیگران، آنها را تأیید نکنید. از چه کسی یا چه چیزی می‌ترسید؟ شما هم به اندازه‌ دیگران حق دارید نظر بدهید و صحبت‌ کنید. به‌ویژه وقتی به درستیِ نظر خود اطمینان دارید. از هیچ‌چیز نترسید و خجالت نکشید، البته این به معنی احترام نگذاشتن به نظر دیگران نیست. 


شما باید ضمن احترام به عقاید مختلف نظر خود را بی‌هیچ هراسی از حرف مردم بگویید. مثلا اگر در جمعی قرار دارید که همه از مزایا و برتری ساختمان‌های چندطبقه حرف می‌زنند ولی شما همچنان فکر می‌کنید که منازل حیاط‌دار بهتر هستند، این عقیده را بازگو کنید. برای اینکه همرنگ جماعت شوید نظر خود را پنهان نکنید. 

شاید در ظاهر چندان مهم نباشد که شما حتما نظر واقعی‌تان را بگویید، اما در بلند‌مدت بر وجهه شما تأثیر می‌گذارد و رفتارتان را شکل می‌دهد. البته باز هم نکته مهمی در بطن این ماجرا نهفته است. 

یادتان نرود که گاهی اوقات افکار و عقاید خود را به چالش بکشید و با چاشنی شک و تردید سعی کنید نظرات خود را بسنجید و رشد دهید که البته این بحث در دایره اهمیت ندادن به حرف مردم قرار نمی‌گیرد.

 

خودتان را بشناسید


3. خودتان را بشناسید، سبک زندگی‌تان را کشف کنید

روی خودشناسی کار کنید. ببینید در خلوت رفتارتان چگونه ‌است و در جمع چگونه رفتار می‌کنید. مثلا برخوردتان با غریبه‌ها را بسنجید. فهرستی از ویژگی‌ها و خلق‌و‌خوی خود بنویسید و مشخص کنید که چه ویژگی‌هایی دارید مثلا شوخ‌طبع هستید، وفادارید یا طنازید و…‌ . به علایق و سلایق و استعدادهای خود نگاهی دقیق بیندازید. خود را مطالعه کنید، بشناسید و کشف کنید.
بر اساس ارزش‌های شخصی‌تان تصمیم‌گیری کنید و کاری را انجام بدهید که مطابق ارزش‌های شماست. شاید بعضی رفتارها در ادبیات عامیانه «باحال» به نظر برسد و همین باعث ‌شود که شما برای باحال‌تر بودن از ارزش‌های‌تان فاصله بگیرید. هرگز این کار را نکنید. ارزش‌های‌تان را تعریف کنید و به آنها پایبند بمانید.


طوری زندگی کنید که به معنای واقعی شاد باشید. ارتباط میان علایق و محیط اطراف خود را شناسایی کنید و سبکی خاص برای زندگی خود داشته باشید. « هرچه پیش آید خوش آید» را دور بیندازید. برای خوش بودن و کلا هر کاری در زندگی تلاش، کوشش و برنامه‌ریزی نیاز است. پس با کشف سبک زندگی مناسب، آرامش و خوشحالی را به زندگی خود وارد کنید. 

همان‌طور که دوست دارید لباس بپوشید. آن‌طور که می‌پسندید منزل‌تان را بیارایید. مهم نیست چه چیزی متداول و اصطلاحا مد شده ‌است، مهم سلیقه شماست. از اظهار نظر و حرف مردم درباره‌ی لباس خاصی که به تن دارید یا تزئین منزل‌تان نترسید و خجالت نکشید. منتظر حرف‌های مردم برای تأیید یا رد چیزی نباشید و در انجام کاری که دوست دارید و احساس خوبی به شما می‌دهد تردید نکنید. با دل خود راه بیایید و برایش ارزش قائل شوید. به یاد داشته باشید که هیچ‌چیز و هیچ‌کس مهم‌تر از شادی دل شما نیست.

اهمیت دادن به سلیقه و علایق خود به این معنی نیست که نمی‌توانید سلیقه خود را ارتقا و بهبود بدهید. مثلا در مورد انتخاب لباس و پوشش، با مطالعه و نگاه دقیق به مجلات مد و فشن یا الگو گرفتن از افراد خوش‌پوش و باسلیقه، مهارت خود را در انتخاب لباس‌های مناسب و زیباتر بالا ببرید. 


در واقع با نگاه سنجیده و دقیق از آنها الهام خواهید ‌گرفت. سبک خود را در پوشش، حرف زدن، غذا خوردن و کلا در تمام ابعاد زندگی‌تان جاری کنید، نه اینکه کارهای عجیب‌و‌غریب انجام‌ بدهید تا خاص باشید. تنها کاری که باید بکنید این است که زندگی‌تان را مطابق معیارهای خود پیش ببرید.

به اختلاف سلیقه‌ها و تنوع نظرات توجه داشته ‌باشید. اگر همه یکسان رفتار کنند یا به یک شکل لباس بپوشند، بی‌تردید دنیا جای خسته‌کننده‌ای می‌شود. ضمن احترام به سلایق مختلف و کشف سلیقه‌ی ویژه خودتان، فراموش ‌نکنید که توانایی سازگاری و انطباق با محیط‌های مختلف را داشته‌ باشید.

به یاد داشته باشید که در دنیای امروز، با وجود شبکه‌های اجتماعی مختلف بیشتر و بیشتر در معرض قضاوت و حرف مردم قرار‌ دارید. پس ظرفیت‌ خود را در برخورد و مواجهه با حرف مردم افزایش بدهید و فراموش نکنید که برای آسایش بیشتر باید کنترل و برنامه‌ریزی بیشتری برای استفاده از این امکانات جدید داشته باشید. 

طبیعی است وقتی از هر ساعت و بهتر بگوییم هر ثانیه‌ی زندگی خود تصویر منتشر می‌کنید، و همه از شرق تا غرب دور، از کیفیت غذایی که نوش جان کرده‌اید باخبر هستند، شما را نیز از نظرات پرگوهرشان مطلع می‌کنند. پس سعی کنید شیوه‌ی مدیریت مواجهه با حرف مردم را در این دنیای جدید، با تمام امکانات خوب و بدش، یاد بگیرید.

 

 

دانلودPDF‌مقاله :چگونه خودمان را نسبت به حرف مردم بی توجه کنیم؟​

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/30-Tips-for-time-management

کمبود وقت نخواهید داشت بلکه زمانی را هم اضافه خواهید آورد.

بااین 30 نکته زمان خود را مدیریت کنید 

 

یکی از باارزش ترین دارایی های یک کارآفرین زمان است.
وقتی که هر ثانیه اش برابر مقداری پول در آینده است اگر شیوه استفاده از آن را بداند. اما در دنیای امروزی مشغله کاری به شدت افزایش پیدا کرده و همین امر باعث شده اکثر متخصصان و کارآفرینان با مشکل کمبود وقت مواجه شوند،

اما آیا واقعا چنین پدیده ای وجود دارد؟ خیر

در دنیا، اصطلاح کمبود وقت وجود دارد اما مشکل کمبود وقت وجود خارجی ندارد.
تماما از درون انسان نشات میگرد؛ اگر شما شیوه صحیح مدیریت زمان را بدانید دیگر مشکل کمبود وقت نخواهید داشت بلکه زمانی را هم اضافه خواهید آورد.

روزهای مسخره و افتضاح… هممون تجربه اش رو داشتیم !
یک روز کارهای هر روزتان را انجام میدید و آخر روز احساس میکنید کلی کار انجام دادید و یک روز دیگه کل کارهای همیشگی رو انجام دادید اما انگار هیچ کاری نکردید… مگر هر روز به اندازه مساوی زمان در اختیار نداریم؟

تعجب میکنید، نکند واقعا کاری نکردید و احساس رضایت از روزتان را ندارید؟
اما، بهتر است سوال درست تری بپرسید؛ یعنی به جای پرسیدن اینکه چه کارهایی در طول روز انجام دادید؟ بهتر است از خودتان بپرسید چه کارهایی در چه زمانی در روز انجام دادید؟

 

30نکته درمدیریت زمان


در این‌جا 30 نکته مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی مطرح می‌شود که می‌تواند در بهره‌وری بیشتر و حفظ تعادل در کار و زندگی غیرکاری به شما کمک کند.

 

30 نکته مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی

هر کدام از این نکات را که بیشتر به کارتان می‌آیند استفاده کنید. حتما در بین این 30 نکته چیزی وجود دارد که به شما کمک کند و کارتان را ساده‌تر کند. احتمالا بعدها رجوع به این نکات را سودمند خواهید یافت و به دنبال راه‌هایی برای تقویت مهارت‌های مدیریت زمان‌تان خواهید گشت.

1. ما غالبا از کمبود زمان صحبت می‌کنیم. به‌جای این که روی کمبود زمان تمرکز کنید، و از این مسئله به خودتان و دیگران غر بزنید، به این فکر کنید که برای چه کارهایی فرصت کافی دارید. به جای غر زدن به این مسئله فکر کنید یا در این‌باره صحبت کنید.


2. ظرف مدت پنج دقیقه پس از نشستن پشت میزتان و روشن کردن رایانه، کارتان را شروع کنید. نیم ساعت یا یک ساعت وقت تلف کردن به‌خاطر به‌تعویق انداخت کارها یا به خاطر عوامل حواس‌پرتی، بسیار پرهزینه خواهد بود.


3. به زمان‌تان و دیگر افرادی که این کار را انجام می‌دهند ارزش بدهید.


4. وقتی همه‌چیز تحت فشار است و از نظر زمانی در مضیقه هستید، کاملا از فضای مجازی فاصله بگیرید.

 

تعادل بین کار و زمان


5. در مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی وقتی پای زمان وسط باشد همه‌ی ما با هم برابر هستیم.


6. عادت کنید هر زمان که لازم است از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید، حتی اگر به مدت 15 تا 30 دقیقه باشد.


7. در مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی زمان‌تان را صرف چیزهایی کنید که ارزش آن را داشته باشند.


8. اگر کارها را به تعویق می‌اندازید، به‌جای این‌که خودتان را آزار دهید یا عصبانی شوید، از خودتان بپرسید چرا این‌کار را می‌کنید؟ آیا از کاری که پیش‌روی‌تان است می‌ترسید؟ آیا این کار سخت، خسته کننده یا خیلی آسان است؟ آیا خسته‌اید؟ ما انرژی و زمان زیادی را به پای چیزهایی که رها کرده‌ایم تلف می‌کنیم.


9. روز کاری‌تان را در زمان مشخص و ثابتی به پایان ببرید. اجازه ندهید کار باعث شود ناخواسته بعدازظهرتان را از دست بدهید. همچنین می‌توانید دو زمان اتمام کار داشته باشید. یکی برای روزهای خوب، و زمانی دیرتر برای روزهایی که باید گذشته را جبران کنید.



10. بخوابید!


11. اگر برای کسب و کارتان از شبکه‌های مجازی استفاده می‌کنید، برخی به‌روزرسانی‌های‌تان را زمان‌بندی کنید. لازم نیست تمام وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی بگذرانید.


12. زمان‌تان را در مدت یک هفته بررسی کنید و ببینید زمان‌تان صرف چه چیزی می‌شود. توجه داشته باشید که زمان‌تان را در یک روز عادی چطور می‌گذرانید. در روزهای تعطیل چطور وقت‌تان را سپری می‌کنید.


13. نتیجه‌ی بررسی زمانی‌تان را در دست بگیرید و ببینید در چه بخش‌هایی لازم است زمان‌تان را دوباره تقسیم‌بندی کنید. اگر زمان بیشتری صرف آن می‌کردید نتیجه چه بود؟ زمان تان را صرف چه کارهایی می‌کنید که نه علاقه‌ای به آن‌ها دارید و نه ارزشی برای‌شان قائل هستید؟ مهمترین مقاطع زمانی که در طول روز زمان‌تان هدر می‌رود چه زمانی‌است؟


14. از نظر شما زمانی که به‌خوبی سپری شده آست یعنی چه؟ پنج مورد را بنویسید.


15. به فهرست‌تان نگاهی بیاندازید (فهرستی که در گام قبلی نوشته‌اید). در پنج ماه گذشته چند بار این‌کارها را انجام داده‌اید؟ در یک سال گذشته چطور؟

 

وققتان را صرف چه میکنید

 

16. وقت‌تان صرف چه چیزی می‌شود؟


17. چه چیزی وقت‌تان را می‌گیرد؟ چه چیزی انرژی‌تان را هدر می‌دهد؟


18. چیزهایی که وقت و انرژی‌تان را هدر می‌دهند محدود کنید. سپس، خواهید دید کارهای‌تان را به‌شیوه‌ای متمرکزتر و پرانرژی‌تر انجام می‌دهید.


19. درواقع شما می‌توانید حجم قابل قبولی از کارها را در مدت نیم ساعت انجام دهید. به این دلیل که تنها نیم ساعت تا جلسه‌تان مانده است وقت‌تان را به بطالت نگذرانید.


20.در مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی  یادتان باشد همه‌ی ما به زمان استراحت نیاز داریم.


21. در طول روز هر زمان که احساس نیاز کردید یک استراحت کوتاه به خودتان بدهید تا انرژی‌تان را بازیابید و دوباره بر کارتان متمرکز شوید.


22. در تعطیلات آخر هفته و پس از ساعت‌های کاری روزانه‌تان به‌دور از محل کارتان استراحت کنید،  این کار به شما کمک می‌کند بهره‌وری‌تان را برای مدت بیشتری حفظ کنید.


23. هر چیزی را که وقفه‌ی مداوم و مکرری در کارتان می‌اندازد یا زمان‌تان را هدر می‌دهد شناسایی کنید. احتمالا این موارد عبارت هستند از: فناوری، سیستم‌ها، جریان کاری یا مردم. هر کدام از این موارد را یک به یک درنظر بگیرید و مشکلات مربوط به آن‌ها را حل کنید تا وقت‌تان آزاد شود.


24. اگر کاری را انجام می‌دهید که احتمال می‌رود حواس‌تان پرت شود و بیشتر از زمانی که می‌خواستید وقت بگیرد (به‌عنوان مثال، به‌خاطر شبکه‌های اجتماعی، ایمیل، یا جستجوی اینترنتی)، ساعت‌تان را روی میز کارتان قرار دهید، دقت کنید چه زمانی کارتان را شروع می‌کنید و می‌خواهید چه مدت زمان صرف آن کنید.


25. ما اصولا زمانی را که صرف هر چیزی می‌کنیم دست‌کم می‌گیریم. حواس‌تان به این مسئله باشد.


26. آیا فشار ناشی از رعایت کردن محدودیت‌های زمانی را حس می‌کنید یا خیر؟ به‌عنوان مثال، آیا شب قبل از پایان مهلت کاری‌تان سراغ کارهای‌تان می‌روید؟ یا ترجیح می‌دهید زمان زیادی برای انجام یک کار داشته‌باشید؟ هر روشی که دارید خوب است، ولی بدانید کدام روش برای‌تان بهتر است تا به نفع‌تان از آن استفاده کنید.


27. به چرخه‌ی طبیعت دقت کنید. ببینید نسبت به طلوع و غروب خورشید چه حسی دارید، یا نسبت به تغییر فصل. ما معمولا در درک خودمان از زمان گرفتار می‌شویم، ولی چرخه‌ی طبیعی بزرگتری نیز در جریان است.


28. آیا می‌خواهید هر چیزی در چارچوب زمانی مشخص خودش اتفاق بیفتد؟ آیا می‌توانید رهای شان کنید تا در زمان مناسب خودشان اتفاق بیفتند؟


29. آیا این هفته می‌توانید در برخی موارد به جای پول از زمان‌تان هزینه کنید؟


30. هرچیزی که انتهای یک سال یا آغاز یک سال جدید را نشان می‌دهد زمان مناسبی است تا به نحوه‌ی گذران وقت‌تان در سال فکر کنید. با توجه به این مورد، می‌خواهید وقت‌تان را در سال جدید چگونه سپری کنید؟ آیا به همان شیوه‌ی قبل‌تان ادامه می‌دهید یا تغییراتی ایجاد می‌کنید؟


 

منبع :.forbes

 

دانلود PDF مقاله :بااین 30 نکته زمان خود را مدیریت کنید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Anger-control

 خشم وعصبانیت های بی دلیل ما به خاطر چیست؟

 

شاید شما نیز در زندگی روزمره خود با افراد عصبانی برخورد داشته باشید یا اینکه هر روز خشم را در خود و دیگران ببینید که گاهی بدون علت مشهودی رخ می دهد و شما را متعجب می کند.از دیدگاه یک مشاوره روانشناس خشم ابتدا یک حس و بعد احساسی طبیعی، عادی و عمومی است که انسان آن را در تجربه درد، رنج و برخورد با موانع، از دست دادن چیزهای خواستنی و مهم، خستگی، وارد آمدن یک ضربه ناگهانی و ناخواسته یا غیرقابل کنترل، تهدید، آسیب، خسارت، عدم دستیابی به حق خود و به ویژه احساس وجود خطر مرگ تجربه می‌کند.


 در تمام این موارد احساسی بد، ناراحت کننده، اشفته‌ساز تجربه می‌شود که به آن خشم می‌گوییم.در مشاوره روانشناسی خشم به عنوان یک احساس طبیعی، زمانی که شدت آن اندک و در اندازه یک علامت هشدار برای وجود یک خطر باشد خوب، اما اگر زیاد یا شدید بشود بد است،شناخته می شود. 

افزون‌براین، حتی می‌توان از نیروی خشم برای یک کار درست یا خلاقانه استفاده کرد. انسان همه روزه ممکن است به‌دلایلی بی‌شمار احساس خشم کند. همه بارها خشمگین می‌شویم؛ ما اغلب اگر نتوانسته باشیم احساس خشم را اداره کنیم، در نهایت ناراحت شده‌ایم

خشم زمانی بد، ناراحت کننده و حتی غیرانسانی (غیراخلاقی) است که آن حالت احساسی به یک فعالیت یا رفتار یا یک واکنش بدنی ارادی بد و مخرب و متوجه درون یا بیرون ختم شود. به بیان دیگر با این که احساس خشم طبیعی است اما تبدیل آن به عصبانیت یا یک واکنش رفتاری، طبیعی نیست زیرا انسان باید برای نشان دادن این رفتار تصمیم بگیرد و انتخاب کند. 

اسپیلبرگر خشم را اینگونه تعریف می‌کند: حالتی عاطفی که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می‌کند و مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست‌شناختی است. ضربان قلب و فشارخون افزایش یافته و سطح هورمون های آدرنالین و نورآدرنالین بالا می‌رود

علت ایجاد خشم


علل ایجاد و بروز خشم

علل ایجاد و بروز خشم بی‌شمار است و به دلیل آمادگی ذاتی انسان به خشم ممکن است به هر علت و با هر شدتی از عوامل محرک آغاز شود. اما اگر خشم به عصبانیت تبدیل شود باید دو عامل اساسی وجود داشته باشد


اول)  بدن یک سیستم متعادل است، اما عوامل بسیار متعدد و متنوعی قادرند تعادل این سیستم را بر هم بزنند. اگر بدن نتواند با هربار برهم خوردن تعادل به حالت اولیه بازگردد، این درد، رنج و تنیدگی در بدن جمع شده و نهایتاً آن را به مرحله‌ای می‌رساند که راهی جز به بیرون ریختن درد و رنج نمی‌ماند. 

اگر تعادل بدن برای مدتی به هم خورده باشد؛ انسان آماده واکنشی انفجاری به عامل برهم زننده تعادل (به ویژه عاملی که درحلقه آخر قرار دارد) شده و به عکس العمل یا واکنشی دست می‌زند که به آن عصبانیت گفته می‌شود. درواقع، عدم تعادل سیستم بدن و ادراک این که شدت محرک (محرک ها) به مرحله خطر رسیده است، شرط لازم تأثیر عامل جسمی و بدنی برای عصبانیت است. به یاد داشته باشید که مجموعه‌ای از عوامل زمینه ساز (ارث، تربیت، بیماری، آسیب و ...) می‌تواند زمان تصور، ادراک یا تجربه واقعی خروج این سیستم از وضعیت تعادل و رسیدن آن به مرحله انفجار را تعیین کند. 

بدیهی است چنانچه در شرایطی که بدن تحت فشار قرار گرفته و از حالت تعادل خارج شده است، اگر فرصت (توانایی، مهارت، آموزش و مانند آن) برای برگرداندن بدن به حالت تعادل نباشد، به تدریج تنیدگی در بدن جمع شده و آن را به شرایط آمادگی برای انفجار می‌رساند. 

درواقع، در این شرایط بدن به مثابه یک ظرف پر از باروت آماده انفجار عمل می‌کند. بنابراین، اگر بدن به طور مکرر و طولانی در معرض انواع فشارها قرار گیرد ممکن است به بالاترین درجه آمادگی برای انفجار برسد. یعنی احساس خشم به عصبانیت تبدیل شود. 

دوم) با وجود رسیدن بدن به مرحله انفجار، بشکه باروت یا بدن تحت فشار بدون وجود یک عامل ثانوی منفجر نمی‌شود؛ درواقع، آنچه که می‌تواند این بشکه باورت را منفجر کند و نقش یک شعله کبریت را برای انفجار بازی کند همان عامل دوم عصبانیت یعنی تفکر است. 
در حقیقت، عامل دوم عصبانیت شیوه تفکر و افکاری است که در ذهن تکرار می‌شود. زمانی بشکه باروت منفجر می‌شود که طرز فکری ناسازگار و حجمی از افکار منفی در ذهن پرورش یافته باشد. همین افکار است که می‌تواند احساس خشم را به رفتاری خشم آلود که به آن عصبانیت گفته می‌شود، برساند.

 نکته مهم در اینجا آن است که تبدیل احساس خشم به عصبانیت در عضلات و اندامهایی اجرا می‌شود که تحت کنترل مغز قرار دارند به بیان دیگر فرد باید تصمیم بگیرد واکنش یا حرکتی حاکی از خشم نشان دهد. می‌توان نتیجه گرفت که همه آدمها حق دارند خشمگین شوند چون خشم احساسی طبیعی است؛ و البته هر کدام به هر علتی بارها این احساس را پیدا می‌کنند. 
اما حق ندارند عصبانی شوند یعنی آنها حق ندارند خشم را به رفتاری تهاجمی و تهدیدآمیز و خطرناک برای خود یا دیگران تبدیل کنند. زیرا رفتار از روی خشم همیشه یک عمل ارادی و مستلزم تشخیص و تصمیم عامل اجرا کننده آن است.

ممکن است دیده باشید که برخی خشم را بدون هیچ مهار و کنترلی و به صورت خودکار نشان می‌دهند طوری که حتی خود متوجه عملشان نمی‌شوند. این افراد شاید ادعا کنند که خشم آنها خارج از کنترل بوده و نتوانسته اند مانع از بروز آن شوند. 

البته آنها در توجیه غیر ارادی بودن عصانیت خود درست می‌گویند یا ادعای آنها درست است که کنترلی بر خشم خود نداشته‌اند؛ اما مشکل آنجاست که مانند بسیاری از مهارتها و رفتارهایی که با تکرار به یک عادت یا رفتاری خودکار تبدیل می‌شوند اگر کسی مدتی عصبانی باشد این رفتارکه پیش از این باید با اراده و تصمیم انجام می‌شد. به یک عادت تبدیل شده و فرد آن را بدون آگاهی و اراده انجام می‌دهد.



خشم و عصبانیت از آن دسته احساسات انسانی است که در صورت کنترل‌نکردن می‌تواند بسیار مخرب باشد. برخی از افراد، مدام به دلایل مختلف عصبانی می‌شوند و ناراحتی‌شان را به اطرافیان نیز منتقل می‌کنند. 

خشم سبب تحریک‌پذیری و بداخلاقی انسان می‌شود. احساس خشم مثل یک طوفان است و این طوفان هرچیزی را که در اطرافش باشد، خراب می‌کند. اگر شما نیز از این دسته افراد هستید، بهتر است هر چه زودتر برای رفع این مشکل اقدام کنید. 


زیرا خشم و عصبانیت بیش‌ازحد، آثار مخربی بر جسم و روح‌تان خواهد داشت. برای این کار، ابتدا لازم است بدانید دلیل عصبانیت تان چیست و سپس به‌دنبال راه‌حل بگردید. در این مطلب، برخی از عوامل خشم و عصبانیت را بررسی می‌کنیم. با ما همراه باشید.


1. راحت نبودن


عصبانیت معمولا به دلایل مختلفی در انسان ایجاد می‌شود. یکی از این دلایل، تعیین‌نکردن حدومرز در رفتار با دیگران است. به‌عنوان مثال، برخی افراد قدرت نه گفتن به دیگران را ندارند. هر بار که کسی برای کاری به آنها مراجعه می‌کند، به او پاسخ مثبت می‌دهند؛ حتی اگر خودشان وقت یا شرایط انجام آن را نداشته باشند. در این حالت، فرد تحت فشار قرار می‌گیرد و احساس می‌کند دیگران در حال سوءاستفاده از او هستند. این به نوبه‌ی خود سبب ایجاد خشم و عصبانیت می‌شود.

 

فعالیت زیاد ازعوامل خشم

2. فعالیت زیاد


برخی افراد در انجام کارهای خود برنامه ریزی درستی ندارند. این افراد در کارهای خود غرق می‌شوند و حتی زمان کافی برای خواب و استراحت پیدا نمی‌کنند. آنها به‌مرور زمان در مهارت‌های عاطفی‌شان با مشکل مواجه می‌شوند و حتی ممکن است افسردگی به سراغ‌شان بیاید. تصور نکنید فقط افرادی که تمام روز گریه می‌کنند و از تخت‌شان بیرون نمی‌آیند، افسرده هستند. افزایش تحریک‌پذیری نیز یکی از نشانه‌های معمول افسردگی است.


3. اضطراب


اضطراب نیز یکی از دلایل خشم و عصبانیت است. اضطراب بیش‌ازحد سبب می‌شود افراد تحت فشار قرار بگیرند. به همین دلیل، این افراد زیاد کار می‌کنند تا بتوانند این احساس درونی را مدیریت کنند. کافی است در این حالت یک وضعیت دشوار برای‌شان پیش بیاید، به‌سرعت به‌هم می‌ریزند و این حالت به‌صورت خشم یا عصبانیت ظاهر می‌شود.


4. انتظارات ما


تحقیقات روان‌شناسی نشان می‌دهد که علت عصبانیت بسیاری از افراد و زوج‌ها به‌نوع روابط‌شان برمی‌گردد. درواقع آنها از دست همسر، فرزندان، والدین و همکاران‌شان عصبانی هستند. برای مثال آنها فکر می‌کنند که دیگران آنها را نادیده می‌گیرند یا مهم نیستند و آن ارزش لازم به کارهایشان داده نمی‌شود.

گاهی اوقات برآورده‌نشدن انتظاراتی که از دیگران دارید، سبب ایجاد خشم و عصبانیت می‌شود. به عنوان مثال، انتظار دارید دوستان‌تان از شما حمایت کنند، اما آنها این کار را نمی‌کنند. انتظار دارید همسرتان بیشتر در کارهای منزل کمک کند، اما او این کار را انجام نمی‌دهد. این موارد خشم و عصبانیت را در شما ایجاد می‌کنند. البته ممکن است در آن لحظه علت این عصبانیت را ندانید.

یکی دیگر از دلایل عصبانیت این است که ما تمایل داریم، چیزهایی که در اطراف‌مان است تحت کنترل خودمان بگیریم. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که دوست دارند به دیگران کمک کنند، روش کنترل خشم خود را یاد می‌گیرند و در برقراری رابطه‌ سالم با دیگران موفق عمل می‌کنند.

 

ترس و تنهایی باعث خشم می شود

5. ترس و تنهایی

گاهی اوقات ممکن است تمایل به انجام کارها به‌تنهایی یا احساس ترس، خودش نشانه‌ای از وجود عصبانیت باشد. در این حالت حس عصبانیت در شما وجود دارد، اما نمی‌توانید آن را نشان دهید.

شخصی به نام سیندی، یک نمونه از این موارد است. او به ظاهر شاد و پرانرژی بود، اما اغلب احساس خستگی می‌کرد. سیندی تلاش می‌کرد همه را از خود راضی و خوشحال نگه‌ دارد. او دو کودک معلول داشت و همسرش نیز در کارها به او کمک نمی‌کرد. سیندی در 30 سالگی به یک روان‌پزشک مراجعه کرد. بررسی افکار و احساسات او نشان داد دلیل عصبانیت زیاد او، رفتار اشتباه خودش است. او برای همه وقت می‌گذاشت اما نسبت به خودش بی‌اعتنا بود. همه‌ی کارها را به‌تنهایی انجام می‌داد و به همسرش فرصت نمی‌داد که با فرزندان‌شان رابطه‌ی خوبی برقرار کند. درواقع دلیل عصبانیت او تنهایی و پشتیبانی‌نکردن همسرش بود.

شاید شما هم مثل سیندی، با احساس‌تان هماهنگ نیستید. فریس (نویسنده‌ی کتاب «4 قدم ضروری برای ایجاد اعتماد به نفس») می‌گوید: «بیشتر ما یاد نگرفته‌ایم که چگونه احساسات‌مان را کنترل و هدایت کنیم. هنگامی‌که جامعه ما را تشویق می‌کند که مطیع باشیم و از درگیری‌ها دوری کنیم، خشم بیشتری به ما هجوم می‌آورد، زیرا احساس خشم به‌طور مشخص در ما وجود دارد».

بسیاری از ما به دلیل ترس از آسیب‌زدن به احساس دیگران یا خراب‌شدن روابط‌مان با آنها، از بروز خشم‌مان می‌ترسیم. درواقع احساس خشم نباید فروخورده شود و فقط باید به آن درست توجه کرد. کنترل احساس با سرکوب‌کردن آن کاملا متفاوت است. 

هر یک از احساسات ما واقعیتی را به ما نشان می‌دهند. احساس خشم و عصبانیت نیز به ما نشان می‌دهد که موضوع یا چیز اشتباهی وجود دارد که باید برطرف شود.
به‌عنوان مثال سیندی باید با همسر خود صحبت می‌کرد، درباره‌ی نگرانی‌هایش می‌گفت و از او می‌خواست بیشتر حمایتش کند تا حس کند تنها نیست. ما باید یاد بگیریم به خودمان توجه کنیم و با مدیریت افکارمان، راه حل مناسب را قبل از عصبانیت پیدا کنیم.


موارد پیشنهادی زیر می‌تواند در مدیریت خشم و عصبانیت به شما کمک کند


نشانه‌هایی که قبل از ایجاد خشم به سراغ‌تان می‌آید بشناسید؛ این نشانه‌ها می‌تواند برای هرکسی متفاوت باشد.

 

بدون اینکه کسی را سرزنش کنید، احساس‌تان را بروز دهید.
برای حل مشکلاتِ پیش‌رو برنامه‌ریزی کنید.
نفس عمیق بکشید.
مراقب افکار منفی تحریک‌کننده باشید.

اگر در شرایط بدی هستید از دیگران کمک بخواهید.

 

وقتی اوضاع بدتر می‌شود و در شرایط بدی قرار می‌گیرید کمی به خودتان فرصت دهید. به دیگران بگویید که می‌خواهید گفت‌وگو را در شرایط دیگری که هر دو آرام هستید ادامه دهید.
به‌طور کلی خشم احساسی ثانویه است و علت اصلی این سرخوردگی و تحریک‌پذیری، احساسات آسیب‌زایی مثل تنهایی (مانند مورد سیندی)، غم و اندوه یا ترس است که معمولا پیداکردن عامل اصلی می‌تواند سخت باشد. درواقع احساسات مانند یک اقیانوس است که فقط سطح آن دیده می‌شود و باید علت اصلی ایجاد احساس بررسی شود.

به‌یاد داشته باشید که احساس عصبانیت و خشم به‌معنای انجام رفتاری خشونت‌آمیز نیست. خشم احساسی ارزشمند و حیاتی است. شناخت احساس خشم و استفاده از این آگاهی برای درک احساسات آسیب‌پذیر مفید و کلید سلامت عاطفی است.
 

 

دانلود PDF‌مقاله :خشم وعصبانیت های بی دلیل ما به خاطر چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/How-to-forget-the-bad-memories-of-he-past

بسیاری از ما آماده‌ی دویدن در رقابت زندگی‌مان هستیم،

چگونه خاطرات بد گذشته را فراموش کنیم؟

 

همه‌ی ما این جمله‌ی معروف را شنیده‌ایم که گذشته‌ها گذشته است و شاید بارها هم آن را به‌زبان آورده باشیم اما برای خیلی از ما، گذشته نه‌تنها جایی نرفته بلکه هر روز همراه‌مان است. بسیاری از ما هر روز را با مرور خاطرات و اتفاق‌های ناگوار گذشته سپری می‌کنیم، بارها خودمان را سرزنش می‌کنیم، شرمنده می‌شویم، خجالت می‌کشیم، در خودمان می‌شکنیم و… اما تا کی می‌توانیم این روند را ادامه دهیم؟ 

 

زندگی حال و آینده‌‌مان چه می‌شود؟ با این همه افکار منفی چگونه می‌توانیم آینده را بسازیم؟ راه‌حل مشکل بسیاری از ما فقط در یک جمله خلاصه می‌شود: «باید گذشته را فراموش کنیم.» کار به‌ظاهر ساده‌ای است اما عمل‌کردن به آن و فراموش کردن گذشته آن‌قدرها هم آسان نیست.


حتما شنیدید که «افکار ما کیفیت زندگی مان را تعیین می کنند» حالا اگر ما بیش تر وقت مان را صرف فکر کردن به خاطرات بد گذشته بکنیم و به خاطر چیزی که نمی توانیم تغییرش دهیم، ناراحت شویم، بدون تردید امواج و افکار منفی را سمت خود جذب می کنیم و اتفاقات بد بیش تری برایمان اتفاق می افتد.

 

«همان طور که آن چه می خورید روی شما اثر می گذارد، آن چه که به ذهن تان راه می دهید نیز برایتان تعیین کننده است»
ـــ برایان تریسی

 

از طرف دیگر چون ذهن ما درگیر این مسائل شده، جای خالی برای جذب موفقیت ندارد و تا زمانی که این گذشته را رها نکنیم، در خوشبختی را به روی خود بستیم. در حقیقت ما خودمان را از داشتن زندگی خوب محروم می کنیم چون افکار خوب و مثبتی نداریم و روی ناراحتی تمرکز کردیم.

برایان تریسی تعبیر جالبی در مورد این موضوع دارد؛ او افکار را شبیه خوراکی هایی که می خوریم می داند ! بیش تر ما برای داشتن عمر طولانی تر، نگران کیفیت غذایمان هستیم و هر خوراکی نمی خوریم، پس چطور اجازه ی مرور و نگه داشتن هر  فکر و خاطره ی بدی را به خودمان می دهیم؟

در حقیقت اگر زندگی ناموفقی دارید و می خواهید ریشه ی شکست و موانع زندگی تان را پیدا کنید، بهتر است آن را در افکار تان جستجو کنید. شاید شما از آن دسته از آدم هایی هستید که اسیر خاطرات بد هستند و از تاثیرات آن در زندگی شان بی خبرند. بیش تر اوقات، فکر کردن به خاطرات بد باعث تکرار این اتفاقات می شود و خاطرات بد جدیدی برایمان رقم می خورد.

فکرهای منفی، منفی ها را به زندگی مان دعوت می کنند و فکر های مثبت باعث می شوند اتفاقات خوب و مثبت برایمان رقم بخورد.
به عبارت دیگر، یکی از بزرگ ترین مانع های خوشبختی و رسیدن به موفقیت مرور خاطرات بد زندگی مان است.


«اگر من نگرش و طرز فکرم را تغییر ندهم، او مرا تحت کنترل در خواهد آورد.»
ـــ نلسون ماندلا

 

امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیدند که مرور خاطرات بد با افسردگی رابطه ی مستقیم دارد.


پس اگر احساس می کنید در طول روز درباره ی اتفاقات بد زندگی تان خیلی فکر می کنید بهتر است حتما تمام تلاش تان را برای تغییر این روند انجام دهید، چون در غیر این صورت نه تنها موفقیت و خوشبختی را از خود دور می کنید بلکه به احتمال زیاد دچار نا امیدی، افسردگی و کلی احساس بد دیگر خواهید شد و از رویاهایتان فاصله خواهید گرفت.

اگر بعد از فهمیدن تاثیرات بد این کار، به این نتیجه رسیدید که مسیر  زندگی تان را عوض کنید و از این به بعد به خاطرات بدتان فکر نکنید، از روش های زیر برای انجام درست این کار می توانید کمک بگیرید :

 

پاره کردن عکس ها ی گذشته

1.    عکس هایی که از گذشته دارید را از بین ببرید 


ممکن است در کمدتان عکس، نامه، آزمایش یا هر مدرک دیگری داشته باشید که با دیدن آن ها خاطرات بد گذشته برایتان مرور می شود. بلند شوید و همین الان آن ها را از بین ببرید. تردید نداشته باشید؛ چون از بین بردن هر چیزی که شما را یاد اتفاقات بد می اندازد، از مهم ترین قدم های فراموش کردن گذشته است.این کار باعث می شود تا کم تر یاد گذشته بیافتید.


2.    از پرو بال دادن به افکارمنفی خودداری کنید


وقتی افکار منفی به سراغ شما می آیند، از پر و بال دادن به آن ها خود داری کنید و آن ها را به حال خودشان رها کنید.
بعضی از ما عادت داریم با ذره بین به جان خاطرات بدمان بیافتیم و شروع به گفتن ای کاش فلان کار را نمی کردم و ای کاش فلان کار را انجام می دادم، بکنیم. بهتر است ذره بین تان را کنار گذاشته و سعی کنید ذهن تان را به سمت دیگری ببرید.گذشته قابل تغییر نیست؛ پس بهتر است حواسمان باشد زمان حال و آینده مان را از دست ندهیم.


3.    نکات مثبتی که در خاطرات بدتان وجود دارد را به یاد بیاورید و پر رنگ کنید.


اگر فکر می کنید این اتفاق هیچ نکته ی مثبتی برای شما در پی نداشت، سخت در اشتباهید. تجربه، درس عبرت و … همگی نکات مثبت ماجرا هستند که قبلا در مقاله «داستان تان را عوض کنید، زندگی تان عوض میشود» خواندید.

پس شما چند قدم از کسانی که تجربه ی مشابه ندارند جلوترید؛ از این فرصت نهایت استفاده را برای ساختن آینده ببرید.

 

طرز فکرتان را عوض کنید

4.    طرز فکرتان را عوض کنید


اگر ذهن‌تان دائما روی چیزهای منفی تمرکز کند که در گذشته اتفاق افتاده‌ است، آنگاه زندگی‌تان در جهت منفی پیش خواهد رفت. زندگی شما در جهت افکار غالب‌تان حرکت می‌کند، بنابراین هر چیزی که ذهن‌تان را روی آن متمرکز کنید، زندگی و احساسات‌تان نیز همان را دنبال خواهد کرد.

یکی از راه‌های فراموش کردن گذشته این است که به‌جای تمرکز روی چیزهای منفی که در گذشته اتفاق افتاده است و فکر کردن به همه‌ی دل‌شکستگی‌ها، تمام چیزهایی که ازدست داده‌اید و موقعیت‌های خجالت‌آوری که به آنها افتخار نمی‌کنید، شروع‌به بازیابی افکار منفی‌تان کنید و سعی کنید مثبت فکر کنید و افکار منفی‌تان را با افکار مثبتی مانند این جایگزین کنید: 

 

«من می‌خواهم عالی باشم، من بسیار باهوش هستم، گذشته‌ی من برای همیشه رفته است، چیزهای فوق‌العاده‌ای پیش روی من قرار دارند، هیچ مانعی بر سر راه من نخواهد بود، من موفق خواهم شد، اجازه نمی‌دهم گذشته‌ام مرا محدود کند و مانع موفقیتم شود.»

 

اگر هر روز صبح با فکرکردن به جملات الهام بخش از خواب بیدار شوید و آنها را محکم و بلند تکرار کنید، همه‌ی آنها به واقعیت تبدیل خواهند شد. شما خیلی زود متوجه می‌شوید که دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند از گذشته‌تان علیه شما استفاده کند، چون برای همیشه آن را رها کرده‌اید.


5.    . برخی از دوستان‌تان را کنار بگذارید


گاهی اوقات با افرادی دوست هستید که از اعماق وجودتان می‌دانید هیچ کار مثبتی در زندگی‌تان انجام نمی‌دهند، به‌جز آنکه شما را در زندگی عقب می‌اندازند. اگر احساس کردید یک رابطه‌ی دوستی باعث به‌تعویق‌افتادن اهداف‌تان در زندگی می‌شود، هیچ ایرادی ندارد که آن رابطه را قطع کنید. 
دوستان منفی هیچ جایی در زندگی شما ندارند؛ چون شما قصد دارید روی چیزهای مثبت تمرکز کنید، پس آنها را کنار بگذارید. شما باید خودتان را متمایز و جدا کنید تا بتوانید در جایی باشید که آرزو دارید. شما باید از دوستانی که همیشه کارهای اشتباه گذشته‌تان را به‌یاد شما می‌آورند، فاصله بگیرید.

وقتی می‌گوییم خودتان را متمایز و جدا کنید، منظورمان این است که به آنچه در اطراف‌تان می‌گذرد، هیچ توجهی نکنید و روی خود و دیدگاه‌تان تمرکز کنید. در این وضعیت چون با خودتان خلوت می‌کنید، ممکن است به‌شدت احساس تنهایی کنید اما این هزینه‌ای است که باید بپردازید تا بتوانید در جایی باشید که آرزو دارید.

 

فراموش کردن گذشته

6.    .برای خودتان هدف تعیین کنید


یکی از مهم‌ترین راه‌هایی که در فراموش کردن گذشته به شما کمک می‌کند، تعیین اهداف برای آینده است. شما باید این واقعیت را بپذیرید که دنیا به آخر نرسیده است و شما ظرفیت‌های زیادی برای دستیابی به چیزهای بزرگ‌تر در زندگی‌تان دارید. 


خودتان را درحال‌انجام کارهای مهم و قابل‌توجه در آینده، رفتن به دانشگاه، به‌دست‌آوردن شغل دلخواه، شروع کسب و کار جدید، پیداکردن نیمه گمشده تان و… تصور کنید. برای خودتان اهداف بلندمدت و کوتاه‌‌مدت تعیین کنید، برای هر کدام به خودتان مهلت مشخصی بدهید و روند پیشرفت‌تان را دنبال کنید.


7.    یاد بگیرید که ببخشید

یکی از چیزهایی که شما را از نظر عاطفی و روحی نابود می‌کند، روح نابخشایش‌گر است. در دل داشتن کینه‌ی یک نفر، مانند آن است که شما سم بخورید اما انتظار داشته باشید که آن فرد بمیرد. همه‌ی شما این کار را انجام می‌دهید و فکر می‌کنید که دارید به خودتان لطف می‌کنید اما این کار هیچ فایده‌ای ندارد، جز آنکه شما را از نظر عاطفی درهم می‌شکند.

تنها راهی که می‌توانید به‌وسیله‌ی آن گامی برای فراموش کردن گذشته بردارید، بخشیدن هر کسی است که کار اشتباهی در حق شما انجام داده است. فرقی نمی‌کند که چقدر بد دل‌تان را شکسته‌اند، 
اگر بتوانید به آنها نگاه کنید و با لبخند بگوید «تو را می‌بخشم» – که اصلا کار آسانی نیست – آنگاه خودتان را از قفسی که خود را در آن زندانی کرده‌اید، آزاد می‌کنید. روح نفرت را با عشق جایگزین کنید. برای این کار باید یاد بگیرید حتی وقتی غیر ممکن است، بتوانید ببخشید.


8.    از تلاش‌ کردن برای تحت‌ تأثیر قرار دادن مردم دست بردارید


آیا تابه‌حال احساس کرده‌اید که دیگر، هیچ‌کس شما و تصمیم گیری هایتان را درک نمی‌کند؟ اگر پاسخ شما بله است، احتمالا دلیلش این است که آنها چیزی را که شما می‌بینید، نمی‌بینند و جور دیگری به مسائل نگاه می‌کنند. 

شما مجبور نیستید برای انجام کارهای موردنظرتان به دیگران توضیح دهید. نباید دائما به‌دنبال تأیید دیگران باشید و نگران آن باشید که از کارتان خوش‌شان می‌آید یا نه. شما نمی‌توانید همه را راضی و خشنود کنید؛ این غیرممکن است.

تلاش‌کردن برای راضی نگه‌داشتن همه، هیچ نتیجه‌ای ندارد جز آنکه باعث ناامیدی و یأس شما می‌شود. احتمالا همه‌ی شما با این طرز فکر بزرگ شده‌اید که بهترین روش برای زندگی‌کردن آن است که همه دوست‌تان داشته باشند اما این ممکن نیست. شما هرقدر هم که خوب باشید، همیشه افرادی وجود خواهند داشت که شما را دوست ندارند، چون از شما خوش‌شان نمی‌آید. بپذیرید که این هم بخشی از زندگی است.

فراموش نکنید، اگر هنوز درباره‌ی گذشته‌تان فکر می‌کنید، قادر نخواهید بود به جلو حرکت کنید و شاهد پیشرفت در زندگی خودتان باشید. آیا می‌توانید یک دونده را تصور کنید که سعی دارد با یک کوله‌پشتی سنگین در یک مسابقه‌ی دوی صدمتر رقابت کند؟ بله او به احتمال زیاد، مسابقه را به‌پایان خواهد رساند اما نمی‌تواند آن را در زمان مقرر تمام کند یا برنده شود. 


بسیاری از ما آماده‌ی دویدن در رقابت زندگی‌مان هستیم، آماده‌ایم که به‌دنبال اهداف و آرزوهای والای‌مان برویم اما یک کار مهم وجود دارد که اول باید آن را انجام دهیم؛ ما باید آن کوله‌پشتی سنگین را که پر از شرم، پشیمانی‌ها‌، ناخشنودی، اشتباهات، شکست‌ها، دل‌‌‌های شکسته، کینه‌ها و … است، زمین بگذاریم. مطمئن باشید که با فراموش کردن گذشته و زمین گذاشتن آن کوله‌پشتی سنگین، رقابت شما در زندگی بسیار آسان‌تر خواهد شد. 
 

منبع:lifehack

 

دانلود PDF‌مقاله :چگونه خاطرات بد گذشته را فراموش کنیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Best-marriage-age1

فرزندان‌شان ایجاد می‌شود.

بهترین سن ازدواج چه سنی است؟


سن ازدواج در ایران نیز دچار تغییر و تحولاتی شده است. سن ازدواج قانونی در ایران 13 سال برای دختران و 15 سال برای پسران است اما آمارهای سازمان ثبت احوال نشان می‌دهد در حال حاضر سن ازدواج در مردان به بالای 35 سال و در دختران به بالای 30 سال رسیده است.

در آمار مربوط به 1394 در ایران بیشترین ازدواج‌ها یعنی حدود 84 درصد ازدواج‌ها برای مردان در سنین 20 تا 34 سالگی و حدود 79 درصد برای زناندر سنین 15 تا 29 سالگی ثبت شده است.
    
برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.


سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟

 از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان‌پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند.


 از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل کفایت می‌کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشکان و اصولا مکاتب روان‌شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟

بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.



سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟

 بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. 

در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می‌شود. جامعه‌ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن ازدواج را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده قرار نمی‌دهیم.

 البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمد داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی‌کنیم. 


صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج کند که این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موکول شود.

 

بهترین سن ازدواج


سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟

 
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی که ازدواج‌‌ والدین بر پایه اصول و سن ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم کرده‌اند.


 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟


بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.


 سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟

 ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم که زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن ازدواج شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 



اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟

 این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.


 

سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

 
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می‌کنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله کنند. 
شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. 



شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. 


به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.


بهترین سن ازدواج در آمریکا


نرخ ازدواج در امریکا به‌طور کلی در تمام سنین پایین است. تنها 51 درصد از جامعه امریکا متأهل هستند، در حالی‌ که در 1960 این نرخ 72 درصد بوده است.

 

بهترین سن ازدواج چند است

 

بهترین سن ازدواج چه زمانی است؟


1. سن ازدواج  در 22 تا 25 سالگی


احتمالا در این سن تحصیلات دانشگاهی‌تان را به پایان رسانده‌اید و به دنبال شغل هستید. در این مرحله احتمالا به دنبال ازدواج با همکلاسی‌تان هستید.

مزایا: 
هر دوی شما جوان هستید. از این رو امکان رشد، تغییر، و حرکت در یک مسیر مشترک برایتان وجود دارد. اگر تصمیم به بچه‌دار شدن داشته باشید، والدین جوانی خواهید بود و اختلاف سنی‌تان با فرزندان‌تان زیاد نیست. همچنین به اندازه‌ی کافی برای بزرگ‌تر کردن خانواده‌تان و به‌دنیا آوردن فرزندان بیشتر زمان دارید. وقتی فرزندان‌تان به سن دانشگاه برسند شما هنوز در دهه 40 زندگی‌تان هستید و فرصت و توانایی کافی برای ماجراجویی و سفر را خواهید داشت.


معایب: 
وقتی زیر 25 سال باشید، ممکن است خودتان را به‌خوبی نشناسید، به‌ویژه وقتی پای این موضوع به میان بیاید که می‌خواهید با زندگی‌تان چه کنید و به چه چیزی 
باور دارید. پس از عبور از 25 سالگی ارزش‌های افراد تا حدودی تغییر می‌کنند.


2. سن ازدواج در 25 تا 30 سالگی


این روزهای طلایی همان زمانی است که به ماهیت و شخصیت خودتان پی می‌برید. متوجه می‌شوید در نهایت می‌خواهید چه کاری انجام دهید.


مزایا:
احتمال بیشتری دارد با فردی آشنا شوید که ارزش‌های مشابهی با یکدیگر داشته باشید. همچنین، زمان کافی در اختیار دارید تا با دوستان محردتان وقت بکذرانید، سفر کنید، و ساعت‌های طولانی را به کار کردن اختصاص دهید.

معایب:
بر اساس یک مطالعه‌ی آنلاین صورت گرفته در این زمینه، توان درآمدزایی بانوان پس از 30 سالگی افزایش می‌یابد، ولی اگر در 30 سالگی ازدواج کنید، بچه‌دار شدن و تربیت فرزند مانعی بر سر راه درآمدزایی‌تان است.


3. سن ازدواج در 30 تا 35 سالگی


30 سالگی برای زنان مرحله‌ی دوم بیست سالگی‌شان است و فرصت‌های جدیدی سر راه‌شان قرار می‌گیرد. هم از لحاظ شغلی و هم از لحاظ مالی به ثبات می‌رسند.

مزایا: 
در این سن نه تنها به خودشناسی رسیده‌اید و هدف‌تان از زندگی را مشخص کرده‌اید، بلکه حس خوبی نسبت به پیدا کردن یک شریک عاطفی خواهید داشت. دوام زندگی‌ها پس از این سن بیشتر است و نرخ 
طلاق پایین‌تر است.


معایب: 
برخلاف باور عامه مردم، باروری زنان از 28 سالگی کم می‌شود. نرخ ناباروری زنان در 30-34 سالگی 8-15 درصد افزایش می‌یابد، ولی خبر خوب این است که اگر در 
باردار شدن پشتکار داشته باشید برای این کار زمان دارید.

 

سن ازدواج

4. سن ازدواج در 35 تا 40 سالگی


برخی بانوان برای تصمیم گرفتن به ازدواج به زمان بیشتری نیاز دارند. این دسته از بانوان زمانی تصمیم به ازدواج می‌گیرند که چند شغل را امتحان کرده باشند، به چند سفر خارجی رفته باشند و در این مسیر با زندگی و اهداف‌شان بیشتر آشنا شوند. آن‌ها می‌خواهند با مردان بیشتری آشنا شوند و بررسی کنند چه کسانی را نمی‌خواهند، یا نمی‌توانند، به‌عنوان شریک زندگی انتخاب کنند.

مزایا: 
در این سن، احتمالا اولین ازدواج، آخرین ازدواج شما است. خوب، به خاطر داشته باشید، وقتی تا بدین‌جا برای ازدواج صبر کرده‌اید، این حق شما است که هر نوع مراسمی را که دوست دارید تجربه کنید. والدین شما آن‌قدر از انتخاب شریک زندگی‌تان خوشحال هستند که به هزینه‌های مراسم یا فهرست میهمانان، توجهی نمی‌کنند.

معایب:
مشکلی که در این‌حا وجود دارد این است که احتمال ناباروری 15-32 درصد افزایش می‌یابد. شما در این سن تنها 33 درصد شانس باردار شدن دارید.


5. سن ازدواج پس از 40 سالگی


در میانسالی، قطعا به بانویی مستقل تبدیل شده‌اید که از درخشیدن در حرفه‌تان لذت می‌برید و دایره دوستان خوبی دارید که شما را از لحاظ عاطفی حمایت می‌کنند. دوباره دایره انتخاب‌های‌تان افزایش می‌یابد زیرا مردان مطلقه، بیوه و پدران تنها نیز به دایره انتخاب‌های‌تان اضافه می‌شوند.

مزایا:
شما در این سن تجربیاتی که می‌خواستید به دست آورده‌اید، به مکان‌هایی که می‌خواستید سفر کرده‌اید و از نردبان 
موفقیت بالا رفته‌اید و به ثبات رسیده‌اید. پس، دیگر حسرت بخش‌های کشف نشده‌ی زندگی‌تان را نمی‌خورید.

معایب:
اگر هنوز هم به بچه‌دار شدن علاقه داشته باشید، احتمالا به کمک یک متخصص نیاز خواهید داشت، ولی از لحاظ روحی و مالی توانایی فائق آمدن بر این چالش را دارید.

 

منبع :salamat.ir

 

 

دانلود PDF‌مقاله :بهترین سن برای ازدواج چه سنی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Rich-ways-in-Iran

راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند


روش ها و راه پولدار شدن در ایران

 

برای آنکه راه پولدار شدن در ایران را بدانید باید تمام راه پولدار شدن در خانه ، راه پولدار شدن با سرمایه کم ، راه پولدار شدن بدون سرمایه و راه پولدار شدن از طریق اینترنت را هم بلد باشید. برخی از پولدارهای تهران و ایران اغلب از راه های پول درآوردن و راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند

هرچه زودتر آستین بالا بزنید و برای خودتان یک منبع درآمد جانبی پیدا کنید. 5 راه پولدار شدن در ایران را بدانید و انجام دهید

اگر شما هم با ما در رویای پولدار شدن مشترک هستید پس با بازده همراه باشید و این مقاله 5 راه پولدار شدن در ایران را بخوانید امیدوارم از همین امروز دست به کار شوید و به رویای خود برسید.

 

سرمایه گذاری در بورس

1. راه پولدار شدن-ریسک پذیر شوید و در بورس سرمایه گذاری کنید


درست است که بازار بورس اوراق بهادار ایران بسیار نوسان دارد و خیلی ها در این بازار ضرر کرده اند. اما یادتان باشد آنهایی که سود سرشاری نصیب شان شده هرگز نیامده اند برای شما از میزان سودشان تعریف کنند! اگر در دوره های آموزش سرمایه گذاری و آشنایی با بازار اوراق بهادار و سهام ثبت نام کنید در مدت کوتاهی اطلاعات کاملی به دست می آورید و می توانید با همراهی یک مشاور مالی یا یک کارگزار خوب هرچقدر که در توان تان است در بازار سرمایه کنید و به طور آنلاین خودتان وضعیت پولتان را رصد کنید


2. راه پولدار شدن-محصولات و سوغات شهرهای دیگر را به شهر خودتان بیاورید و بفروشید


یک راه پولدار شدن در ایران توجه به محصولات تولیدی سنتی اقوام مختلف است. لازم نیست حتما اهل ساوه باشید تا بتوانید انار خوب ساوه را با نصف قیمت تهران خرید کنید و بیاورید. 


کافی است یک روز تصمیم بگیرید و درباره یکی از شهرهای ایران که محصولات غذایی خوب و معروفی دارد تحقیق کنید سپس دور و برتان با مغازه های مختلف یک صحبتی بکنید و بازاریابی محصول مورد نظرتان را انجام دهید. بعد که از یکی دو فروشنده قول قطعی گرفتید و حتی توانستید یک پیش پرداخت اولیه (البته با سپردن وثیقه) بگیرید با یک سفر ارزان قیمت به آن شهر بروید و محصول مورد نظر را بخرید و بیاورید.

تا به حال به سوغات مختلف شهرهای دیگر که در شهر شما فروخته می شود دقت کرده اید؟ چرا شما یکی از آن فروشنده ها نباشید و پس از مدتی تبدیل به قطب وارد کردن آن محصول مخصوص به شهرتان نشوید و ثروت سرشاری برای خودتان رقم نزنید.



3. راه پولدار شدن-ویدیوهای آموزشی از هر مهارتی که دارید تهیه کنید و مدرس آنلاین شوید


دوستی دارم که نقاش است. اما بیشتر از آنکه نقاشی را بلد باشد پول درآوردن و راه پولدار شدن در ایران را بلد است! شیوه کار ساده است. کافی است یک مهارت قابل آموزش به دیگران بلد باشید.سپس یک جای ثابت داشته باشید و با یک گوشی موبایل یا دوربین خوب از آموزش آن مهارت و فن فیلم بگیرید.

 فیلم های دنباله دار و کوتاه اما اثرگذار و کاربردی تهیه کنید. مدتی هم برایش در فضای مجازی بازاریابی کنید. در کانال ها و گروه های مختلف تلگرامی، اینستاگرام، صفحه فیسبوکتان و هرجایی که میشناسید درباره اش عکس ها و متن های هیجان انگیز بگذارید. می بینید که پس از مدتی مشتری خودش را پیدا میکند.

 

فروشنده لوازم دست  دوم
 
4. راه پولدار شدن-فروشنده وسایل و لوازم دست دوم شوید

بسیاری از مردم در تمام ایام سال نیاز دارند وسایل اضافی شان را بفروشند و بسیاری دیگر هم هستند که نیاز دارند اسباب و وسایل دست دوم را بخرند. شما می توانید در نقش یک کانال ارتباطی بین آنها یا به همدیگر معرفی شان کنید یا از گروه اول بخرید و بااندکی شود به گروه دوم بفروشید. مطمین باشید هرچقدر هم در اینبازار رقیب داشته باشید و حتی سیستم های آنلاینی در این زمینه فعالیت کنند باز شما شانس این را دارید که یک گوشه بازارکسب و کار را تصاحب کنید.

5. راه پولدار شدن-در بازار ملک و مسکن و زمین فعالیت کنید

همواره مشارکت و فعالیت در بازار مسکن یک راه پولدار شدن در ایران است. منتها باید ببینید که چگونه در این حوزه می خواهید فعالیت کنید. مثلا می توانید با یکی از دوستان یا افوام تانشریک شوید و یک زمین یا خانه کوچک در منطقه ای در حال رشد را بخرید.

یا یک صندوق خانوادگی تشکیل دهید وبا جمع آوری مبلغی پول از تمام فامیل یک باغ میوه یا مزرعه پرمحصولی را بخرید و حسابی سود کنید. یا اگر زبان چرب و نرمی داشتید به عنوان مشاور املاک وارد عمل شوید و حق العمل خوبی عاید خود کنید. این به شما بر میگردد که از کدام راه بخواهید در این حوزه فعالیت کنید. فقط یادتان باشد هرکاری که خواستید انجام دهید قبلش جستجو و بررسی را بسیار دقیق و موشکافانه در نظر داشته باشید.
 

منبع :bazdeh

 

 

دانلود PDF مقاله :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/12-of-the-most-important-foods-rich-in-folic-acid

12 از مهمترین مواد غذایی سرشار از اسید فولیک  که باید مصرف کنید


فعالیت بدنی، خواب، مواد مغذی، همه و همه برای سالم بودن ضروری هستند، ولی یک ماده مغذی وجود دارد که در این میان، از اهمیت بالایی برخوردار است (ماده‌ای که شاید آن‌چنان توجهی به آن نداشته باشیم)؛. با ما همراه باشید تا با 12تا ازمهمترین مواد غذایی سرشار از اسید فولیک که باید در رژیم غذایی خود بگنجانید آشنا شوید.


مختصری درباره‌ی اسید فولیک


احتمالا بیش‌تر آدم‌ها بارها درباره‌ی اسید فولیک (که به آن فولات یا ویتامین B9 نیز گفته می‌شود) چیزهایی شنیده‌اند. ولی این ویتامین واقعا چیست؟ اسید فولیک چه نقشی برای سلامتی‌مان ایفا می‌کند؟

فولات نوعی ویتامین B قابل حل در آب است. اسید فولیک به طور طبیعی در برخی خوراکی‌ها وجود دارد، به برخی مواد غذایی اضافه می‌شود، و هم‌چنین به شکل مکمل نیز در دسترس است. این ویتامین برای رشد سلولی و متابولیسم (سوخت و ساز) بسیار حیاتی است.
اکنون، یک سوال مهم دیگر؛ در شرایطی که می‌توانیم اسید فولیک را از طریق مصرف مکمل‌ها دریافت کنیم، چرا باید برای تامین این ویتامین به خوراکی‌های طبیعی اتکا کنیم؟ آیا هر دو منبع، مشابه یکدیگر هستند؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید مطلب مهم دیگری را نیز بیان کنیم.


فولات یا اسید فولیک؟


در بخش بالا، اطلاعاتی را درباره‌ی فولات بیان کردیم. ولی اسید فولیک چیست؟ هر دوی این مواد یکسان و مشابه هستند – ولی تفاوت آشکاری میان این دو وجود دارد فولات و اسید 


فولیک، هر دو، اشکال مختلف ویتامین B9 هستند. تفاوت در این جا است که فولات شکل طبیعی ویتامین B9 است؛ در حالی که اسید فولیک شکل مصنوعی این ویتامین به شمار می‌رود. از اسید فولیک برای تولید مکمل‌ها و افزودنی‌ها به برخی محصولات غذایی نظیر آرد یا غلات صبحانه استفاده می‌شود.

دستگاه گوارش بدن انسان فولات را به شکل بیولوژیک و فعالی از ویتامین B9، به نام 5-MTHF تبدیل می‌کند. ولی اسید فولیک این گونه نیست.
اسید فولیک، به جای دستگاه گوارش، در کبد یا سایر بافت‌ها به 5-MTHF تبدیل می‌شود. به همین دلیل، این فرایند به اندازه‌ی فرایند مربوط به فولات در بدن اثربخش نیست. به عبارت دیگر، وقتی مکمل‌های اسید فولیک مصرف می‌کنید، فرایند تبدیل آن به5-MTHF به آهستگی انجام می‌شود. به این ترتیب،‌ مشکل اصلی از همین جا شروع می‌شود. حتی دوز اندکی، به اندازه‌ی 200 میکرو گرم اسید فولیک (در یک روز)، تا وعده‌ی بعدی مصرف به طور کامل سوخت و ساز (تجزیه و جذب) نمی‌شود. همین مسئله می‌تواند میزان اسید فولیک سوخت و ساز نشده (تجزیه و جذب نشده) را در جریان خون افزایش دهد، و باعث بروز برخی مشکلات جدی شود.

به این ترتیب، سوال بالا پاسخ داده شد. در صورت مصرف فولات (شکل طبیعی ویتامین B9) نگرانی بابت عدم سوخت و ساز این ماده وجود نخواهد داشت. فولات در دستگاه گوارش تجزیه و جذب می‌شود. بنابراین، عارضه‌ی جانبی در بر نخواهد داشت.

البته از آن‌جا که معمولا فولات، و به طور کلی، ویتامین B9 را با نام اسید فولیک می‌شناسیم، در طول این مقاله نیز عمدتا از عبارت اسید فولیک استفاده می‌کنیم.

در ادامه‌ی مقاله به بهترین خوراکی‌های سرشار از اسید فولیک اشاره می‌کنیم.


مواد غذایی سرشار از اسید فولیک

 

لوبیا چیتی


1)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : لوبیا چیتی


میزان مصرف – یک فنجان (به اندازه‌ی 193 گرم)
یک وعده مصرف لوبیا چیتی حاوی مقدار قابل توجه 1013 میکرو گرم اسید فولیک است. این میزان لوبیا چیتی حاوی 670 کالری، و مقدار ناچیزی چربی اشباع شده است.

لوبیا چیتی غنی از پتاسیم نیز هست. طبق نتایج مطالعه‌ای که در دانشگاه پردو، ایالات متحده، به عمل آمد، مصرف بهینه پتاسیم می‌تواند باعث کاهش خطر سکته‌ی مغزی شود.



2)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : جگر
 

میزان مصرف – 28 گرم

اگر جزء افراد گیاه‌خوار نباشید، این گزینه برای‌تان بسیار مناسب خواهد بود. جگر گاو (81.2 میکرو گرم به ازای هر وعده‌ی مصرفی) و هم‌چنین جگر مرغ (165 میکرو گرم در هر وعده‌ی مصرفی) حاوی مقدار زیادی اسید فولیک هستند.

به علاوه، جگر منبع بسیار خوبی برای سلنیوم نیز به شمار می‌رود؛ طبق یافته‌های علمی، سلنیوم می‌تواند از بروز انواع مختلف سرطان و اختلال ماهیچه‌ای و قلبی پیشگیری کند. ولی باید یک مسئله را به خاطر بسپارید – در مصرف جگر تعادل را رعایت کنید زیرا این ماده‌ی غذایی حاوی چربی ترانس و کلسترول است.


سویا


3)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : سویا


میزان مصرف – یک فنجان (186 الی 256 گرم)

دانه‌های رسیده‌ی سویا حاوی 697 میکرو گرم اسید فولیک هستند؛ در حالی‌که هر وعده‌ی مصرف سویای سبز حاوی 422  میکرو گرم اسید فولیک است. این ماده‌ی غذایی مملو از کالری است – هر وعده‌ی مصرف سویا دارای 376 کالری است.
به علاوه، سویا به عنوان منبعی عالی برای پروتئین شناخته می‌شود. طبق نتایج مطالعه‌ای در دانشگاه کارولینای جنوبی، پروتئین سویا باعث کاهش تجمع کلسترول بد در بدن می‌شود. هم‌چنین، این ماده‌ی غذایی تاثیر مثبتی بر تعادل کلسیم و 
سلامت استخوان‌ها در زنان یائسه می‌گذارد.


4)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : لوبیا چشم بلبلی


میزان مصرف – یک فنجان (172 گرم)

هر وعده‌ی مصرف لوبیا چشم بلبلی حاوی حدود 358 میکرو گرم ویتامین B9 است. به علاوه، کلسترول، چربی اشباع شده، و سدیم موجود در این ماده‌ی غذایی نیز بسیار اندک است.


موز

5)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : موز


میزان مصرف – یک فنجان پوره (225 گرم)

یک وعده‌ی مصرف موز حاوی 45 میکرو گرم اسید فولیک است که می‌تواند 11 درصد از نیاز روزانه‌ی بدن را به این ویتامین تامین کند. هم‌چنین، موز منبعی غنی از ویتامین B6 است که به فراهم‌آوری پادتن‌ها جهت مبارزه با انواع مختلف بیماری‌ها کمک می‌کند. این ویتامین هم‌چنین به حفظ کارکرد معمول دستگاه عصبی و سطح قند خون در محدوده‌ی طبیعی نیز کمک می‌کند.


6)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : گوجه فرنگی


میزان مصرف – یک فنجان (149 گرم)

یک وعده‌ی مصرف گوجه فرنگی حاوی حدود 22 میکرو گرم اسید فولیک است. گوجه فرنگی حاوی چربی اشباع شده، سدیم، و کلسترول اندکی است. این ماده‌ی غذایی منبع بسیار خوبی برای کاروتنوئیدهایی نظیر بتا کاروتن و لیکوپن است که دارای خواص آنتی‌اکسیدانی و ضد سرطانی هستند.


 

مرکبات

7)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : مرکبات


میزان مصرف پرتقال – یک فنجان (180 گرم)
میزان مصرف گریپ فروت – یک فنجان با آب (230 گرم)

مادربزرگ‌ها و مادرهای‌مان همیشه از فواید مصرف مرکبات تعریف می‌کنند. البته، آن‌ها حق دارند، زیرا مرکبات فواید بسیاری برای سلامتی انسان به همراه دارند. این میوه‌ها نظیر پرتقال (54 میکرو گرم در هر وعده‌ی مصرف) و گریپ فروت (29.9 میکرو گرم در هر وعده‌ی مصرف) حاوی مقادیر زیادیاسید فولیک هستند.

طبق نتایج مطالعات دانشمندان چینی، مصرف مرکبات برای حفظ سلامت قلب، مغز، و کبد مفید است. این میوه‌ها، هم‌چنین، دارای خواص ضد التهابی و آنتی‌اکسیدانی هستند و با مصرف آن‌ها از داشتن زندگی سالم بهره‌مند خواهید شد.


8)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : عدس


میزان مصرف – یک فنجان (192 گرم)

یک وعده‌ مصرف عدس حاوی مقدار قابل توجهی اسید فولیک است – 920 میکرو گرم؛ از این جهت،‌ عدس به عنوان منبع بسیار خوبی برای این ویتامین به شمار می‌رود. عدس، هم‌چنین، غنی از پتاسیم است که می‌تواند به حفظ سطوح مناسب فشار خون کمک می‌کند. این ماده‌ی غذایی به عنوان منبع خوبی برای پروتئین نیز شناخته می‌شود؛ به همین خاطر، اگر گیاه‌خوار هستید و نمی‌توانید گوشت قرمز یا سفید مصرف کنید، باید عدس را در برنامه‌ی غذایی‌تان قرار دهید.


 

گل کلم


9)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک :  گل کلم


میزان مصرف – یک فنجان (100 گرم)

یک وعده‌ی مصرف گل کلم حدود 57 میکرو گرم اسید فولیک دارد و می‌تواند 14 درصد از نیاز روزانه‌ی بدن‌تان را به این ویتامین تامین کند. گل کلم غنی از مواد مغذی است و طبق یافته‌های علمی، می‌تواند از بروز بیماری‌‌‌های خطرناکی نظیر سرطان پیشگیری کند.



10)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : ذرت

مواد غذایی سرشار از اسید فولیک 18: ذرت
میزان مصرف – یک فنجان (166 گرم)

ذرت یکی از تنقلات محبوب بسیاری از آدم‌‌ها است. یک وعده‌ی مصرف این ماده‌ی غذایی حاوی حدودا 32 میکرو گرم اسید فولیک است. به علاوه، ذرت غنی از منگنز، منیزیوم، فسفر، مس، و روی (زینک) است که همه‌ی این‌ها فواید بسیاری برای سلامتی به همراه دارند.


 

هویج

11)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : هویج


میزان مصرف – یک فنجان خرد شده (128 گرم)

یکی وعده‌ی مصرف هویج حاوی 24.3 میکرو گرم اسید فولیک است. هویج که به عنوان یکی از سبزیجات محبوب به شمار می‌رود، جزء تشکیل دهنده‌ی بیش‌تر غذاهای حاوی سبزیجات و میوه‌ها است. هم‌چنین، هویج منبعی غنی از بتا کاروتن، فیبر، و بسیاری دیگر از ریز مغذی‌ها است.


12)    مواد غذایی سرشار از اسید فولیک : آجیل و دانه‌‌های خوراکی


میزان مصرف برای تخم کتان – یک فنجان (به اندازه‌ی 168 گرم)
میزان مصرف برای تخمه آفتاب گردان – یک فنجان با پوست (46 گرم)
میزان مصرف برای بادام – یک فنجان خرد شده (به اندازه 95 گرم)

دانه‌هایی مانند تخم کتان (146 میکرو گرم در هر وعده‌ی مصرف) و تخمه آفتاب گردان (104 میکرو گرم در هر وعده‌ی مصرف)، یا آجیلی نظیر بادام (48 میکرو گرم اسید فولیک در هر وعده مصرف) سرشار از فولات یا ویتامین B9 هستند. به راحتی می‌توانید این دانه‌‌‌ها را به صورت خام مصرف کنید یا آن‌‌ها را در سالادتان بریزید تا به اندازه‌ی کافی اسید فولیک برای بدن‌تان فراهم آورید.

به علاوه، تخم کتان غنی از منگنز و سایر ویتامین‌‌‌هایی است که همگی به حفظ سلامت دستگاه ایمنی، دستگاه عصبی، استخوان‌ها، و بیش‌تر فرایندهای بدن کمک می‌کنند.

تخمه‌ آفتاب گردان و بادام نیز غنی از ویتامین E است که می‌تواند به حفظ سلامت پوست و چشم‌ها کمک کند.  این مواد غذایی سرشار از اسید فولیکواقعا عالی هستند.

 

منبع :stylecraze

 

دانلود PDF ‌مقاله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/25-advertising-ideas-for-more-sales

 

25 ایده تبلیغات برای فروش بیشتر


وقتی می‌گوییم تبلیغات یک صنعت است، طبیعتاً انتظار داریم تمام آنچه در مورد صنایع مطرح می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد، در مورد تبلیغات هم مصداق داشته باشد.

به عبارتی باید بتوانیم از دیوارهای ورود به صنعت تبلیغات حرف بزنیم.از میزان تمرکز در صنعت تبلیغات صحبت کنیم.ساختار صنعت تبلیغات را بررسی کنیم و به طور خلاصه، مانند هر صنعت دیگری، آن را مشاهده، درک و تحلیل کنیم.


 1. مشتری‌هایتان را بشناسید


الف. فردی را توصیف کنید که بیش‌ترین احتمال را دارد به محصول شما نیاز داشته باشد یا آن را بخواهد.
ب. چرا باید خواهان خرید محصول شما باشد؟
پ. وقتی 
انگیزه را بدانید می‌توانید محصول‌تان برای پایه مشتری درست هدف‌گذاری کنید.
ت. نمی‌توانید محصولی را قبل از تعریف و استقرار بفروشید.

 

توجه: یک شرکت دارویی یک داروی سرماخوردگی را کنار گذاشت، چرا که نمی‌توانست خواب‌آلودگی ناشی از آن را کنترل کند. یک نفر دیگر آن را NyQuil نامید و به عنوان داروی سرماخوردگی هنگام خواب معرفی کرد. این دارو به پرفروش‌ترین داروی سرماخوردگی بازار تبدیل شد. صرف این که محصول‌تان خوب است فروش آن را تضمین نمی‌کند. باید آن را به درستی تعریف کنید. و این کاری است که بازاریابی انجام می‌دهد.


ایده های تبلیغاتی 2 : تبلیغات با کارت پستال


الف. سیستم پست ایالات متحده افزایش نامحسوس هزینه‌ی نامه‌ها و کارت پستال‌های ارسالی را پیشنهاد کرده است ـ اما تمبرهای درجه یک “همیشگی” همان 49 سنت مانده است.

تبلیغات با کارت پستال

 

تحت بایگانی با کمیسیون تنظیم مققرات پستی، نامه‌های مقصدهای بین‌المللی از 1.15 دلار به 1.20 دلار می‌رسد. در حالی که کارت‌های پستال از 34 سنت به 35 سنت می‌رسند.

ب. کارت‌های پست حس فوریت را به مشتری القا می‌کند. شاید نامه تان را نخوانند اما پشت کارت پستال را می‌خوانند. ( شما 3 ثانیه وقت دارید پیام‌تان را برسانید. این متوسط زمانی است که افراد به یک تبلیغ نگاه می‌کنند.)

پ. با استفاده از یک کارت پستال همیشه جلوی چشم است. و علاوه بر فرد گیرنده‌ی کارت پستال، سایر مشتریان بالقوه نیز آن را خواهند دید.


3. یک نظرسنجی انجام دهید


الف. یک فرم نظرسنجی را به مشتریان‌تان ارسال کنید تا انگیزه‌های آنها را برای خرید پیدا کنید.
ب. کجا کار می‌کنند؟ چه مجلاتی می‌خوانند؟ گروه سنی آنها چیست؟
پ. این اطلاعات به شما خواهد گفت کجا و چگونه به گروه هدف‌تان دسترسی داشته باشید.
ت. برای تکمیل نظرسنجی یک هدیه یا تخفیف در نظر بگیرید


4. از یک رویکرد دو مرحله‌ای استفاده کنید

الف. به مشتریان بالقوه خود اطلاعات تکمیلی مرتبط با کسب و کار ارائه کنید.

مرحله 1: به مشتریانی که تخصص‌تان را نمایش می‌دهند، یک فکت شیت رایگان ارائه دهید.
مرحله 2: این مشتریان را به فهرست پست خود اضافه کنید و غالبا به آنها نامه دهید.


ایده های تبلیغاتی 5: تولدشان را تبریک بگویید

الف. به مشتریان‌تان کارت‌های تبریک بفرستید (تاریخ‌های آنها را می‌توانید از نظرسنجی‌هایتان استخراج کنید).
ب. یک کوپن یا پیشنهاد ویژه در آن بگنجانید یا از محصولی که می‌توانند به عنوان هدیه برای خود بخرند صحبت کنید.

6. با یک کسب و کار دیگر همکاری کنید


الف. هزینه‌های تبلیغات را با یک شرکت دیگر شریک شوید.

ب. شراکت در هزینه‌ها باعث می‌شود بتوانید تبلیغات بزرگ‌تر و باکیفیت‌تری چاپ کنید.

پ. آیا می‌توانید محصول‌تان را با محصول دیگری ترکیب کنید؟ (مثلا یک روغن موتور را همراه قیف ابداعی جدید خود بسته‌بندی کنید.)


ایده های تبلیغاتی 7: ثابت قدم و متعهد باشید


الف. تحقیقات نشان می‌دهد یک پیام برای به خاطر سپرده شدن باید تکرار شود.
ب. به هر فرد چندین با نامه بفرستید.
پ. اگر تبلیغات می‌کنید، جایی آن را انجام دهید که بتوانید چندین بار دیگر هم آن‌جا تبلیغات انجام دهید.

 


 

از تلفن استفاده کنید برای تبلیغات

8. از تلفن استفاده کنید


الف. قبل از آن که تبلیغات پر هزینه انجام دهید، یک ایده‌ جدید را با تلفن امتحان کنید.
ب. پاسخ حاصل از 100 تماس تلفنی به مثابه ارسال 1000 نامه است.
پ. شما نتایج سریع‌تری کسب خواهید کرد، هزینه‌ی کمتری برایتان خواهد داشت و ورودی و بازخورد بهتری تولید خواهید کرد.


9. قیمت‌هایتان را افزایش دهید


الف. رقبایتان قیمت را بالا برده‌اند؟ شاید بهتر است شما هم همین کار را بکنید.

ب. قیمت‌های بالاتر شما را از جمعیت جدا می‌کند و به نوعی کیفیت بهتر محصول شما را القا می‌کند، و آن را شایسته‌ی یک قیمت بیش‌تر نشان می‌دهد. BMW با Yugos رقابت نمی‌کند.
پ. در این حوزه مراقب باشید. مشتری باید ارزش قیمت بالاتر را ببیند.


ایده های تبلیغاتی 10: گرایش‌ها و رویدادهای جدید را تبلیغ کنید


الف. آیا می‌توانید محصول یا خدمات‌تان را با محیط زیست، المپیک، یا رقابت‌های جهانی پیوند دهید؟
ب. به وسیله‌ی همکاری با گروه‌های شناخته شد، اعتبار ارزشمندی کسب کنید.


11. به کسب و کارتان شخصیت دهید


الف. از عکس‌های خود و کارمندان تان برای تبلیغات استفاده کنید.
ب. نقل قولی از فردی که در تصویر حضور دارد صمیمت را منتقل کرده و باعث ایجاد اعتماد دیگران به شرکت‌تان می‌شود.
پ. وقتی در سمینارها و برنامه‌ها از تصاویر استفاده شود، پاسخ به آنها به حد چشمگیری افزایش می‌یابد.

 


ایده های تبلیغاتی 12: از ضرب‌الاجل استفاده کنید


الف. حتما برای تبلیغات‌ خودتان محدودیت زمانی بگذارید.
ب. مراقب تاریخ‌های انقضا باشید. (پیشنهاد ویژه‌‌تان چه روزی به پایان می‌رسد؟)


13. از نداشتن محصول‌تان بترسید


الف. برای محصولاتی که امنیت، ایمنی یا سلامت شخصی را افزایش می‌دهند، ترس می‌تواند یک ابزار تقویت کننده‌ی موثر در کسب وکار باشد.
ب. اگر الان محصول شما را نخرند، ضرر خواهند کرد. مثلا یک تخفیف یا یک هدیه‌ی ویژه را از دست خواهند داد. ترس از دست دادن از انتظار به‌دست آوردن قوی‌تر است.


ایده های تبلیغاتی 14: از رسانه‌ها استفاده کنید


الف. به انتشارات محلی، نامه‌هایی حاوی موضوعات مرتبط با کسب وکارتان بفرستید.
ب. محصول یا کسب وکارتان را به رویدادهای جدیدی که در صدر اخبار هستند پیوند بزنید.
پ. اگر نام شما و نام کسب وکارتان چاپ شده باشد احتمالا مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
ت. به عنوان متخصصی در حوزه‌ی خود شناخته خواهید شد.

ث. شما این اطلاعات را به خاطر یک وبسایت اینترنتی یا یک تبلیغ محلی یا ملی در اختیار دارید.

 

تبلیغات طولانی بنویسید

15. تبلیغات طولانی بسازید


الف. تبلیغاتی بخرید که ماه‌ها طول بکشد، نه فقط چند دقیقه. (نشریات زرد محلی یا آنلاین)
ب. علائم مغناطیسی برای خودروها یا ون‌ها بسازید. پشت اتومبیل‌تان را فراموش نکنید. علائمی را روی شیشه عقب و پشت کامیون‌ها بچسبانید. بیش‌تر مشتری‌ها با رانندگی کنار وسیله‌ی شما آدرس یا شماره تلفن را برنمی‌دارند. احتمال این کار پشت چراغ قرمز بیش‌تر است.
پ. از برچسب‌های سپر یا تیشرت‌هایی با طرح زیرکانه استفاده کنید.
ت. اگر یک تبلیغ رنگ گران‌قیمت را چاپ می‌کنید از مسئول آن بخواهید قیمت چاپخانه را نیز درج کند.
ث. بیرون بروشور را طوری طراحی کنید که ثابت بماند و در آینده فقط داخل آن را تغییر دهید. به این ترتیب می‌توانید بروشورهای خالی را چاپ کنید و دم دست نگه دارید. سپس با تغییر پیام‌های تبلیغاتی‌تان فقط داخل آنها را چاپ کنید.
ج. با چاپ تعداد زیادی در همان ابتدای کار، در هزینه‌های خود صرفه‌جویی خواهید کرد. بعدها نیز تنها با چاپ آن چه متناسب با تغییرات شرکت‌تان نیاز دارید، صرفه‌جویی بیش‌تری خواهید کرد. از بروشورهای قدیمی و از مد افتاده پرهیز کنید.


ایده های تبلیغاتی 16: مواد تبلیغات را بررسی کنید


الف. حتما از مواد بسته‌بندی درجه‌ی یک برای کارت‌های تبلیغاتی، سربرگ‌ها، بروشورها و غیره استفاده کنید.
ب. رقبایتان از چه موادی برای تبلیغات استفاده می‌کنند؟

پ. اگر نمی‌توانید از پس هزینه‌ی بروشورهای 4 رنگ برآیید، از دو یا سه رنگ استفاده کنید. استفاده از رنگ پاسخ به آن را تا 26٪ افزایش می‌دهد.
ت. اگر نمی‌توانید تبلیغات 2 رنگ چاپ کنید… از اسکرین استفاده کنید.

توجه: اسکرین نام دیگری است برای سایه (تاریک‌تر) یا ته‌رنگ (روشن‌تر). برای مثال: یک گل فروش برای حاشیه‌های بروشور گل‌های قرمز و برای متن ان رنگ مشکی را انتخاب می‌کند. یعنی دو رنگ. رنگ صورتی 50٪ ته‌رنگ قرمز دارد، پس یک رنگ دیگر محسوب نمی‌شود. می‌توانید تعدادی گل صورتی را هم به آن اضافه کنید و هزینه‌ی اضافی اندکی برای آن بپردازید یا اصلا هزینه‌ای برایتان نداشته باشد. به این ترتیب در ظاهر سه رنگ قرمز، صورتی و مشکی را دارید. با استفاده از رنگ خاکستری (ته رنگی از مشکی)، می‌توانید 

با هزینه‌ی یک بروشور 2 رنگ، بروشوری 4 رنگ داشته باشید. گران به نظر می‌رسد در حالی که این طور نیست.



17. یک کارت ویزیت به یاد ماندنی درست کنید


الف. از کارت ویزیت‌تان یک بروشور کوچک بسازید. اگر به نقشه یا اطلاعات دیگر نیاز دارید از پشت کارت استفاده کنید. وقتی خودتان نیستید کارت‌تان نماینده‌ی شماست.
ب. هزار کارت ویزیت 2 رنگ حدود 30 الی 60 دلار هزینه برمی‌دارد اما ارزشش را دارد.
پ. کارت‌های رقبایتان چه شکلی است؟ چه پیامی به شما منتقل می‌کنند؟
ت. به شرکای کاری که ممکن است بتوانند کسب و کارتان را تبلیغ کنند، چندین کارت ویزیت بدهید. به هر کسی که ملاقات می‌کنید کارت بدهید، و در هر نامه (و حتی صورتحساب‌ها) نیز کارت بگذارید.

توجه: جو گیرارد، فروشنده‌ی اتومبیل معروف، عادت داشت در مسابقات فوتبال از صندلی‌های قسمت بالایی یک مشت کارت ویزیت را مانند کاغذ رنگی به هوا بیندازد تا روی سر کسانی بیفتد که روی صندلی‌های گران‌قیمت پایین نشسته بودند. پشت هر کارت برای خرید هر ماشین در دوشنبه‌ی بعدی، تخفیفی در نظر گرفته شده بود.


ایده های تبلیغاتی 18: “متشکرم” – کلمه‌ی جادویی


الف. با یک پیشنهاد ویژه از مشتریان خود تشکر کنید.
ب. از هر کسی که کسب وکارش را به شما ارجاع می‌دهد با یک کارت شخصی‌سازی شده، یک تماس تلفنی، یک تخفیف، گل، شام یا حتی یک حق کمیسیون تشکر کنید.
پ. از تامین‌کنندگان قابل اطمینان‌تان با یک نامه و افزایش سفارشات تشکر کنید.
ت. مردم 
مهربانی شما را به خاطر می‌آورند.


 

کارت ویزیت برای کارمندان

19. یک کارت ویزیت برای همه‌ی کارمندان؟


الف. فروشندگان؟ رانندگان؟ بله. آنها هم آن‌قدر اهمیت دارند که این سرمایه‌گذاری کوچک را انجام دهید.
ب. آنها از ارائه‌‌ی کارت ویزیت به هر مشتری به خود می‌بالند.
پ. آنها از کارت ویزیت در خانواده و جمع دوستان‌شان استفاده می‌کنند و نام شما به مکان‌های خیلی بیش‌تری خواهد رسید.

 


20. همان کاری را بکنید که برندگان انجام می‌دهند


الف. آیا شرکتی وجود دارد که تحسین‌اش کنید؟ استراتژی‌های بازاریابی‌ ان را تحلیل کنید.
ب. استراتژی‌هایی را که به دردتان می‌خورد به کار بگیرید و بهبودشان دهید.
پ. از چیزهایی استفاده کنید که جواب می‌دهند. تبلیغات که شما را جذب کرده و توجه‌تان را جلب می‌کند جمع‌آوری کرده و آنها را با کسب و کار خودتان تطبیق دهید.


ایده های تبلیغاتی 21: یک مهمانی بگیرید


الف. مشتریان و دوستان را به کسب وکار یا فروشگاه خانگی‌تان دعوت کنید، از آنها پذیرایی کنید و نمایشگاه جالبی از محصول یا خدمات تان رابرنامه‌ریزی کنید.
ب. خرید یا سفارش محصول را برای مشتریان‌تان آسان کنید. کارت اعتباری و چک را قبول کنید و فرم‌های اعتباری طولانی و پیچیده‌ را حذف کنید.
پ. صمیمی و خوش مشرب باشید. اگر شخصیت‌تان این طور نیست از یک دوست بخواهید پذیرای مهمانان باشد.


22. هدیه بدهید


الف. کالای ویژه‌ و مفیدی پیشنهاد کنید که ارزش نگهداری را داشته باشد و به عنوان یادآور کسب و کارتان عمل کند. یک نامه ‌بازکن، لیوان ماگ قهوه‌خوری، گیره کاغذ و غیره. در نشریات زرد دنبال چیزهای تازه باشید.


ایده های تبلیغاتی 23: سه راز بازاریابی


الف. باید متعهد باشید. پول را به کار بگیرید و آن را به حال خود بگذارید. بذری بکارید که بعدها رشد کند.
ب. باید ثابت قدم باشید. چرا مک‌دونالد هر روز در هر شبکه‌ای تبلیغات می‌کند؟ کسی در امریکا هست که اسم مک دونالد را نشنیده باشد. پیام بازاریابی باید مدام مورد تاکید قرار بگیرد. اگر مشتری‌هایتان اسم شما را نشنوند، شما را از یاد خواهند برد.
پ. باید اعتماد به نفس داشته باشید. بیش‌تر برنامه‌های بازاریابی برای تولید حتی حداقل نتایج، حداقل 60-90 روز طول می‌کشند. صبور باشید، تلاش‌هایتان در طولانی‌مدت جواب خواهد داد.


24. برای پول درآوردن تلاش نکنید


الف. صادقانه به مشتریان‌تان محصولات و خدمات مفیدی ارائه دهید که شما و مشتریان‌تان را خرسند کند.
ب. کاری را انجام دهید که عاشقش هستید و پول به دنبالش خواهد آمد.


25. یک هیات “قهرمانان” بسازید


الف. هر فصل تعدادی از این مشاوران (دوستان، خانواده، شرکای کاری که نطرات و قضاوت‌شان برای شما ارزشمند است) را در اتاقی گرد هم آورده و اجازه دهید تمام جنبه‌های کسب و کارتان را مورد انتقاد قرار دهند. تنها به بهای یک ناهار خوب این “هیات مشاوران” می‌توانند نگرش متفاوتی به شما بدهند.
ب. نازک نارنجی نباشید، شاید به شما یا محصول‌تان سخت بگیرند اما هدف از این کار همین است. آنها می‌توانند مشکلاتی را ببینند که شما نمی‌بینید. از طریق این تجارب است که رشد می‌کنید.

 

دانلود PDF مقاله:25 ایده تبلیغاتی برای فروش بیشتر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/12-success-rules

ادامه تلاش خواهیم کرد تا به روش‌ها و نکات مهم زندگی برای رسیدن به موفقیت اشاره کنیم.

12 قانون موفقیت که لازم است بدانید

 

قانون موفقیت در زندگی و نیز قانون موفقیت در کسب و کار را می‌توان اهدافی دانست که همه به‌دنبال دستیابی به آنها هستند. اما راه یکتایی برای رسیدن به آنها وجود ندارد. قانون موفقیت واقعی با روش‌های مختلفی به‌دست می‌آید همان‌طور که مسیرهای مختلفی برای رسیدن به قله وجود دارد. 
البته برای رسیدن به قانون موفقیت شرایط و روش‌هایی وجود دارد که در طول تاریخ، کاربردی‌بودن خود را ثابت کرده‌اند. اگر این روش‌ها را دنبال کنید، رسیدن به قانون موفقیت تضمین بیشتری دارد. در ادامه تلاش خواهیم کرد تا به روش‌ها و نکات مهم زندگی برای 
رسیدن به موفقیت اشاره کنیم.


1. قانون موفقیت و قانون عمل و عکس‌العمل


این یک قانون موفقیت  اساسی برای جذب است. در زندگی و کسب‌ و کار هر نوع انرژی‌ای که صرف کنید، دنیا هم همان را به شما برمی‌گرداند. دنیا به شما پاداش می‌دهد یا اینکه شما را مجازات خواهد کرد. شما نقطه‌ی شروع قانون موفقیت یا شکست‌تان هستید، بنابراین باید بیشتر دقت کنید.

به آرزوها و کلام‌تان بیشتر توجه کنید. به اصول اخلاقی خود توجه کنید. به نحوه‌ی رفتارتان با دیگران و نوع رفتارتان در انجام پروژه‌ها دقت کنید. اگر از صمیم قلب و با صداقت رفتار کنید، عملکرد بهتری نیز خواهید داشت.

 



2. قانون موفقیت و قانون حرکت


موفقیت به‌ خودی‌ خود روی نمی‌دهد. چیزی نیست که برای رسیدن به آن آرزو کنید و به آن برسید. باید ایده‌های خود در موفقیت را به‌اجرا بگذارید. برای حرکت به سمت موفقیتی که در کسب‌ و کار می‌خواهید باید بتوانید به خودتان اعتماد کنید تا اعمالی را که برای تکامل، موفقیت و بهبود شما نیاز است انجام دهید.

با داشتن انگیزه مناسب می‌توانید به هر هدفی که مد نظرتان است برسید. شاید تمام توانایی‌ها و مهارت‌های ممکن را هم داشته باشید، اما اگر نسبت‌به کاری که انجام می‌دهید اشتیاق نداشته باشید، بنابراین نمی‌توانید کاری کنید که نتایج آن ماندگار باشد.


3. قانون موفقیت و قانون پذیرش


برای تغییر شرایط زندگی تان، باید قادر باشید تا شرایط حال حاضر را قبول کنید. این قانون خیلی مهم است، چراکه وقتی نتوانید شرایط کنونی را قبول کنید زجر خواهید کشید. اگر از شرایط خود راضی نیستید، ولی قدرت آن را خواهید داشت تا تغییرات لازم را ایجاد کنید.

ممکن است بخواهید که شرایط خاصی حاکم شود تا تغییر مد نظرتان ایجاد شود اما این یک دام ذهنی است. اگر نتوانید به شرایطی فراتر از اوضاع کنونی خود نگاه کنید، هرگز به رشد نخواهید رسید. باید بدانید چه زمانی بپذیرید و همه‌چیز را رها کنید. یک مسیر جدید را انتخاب کنید و روی چیزهایی که توان تغییرش را دارید تمرکز کنید. یک مسیر جدید، فرصت‌های جدیدی را خلق می‌کند.



4. قانون موفقیت وقانون تکامل

این قانون می‌گوید وقتی شما باعث رشد خودتان می‌شوید، زندگی نیز همین جواب را به شما خواهد داد. موفقیت جریانی ثابت نیست؛ همیشه در حال تغییر و تلاطم است. این زیبایی چالش است. 
هیچ امنیتی واقعی در 
راه موفقیت وجود ندارد، چراکه برای موفقیت بیشتر باید بخواهید که رشد کنید. اولین قدم در راه رشد و تکامل خود شما هستید. همین‌طور که رشد می‌کنید می‌توانید کسب‌وکار خودتان را گسترش دهید. اگر کوچک بمانید، کسب‌ و کار کوچک شما نیز  خواهد ماند.

قانون موفقیت

 

5. قانون موفقیت و قانون مسئولیت‌پذیری
باید برای اشخاصی که در زندگی‌تان حضور دارند و همین‌طور اعمال خود، مسئولیت‌پذیر باشید. این ذهنیت که شما فقط 85 درصد مسئول موفقیتخود هستید و 15 درصد بقیه برعهده شانس است، ذهنیتی اشتباه است.

با این طرز فکر احتمال موفقیت خود را پایین‌تر می‌آورید. اگر شکست‌ها و ناامیدی‌های خود را به گردن دیگران بیندازید و بگویید همه چیز از کنترل من خارج بود یا بدشانسی آوردم، خود را در مسیر شکست قرار داده‌اید. مسیر موفقیت در توانایی شما و در مسئولیت پذیری قرار دارد.


6. قانون موفقیت و قانون پیوستگی


این قانون می‌گوید که گذشته، حال و آینده شما به‌هم متصل هستند. گذشته بزرگ‌ترین معلم شماست. یک فرد عاقل می‌داند که باید به گذشته نگاه کند و ببیند چه چیزی مفید یا غیرمفید بوده است، به‌دنبال تغییرات لازم در زمان حال باشد و آینده‌ای مطمئن‌تر و موفق‌تر ایجاد کند. 
اگر گذشته خود را نادیده بگیرید، دست رد به دانش بزرگی زده‌اید. از هر چیزی که یاد گرفته‌اید استفاده کنید تا امروز تغییرات لازم را اعمال کنید و آینده‌ای زیبا خلق کنید.


7. قانون موفقیت و قانون تمرکز


این قانون می‌گوید که شما نمی‌توانید هم‌زمان به 2 چیز فکر کنید. تمرکز مهم است. بیشترین دستاوردهای شما زمانی به‌دست می‌آید که تمرکز خود را روی یک موضوع می‌گذارید. وقتی موضوعی تمام توجه شما را دریافت می‌کند، رشد بیشتری هم می‌کند. اگر هم‌زمان روی دو موضوع تمرکز کنید، به نتایج متوسطی دست پیدا می‌کنید.


8. قانون موفقیت و قانون اصالت


مثل کلام‌تان رفتار کنید. اگر اعمال شما با گفتارتان فرق دارد، دستیابی به موفقیت رخ نمی‌دهد. مردم باید بدانند چیزی که می‌گویید فقط برای ظاهرسازی نیست. برای جلب اعتماد دیگران و اینکه آنها شما را دنبال کنند، باید صداقت و درستی شما تأییدشدنی باشد. باید واقعی باشید. آنها باید ببینند که در زندگی شخصی و حرفه‌ای، همچنان معتبر و قابل‌احترام هستید. وقتی صادق باشید مردم به سمت شما کشیده می‌شوند.


 

قوانین موفقیت


9. قانون موفقیت و قانون اینجا و همین لحظه


این قانون می‌گوید اگر همیشه به گذشته نگاه کنید، واقعیت حال حاضر را قبول نمی‌کنید. اگر فقط به موفقیت‌ها و شکست‌های گذشته خود نگاه کنید، احتمالا فرصت‌های پیش‌ِ روی خود را مشاهده نمی‌کنید. 
مایکل جردن (بسکتبالیست مشهور) می‌گوید: شما نمی‌توانید بازی امروز را با امتیازهای بازی دیروز ببرید. هر روز یک روز جدید است. روی روزی که در پیش‌ِ رو دارید تمرکز کنید. همین‌جا باشید و 
شانس موفقیت خود را هر لحظه بیشتر کنید.


10. قانون موفقیت و قانون تغییر


این قانون می‌گوید که تاریخ خود را تکرار می‌کند، مگر اینکه شما از آن درس بگیرید. اولین جایی که باید تغییر را در آن شروع کرد روبه‌روی آینه است. این خیلی مهم است تا به گذشته نگاه کنید و ببینید کجا اشتباه کرده‌اید و کجا درست قدم برداشته‌اید.
با داشتن این نوع نگرش، می‌توانید عادت‌هایی که سبب دور شدن شما از موفقیت می‌شوند را تغییر دهید و رفتارهایی را تکرار کنید و بهبود دهید تا به سمت موفقیت رهسپار شوید. زندگی بیرونی شما نمایانگر کیفیت زندگی داخلی شماست. شما نمی‌توانید این تجربه را تکرار کنید، فقط می‌توانید از آنها درس بگیرید.


11. قانون موفقیت و قانون استقامت


این قانون می‌گوید که با ارزش‌ترین موفقیت‌ها در زندگی و کسب‌ و کار نیازمند صبر و استقامت است. هیچ‌چیز در زندگی و کار به‌ آسانی به‌دست نمی‌آید. به همین دلیل، اگر به‌ مرور به موفقیت برسید، پایداری آن بیشتر از زمانی است که به یک‌باره موفق می‌شوید. برای پایداری موفقیت باید  ثابت‌ قدم باشید. هرگز تسلیم نشوید.


12. قانون موفقیت و قانون الهام‌ بخشیدن


این قانون می‌گوید که پاداش‌های شما نتیجه‌ی مستقیم انرژی و تلاشی است که انجام می‌دهید. وقتی موفق می‌شوید حس می‌کنید که الهام‌بخش و مهم هستید. حس کم‌ارزشی بسیار دردناک است. ضروری است تا روح و روان شما هدفی داشته باشد که برای شما الهام‌بخش است.

اگر کاری که انجام می‌دهید بازگوکننده‌ی روحیات و رفتار شماست و باعث بهترشدن حال دیگران می‌شود، بیشتر ترغیب خواهید شد تا تلاش بکنید. این قدرت الهام‌بخشی هم‌زمان با رشد شما می‌تواند قدرت بیشتری پیدا کند.

این قانون مربوط‌به کاری که انجام می‌دهید یا داشته‌هایتان نیست. این قانون باید بخشی از روش زندگی کردن‌تان باشد. اگر این قانون را دنبال کنید و در ادامه تعهد شما نسبت‌به آن کمتر شود، نرخ رشد موفقیت‌تان هم کمتر می‌شود. اما اگر با آن زندگی کنید و تبدیل به بخشی از زندگی و وجود شما شود، موفقیتی را تجربه خواهید کرد که پایدار خواهد شد. شما می‌توانید هم در زندگی شخصی و هم در زندگی کاری موفق باشید. 
 

منبع  :.entrepreneu

 

دانلود PDF‌مقاله :12 قانون موفقیت که لازم است بدانید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت