https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com/

۳۹ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

https://keramatzade.com/How-is-career-success-achieved-

شان می شود


تعریف موفقیت شغلی بسیار شخصی است.
برای یک نفر ممکن است اعتبار یک عنوان موفقیت شغلی به نظر به یاد، در حالی که برای دیگری ممکن است مقدار پول به دست آورده یک موفقیت به نظر به یاد. باید بپرسید که چرا تعریف موفقیت حرفه ای بسیار مهم است. دلایل زیادی وجود دارد که چرا مهم است.
اگر نمی‌توانید تعریف کنید که چه چیزی موفقیت شغلی حرفه ای در نظرشما معنا می دهد، چگونه می توانید بفهمید که آیا شما درحال حاضر خوشحال هستیدیا  نه؟یا به موفقعیت شغلی رسیده اید یانه؟وقتی تعریف دقیقی از موفقیت شغلی خود نمی دانید.


دستیابی به موفقیت شغلی: چگونگی موفقیت در حرفه


اقتصاد امروز بسیار متفاوت از نسل قبلی است.

این به این معنی است که اگر وقت خود را برای تعیین آنچه که از زندگی حرفه ای خود می خواهی انتخاب کنی، زودتر می توانید تمرکز کنید و قدم به سوی موفقیت بردارید  واز موفقیت شغلی بدست آمده خود لذت ببرید.

 

چگونه موفقیت شغلی در حرفه را تعریف کنیم - چه کسی موفقیت شما را تعیین می کند؟

اگر موفقیت شغلی خود را تعریف نکرده اید، به این معنا است که شخص دیگری آن را برای شما انجام داده است
شما ممکن است یک فرد خوش شانس باشید که به نوعی کار شما در مسیر درست قرار گرفته است.. بنابراین اگر ایده موفقیت شغلی  شما صعود از نردبان شرکت باشد، می توانید تصمیم بگیرید که آیا موفق شده اید یا نه. سپس ایده ی موفقیت شغلی حرفه ای شما ممکن است وازکارهایی که انجام می دهید لذت می برید، و اگر این اتفاق می افتد، شما نیز موفق به موفقیت هستید...

 

موفقیت شغلی

 

مقاله مرتبط:موفقیت چیست؟

موفقیت شغلی حرفه ای در مراحل مختلف حرفه ای شما

اگر در مراحل اولیه کار حرفه ای هستید، ممکن است موفقیت های خود را با چند جنبه از جمله تعریف کنید:
•    رابطه شما با همکارانتان
•    رابطه شما با رئیستان
•    ارتباط شما با سایر ادارات درون سازمان
•    منحنی یادگیری شما
همانطور که  شما درمسیرحرکت می کنید، چه چیزی باعث می شود که موفقیت شغلی به طور قابل ملاحظه ای تغییر کند تا شامل موارد زیر شود:

•    بالا رفتن و پرش شما از نردبان شرکت
•    مقدار درآمد شما
•    اعتبار شما در داخل سازمان
•    اعتبار شما خارج از سازمان


چگونه به موفقیت شغلی دست یابیم؟

بیایید برخی از بهترین اسرار را برای موفقیت شغلی حرفه ای بیان کنیم:

•    شما باید کار خود را مدیریت کنید مثل اینکه کسب و کارتان را مدیریت می کنید
•    برای افزایش موفقیت شغلی، ارزش خود را به کارفرمای خود نشان دهید
•    از تجربیات عملکرد خود استفاده کنید
•    کار خود را در اطراف آنچه دوست دارید بسازید
•    به طور دقیق شبکه ای را برای کار در داخل ایجاد کنید
•    مثبت باقی بمان


به یاد داشته باشید که مقدار زیادی از اقدامات را برای ایجاد نتیجه مثبت که می خواهید انجام دهید.
به خاطر داشته باشید که برای موفقیت شغلی حرفه ای، ابتدا باید آنچه که به معنای موفقیت شغلی خود شماست تعریف کنید.

 

"اگر موفقیت شغلی را تعریف نکنید، هرگز نمی دانید" چه زمانی آن را به دست آورده اید"


 

مشاهده لینک pdf مقاله:موفقیت شغلی چگونه به دست می آید؟

مطالب مرتبط

دوستانی که این مطلب را مطالعه کرده اند، از محصولات زیر نیز استقبال کرده اند

کتاب صوتی موفقیت نامحدود در20 روز-آنتونی رابینز

کتاب صوتی موفقیت نامحدود در20 روز-آنتونی رابینز

کتاب صوتی موفقیت نامحدود در 20 روز اثر آنتونی رابینز، مدرس – سخنران و مربی موفقیت است که میشه این کتاب رو معروف ترین و بهترین کتاب رابینز در ایران دونست. به جرات می توان گفت که کتاب موفقیت نامحدود در 20 روز بهترین کتابی است که از این نویسنده منتشر شده است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%DA%A9%DB%8C%D8%AF%DB%8C

آنها تکرار میکند، و بر وجود ما تاثیر میگذارد. پس چه بهتر که این افکار را در مسیر مثبت و سازنده و با کلماتی نیرو زا و قدرتمند به کار ببریم تا اثرات فوق العاده آن را در خود حس کنیم

آیا می دانید جملات تاکیدی چه هستند و به چه کاری می آیند؟

 


در ابتدا میخوام بگم که قدرت کلمات چیه تا بگم جملات تاکیدی چی هستند و چه نقشی در زندگی دارند و
چه تاثیر بر آینده ما دارند و نحوه گفتن و شرایط جملات تاکیدی را خدمت تان بیان خواهم کرد.

 

باور کنید دیدن هربامداد کار ساده ای نیست

 


دانلود ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟


1- قدرت باور نکردنی جملات تاکیدی


کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند. به عبارت ساده
آنچه می گویی فکری است که بیان میشود. کلمهها و اندیشهها
دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امور ما شکل
میدهند. ناخودآگاه مان، تنها افکار و کلمات به کار برده شده را
میشنود و غیرارادی آنها را تکرار میکند، و بر وجود ما تاثیر
میگذارد. پس چه بهتر که این افکار را در مسیر مثبت و سازنده و
با کلماتی نیرو زا و قدرتمند به کار ببریم تا اثرات فوق العاده آن را در
خود حس کنیم .
بنابراین به جای ... بگوییم ... به جای "پدرم در آمد" ; بگوییم: خیلی راحت نبود
به جای "خسته نباشید" ; بگوییم: خدا قوت
به جای "دستت درد نکند" ; بگوییم: ممنون از محبتت - سلامت باشی
به جای "ببخشید مزاحمتون شدم" ; بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای "گرفتارم" ; بگوییم: در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای "دروغ نگو" ; بگوییم: راست می گی؟ راستی؟
به جای "خدا بد نده" ; بگوییم: خدا سلامتی بده
به جای "قابل نداره" ; بگوییم: هدیه برای شما
به جای "شکست خورده" ; بگوییم: با تجربه
به جای "مگه مشکل داری" ; بگوییم: مگه مسئله ای داری؟
به جای "فقیر هستم" ; بگوییم: ثروت کمی دارم
به جای "بد نیستم" ; بگوییم: خوب هستم
به جای "به درد من نمی خوره" ; بگوییم: مناسب من نیست
به جای "مشکل دارم" ; بگوییم: مسئله دارم
به جای "جانم به لبم رسید" ; بگوییم: خیلی راحت نبود
به جای "فراموش نکنی" ; بگوییم: یادت باشه
به جای "داد نزن" ; بگوییم: آرام باش
به جای "من مریض و غمگین نیستم" ; بگوییم: من سالم و با نشاط هستم
به جای "غم آخرت باشد" ; بگوییم: شما را در شادی ها ببینم .


2-حالا جملات تاکیدی چی هستند؟
جملات تاکیدی، جملات و عباراتی کوتاه هستند که از طریق آنها میتوان به آنچه که انسان از خود دور کرده
است برسد. به عبارتی دیگر ، شخص با توجه به آرزویی که دارد و با رعایت اصولی، آنها را یادداشت میکند و
در فواصل زمانی مشخص چندین و چند بار، تکرار میکند تا اینکه پس از مدتی به خواسته خود میرسد . به
بیانی ساده جملات مثبت در جهت رسیدن به خویشتنی واقعی است .
اصل این فرضیه بر این است که به هر چه بیندشی به همان سمت خواهی رفت و هر آنچه را در ذهنت تصور
کنی و تجسم قوی از آن ایجاد کنی و در فواصل زمانی به طور مداوم به آن بیندیشی حتما و بدون استثنا به
آن خواهی رسید.
در واقع جهان و موقعیت ما بازتابی از حالات ذهنی ماست. مثلا هر چقدر ما مثبت اندیش باشیم و به زیبایی
ها فکر کنیم، بهره بیشتری از شادی و موفقیت خواهیم داشت و بر عکس هر چقدر بدبین و منفی باف باشیم،
رنگی از خوشی و سعادت در زندگی نخواهیم دید .

 


دانلود مقاله مرتبط : علم ثروتمندی


مقاله مرتبط : میلیاردر شدن

 



و همانطور که از تعریف باور پیداست باور فکر یا ایده ای است که بارها و بارها تکرار شده تا در نهایت از فیلتر
ضمیر خود آگاه عبور کند و بر ضمیر ناخودآگاه نشسته و در آن حک شود.
بر این اساس و برای آشنا کردن ذهن و بارور کردن افکار مورد نظر جملات تا کیدی را تنظیم میکنند . که اگر
بدانید از هر کدام از آنها در چه زمانی استفاده کنید می توانید بهترین بهره را از آن ببرید .
از طرفی ضمیر ناخودآگاه که از آن به عنوان ذهن معنوی یا کائناتی نام برده میشود، حد و مرزی نمیشناسد
مگر برای هرآنچه خود آگاهانه انتخاب میکنید. عادتهای شما در ضمیر ناخودآگاهتان وجود دارد. ضمیر
ناخودآگاه به مراتب قویتر و سریعتر از ضمیر خودآگاه است. ضمیر ناخودآگاه میتواند شما را به هرجایی که
میخواهید ببرد و کمک میکند تا سریع تر و راحت تر از آنچه ضمیر خودآگاه میتواند برایش کاری کند، به
آرزوهایتان در زندگی برسید .
ضمیر خودآگاه قادر نیست مفاهیم یا عقاید را رد کند، که بدین معناست ما میتوانیم با استفاده از ضمیر
خودآگاه، باورهای ضمیر ناخودآگاه را دوباره برنامه ریزی کنیم، و ذهن ناخودآگاه مجبور است عقاید و باورهای
جدید را بپذیرد، یعنی ذاتا نمیتواند آنها را رد کند .
بنابراین با برنامهریزی ضمیر ناخودآگاه خود، خودتان را برای موفقیت و کسب ثروت، کارآفرینی، اعتماد به
نفس، عشق و محبت روز افزون و ... آماده میکنید .
با این روش که هر روز به صورت مستمر انجام میدهید عادتهای خود را برنامهریزی نموده و به گام های مهمی
در راستای هر چیزی که میخواهید، برمیدارید.
یکی از بهترین و موثر ترین روشها برای رسیدن به خواستهها استفاده مستمر از
جملات تاکیدی است. در حقیقت به کمک تکرار جملات تاکیدی شما به ضمیر ناخودآگاه خود
اطلاع میدهید که تمایل به رسیدن خواستههایتان ) عشق ، ثروت ، روز زیبا و ... ( را دارید . این
ضمیر ناخودآگاه ماست که مدام نقشی اساسی بازی میکند .
در واقع ما میتوانیم با اراده و عزمی آگاهانه، با تکرار جملات تاکیدی محتوای ضمیر ناخودآگاه را تغییر دهیم .
وقتی شما جملات تاکیدی برای رسیدن به خواسته هایتان را مدام تکرار می کنید و یا میشنوید،
کائنات را از خواسته تان مطلع میکنید و به طرز باور نکردنی و شگفت انگیزی، تمام هستی تلاش
برای رسیدن شما به خواستهتان را دارد و راههایی را که تاکنون ندیده بودید را برای شما میگشاید .

 

هم اکنون درواز های شادی به رویم گشوده میشود

 

در واقع شما میآموزید که چگونه ضمیر ناخودآگاهتان را مجددا برنامهریزی کنید و افکار درونی
منفی خود را به افکاری مثبت و دلخواه تبدیل نمایید . .
بنابراین شما باید برنامهریزی منفی ذهنی را رها کنید و باورهای مثبت و سالم را جایگزین آن کنید. باورها
صرفا افکار عادتی خودتان هستند که از طریق جملات تاکیدی، گفتگوی ذهنی مثبت،تحولات رفتاری و روش
های تجسمی، قابل تغییرند .


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن


مقاله مرتبط : چگونه پولدار شویم؟



نکته: شکستن یک سنگ به ضربات مکرر چکش نیاز دارد. از بین بردن باورها و عادات منفی
گذشته و همچنین نفوذ جملات مثبت جدید نیز به تکرار نیازمند است .
در واقع اگر بخواهیم لیستی از باور های منفی که روزانه به ضمیر ناخودآگاه خود وارد میکنیم را
تهیه کنیم، خود نیز از وجود این همه عبارت و جمله منفی در زندگی روزمره خود تعجب خواهیم
کرد، و اینجاست که متوجه می شویم چرا هیچ پیشرفت عمدهای در زندگی نمیکنیم و همان آدمی
هستیم که قبلا بودیم !
برای تحول و پیشرفت در زندگی باید ابتدا ذهن خود را از جملات منفی خالی کرده و سپس با عبارات
مثبت و سازنده ، جایگزین نماییم .
پس چرا حرکت در جاده ها آرزوهایتان آسان نیست؟
یک چیزی که من در فرهنگمان متوجه شدهام این است که افکار منفی و چشم انداز وحشتناک برای
آینده کاملا طبیعی است و متاسفانه با وجود رسانههای جمعی، بیش از 59 درصد ورودیهایی که در طول
روز دریافت میکنیم منفی هستند و اگر مراقب این منفیها نباشیم و ذهن خود را بر دریافت ورودی مثبت
ها متمرکز نکنیم، ناخودآگاه و بدون اینکه بدانیم ذهن ما برای اتفاقات ناگوار و شکست در زندگی
برنامهریزی میشود و این امری است که شما را از اهدافتان دور میکند و زندگیتان را مختل میکند.

برای اینکار جملات تاکیدی ابزار ی فوق العاده موثر برای رها کردن الگوهای فکری منفی ریشه دار هستند، که
استفاده مستمر از جملات تاکیدی در راستای خواسته خود، مهمترین و کارآمدترین روش رسیدن به خواسته
است .
عبارات تاکیدی مثبت، جملاتی ساده، روان و برانگیزاننده با ادبیات شخصی خود ما هستند که میتوانند
سرعت رسیدن ما به اهدافمان را چند برابر کنند .
همچنین ایمان و باور از تکرار کلمات بر میخیزد، به عبارتی به اندازهای در زندگی موفق
هستیم که در ذهن خود باور داریم، پس با خود گفتار درونی مثبت داشته باشید و به
خودتان تلقین مثبت کنید، تا تاثیر آن را در زندگی خود حس کنید .
و خواسته ها نصیب کسانی میشود که سختکوش اند و از مداومت لازم برخوردارند.
وقتی اندیشیدن را شروع میکنید و ثروتمند میشوید در مییابید که خواستهها با یک حالت ذهنی آغاز
میشود، باید هدف مشخصی داشته باشید. یکی از نقاط ضعف اشخاص این است که از غیرممکن حرف
میزنند. همه آن چیزهایی را که به نتیجه نمیرسند میدانند، همه از نشدنیها حرف میزنند.
موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند و شکست از آن کسانی است که بی تفاوت اجازه
میدهند ذهنیت شکست در آنها نفوذ کند .
"هر چه ذهن انسان تصور و باور کند، به آن دست مییابد "
پیشنهاد ما : باید جملات تاکیدی مثبت را هر شب قبل از خواب و هر روز
بلافاصله پس از بیداری با صدایی بلند تکرار کنید. یا می توانید با کامپیوتر،
موبایل، پخش صوتی اتومبیل یا هر دستگاه پخش کننده صوتی دیگر به فایل
های صوتی گوش دهید و تکرار کنید .



3-چرا باید از جملات تاکیدی استفاده کنیم؟
جملات تاکیدی مربوط به خواستهتان، ابزاری موثر برای افزایش ارتعاشاتتان هستند.
زمانی که خواستهتان را بصورت شفاف مشخص کردید، نوشتن یک جمله تاکیدی مربوط به آن، کمک میکند تا
تمرکز و توجه بیشتری به خواسته خود معطوف کنید.
به یاد داشته باشید که قانون جذب تنها به چیزی پاسخ میدهد که شما، وقت، انرژی و تمرکز بیشتری روی آن
گذاشته باشید. و جملات تاکیدی، درست همین ابزار را در اختیارتان قرار میدهد.
برای مثال ممکن است بگویید: " چقدر دلم میخواست صاحب خانه میشدم" ، در همین لحظه قانون جذب شرایط
و اتفاقاتی را کنار هم قرار میدهد که شما به خواستهتان برسید.
اما ممکن است مثل بقیه مردم باشید و بلافاصله با گفتن جملاتی مانند: " من که توان مالی ندارم " و یا " با این
حقوق کم امکانپذیر نیست" ، با دستان خود قانون جذب را به عقب برانید، زیرا ارتعاشی از کمبود مالی را منتشر
کرده اید و قانون جذب نیز مقداری بیشتر از این موج را به شما باز میگرداند.
زمانیکه جملات تاکیدی مربوط به خواستهتان را نوشتید، احساساتی مانند هیجان ، شور و امید به سراغتان میاید.
تمامی این احساسات نشان از آن دارد که با نوشتن صحیح عبارات تاکیدی، ارتعاش یا موج خود را ارتقا دادهاید.
چگونه جملات تاکیدی مخصوص خود را بسازیم
.1 با کلمات "من هستم " شروع کنید. کلمات من هستم قدرتمندترین کلمات در زبان است . .2 جمله را به صورت " مثبت" بیان کنید. بر آنچه میخواهید تاکید کنید، نه بر آنچه نمیخواهید . .3 آن را " خلاصه و کوتاه " بیان کنید . هر چه عبارات تاکیدی سادهتر و کوتاهتر باشد، نفوذشان به ناخود آ گاه
سریعتر انجام میشود. درست مانند میخی که هر چه نوک آن تیز تر باشد راحتتر در چوب فرو میرود.
.4 آن را به گونهای خاص بیان کنید که " همه جزئیات " را داشته باشد. عبارت تأکیدی مبهم نتایجی مبهم به
بار میآورند . .9 عبارت خود را " در حال انجام " و یا به زمان حال بیان کنید. ادای فعل در حال انجام تاثیرگذاری آن را
22 برابر افزایش میدهد.
.6 با رعایت شرایطی از این قبیل عبارت مورد نظر را تهیه و سر لوحه امور روزمرّه قرار داده و هر صبح و شام
و در هر مجال باید تکرار شوند . .7 بهتر است جملات تاکیدی خود را به این صورت آغاز کنید :

" به لطف خدا ... " " با کمک خدا ..." " به لطف الهی ..."
چرا "به لطف الهی"؟
چون طراح مغز ما اون رو جوری طراحی کرده که وقتی اسم خودش میاد، کلی انرژی برامون بهمراه
خواهد داشت .
نکات اساسی برای تاثیر گذاری بیشتر عبارات تاکیدی مثبت
.1 جملات مثبت باید در حالت دستیابی باشند .
اگر می خواهید به چیزی برسید ، آنرا در حال ببینید. مثلا چنانچه در پی
خوشبختی هستید بگویید " من خوشبختم " ، در حالی که این غلط است . وقتی
می گوییم خوشبختم در حالی که اوضاع چندان مناسب نیست، ضمیر
خودآگاه که دادههای منطقی را میپذیرد ، خوشبختی فعلی را نپذیرفته و رد
میکند در حالی که ضمیر ناخوداگاه آنرا قبول می کند .
وقتی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در مورد کاری همسو بشوند ، توان آنها در هم ضرب می شود ، پس چه
بهتر که کاری کنیم که آنها را با هم همسو کنیم ، اما چگونه ؟
خب ، من میخواهم خوشبخت بشوم ، همچنین میخواهم ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را هم با یکدیگر
همسو کنم تا نتیجه بهتری بگیرم ، پس بهتر است بگویم : من روز به روز به خوشبختی نزدیک تر میشوم.
.2 عبارت های تاکیدی را باید باور کنیم .
ناپلئون میگوید " نبردهای زندگی همیشه به نفع سریعترینها و یا قویترینها پایان
نمیپذیرد. بلکه دیر یا زود، بردن از آن کسی است که برد را باور دارد ."
اگر شما عباراتی رو بگید که اونها رو باور نداشته باشید به هیچ نتیجه ای نمی رسید .

 

یادتان باشد تا زمانی که نفس می کشید هیچگاه برای دوباره آغاز کردن دیر نیست

 

بعضیها علیرغم بکار بردن عبارات تاکیدی مثبت به نتیجه نمیرسند ، دلیل آن دو چیز میتواند باشد .
الف( برنامه ریزی و تلاش جسمی را شروع نکرده اند .
ب( عبارات تاکیدی را باور ندارند. یعنی در ذهنشان میگویند :
- من که میدونم آخرش اینا نتیجه نمیده.
- ما از این شانسا نداریم حالا هی این عبارتها را بگم ، همش واسه دلخوشیه.
- حالا چه فایده؟ هی بگم خوشبختم ، من همون آدم بدبختم. و ...
دقت کنید که لزوما این ما نیستیم که عبارات را باور نداریم ، این طعنهها و تمسخر ها میتواند از جانب
اطرافیان هم باشد، یا باید آنقدر قوی باشیم که بتوانیم بر انرژیهای منفی دیگران غلبه کنیم و یا اینکه اصلا
اطرافیان را در جریان حرکت خود در مسیر تحول قرار ندهیم .
امام علی )علیه السلام( می فرمایند :" با یقین به همه چیز میتوان رسید ."
باید هر طور شده نسبت به راهی که انتخاب کردهایم باور کنیم. باید یقین داشته باشیم "میشود و میتوانیم"
، وقتی این باور در کنار تلاش جسمی و عبارات تاکیدی مثبت قرار گیرد ، اتفاقات خوبی در زندگی ما خواهد
افتاد .
3. بهتر است در مواقع مناسب عبارات تاکیدی مثبت گفته شود.
مثلا وقتی ذهنمان از دغدغه ها آرام است و آرامش داریم بهترین حالت برای تکرار
عبارات تاکیدی است.
سعی کنید در مواقع استرس و اضطراب عبارات تاکیدی را بکار نبرید مگر عبارات تاکیدی کاهش استرس.

.4 حتی الامکان سعی کنید عبارات تاکیدی را با صدای بلند تکرار کنید
به طوری که خودتان صدا را بشنوید ، البته چنانچه افراد منفی دور و بر شما هستند
که با شنیدن عبارات شما را مسخره کرده و نسبت به ادامه کار سرد میکنند. سعی کنید
آرام عبارات را تکرار کنید .
.9 تا حصول نتیجه عبارات تاکیدی را تغییر ندهید.
تکرار یک عبارت ثابت در یک موضوع ، برای ضمیر ناخودآگاه بهتر است. مثلا چنانچه عبارات تاکیدی برای
تلاشگری ، اعتماد به نفس و ... است ، سعی کنید تا رسیدن به اون خواسته، عبارت تاکیدی را به همان صورت
اولیه تکرار کنید .
6. رعایت استمرار و نظم در تمرینات
انجام تمرینات منظم روزانه تا رسیدن به آرزوها ضروری است و از آن پس، به صورت هفتگی
یا ماهیانه فقط برای حفظ دستاوردهای به دست آمده کفایت میکند.
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
جیم ران میگوید : هر تلاشی پاداشی دارد ،اما تلاش منظم و مستمر پاداش مضاعف دارد.
اشکال مختلف به کار گیری جملات تاکیدی
)1 به صورت شفاهی و فردی : من جملات رو خودم برای خودم بیان میکنم . راه میرم میگیم "به لطف الهی روز به روز حافظه ام قویتر می شود ." " به لطف الهی روز به روز زندگیم شیرینتر میشه " "به لطف الهی روز به روز به خرید خانه مورد علاقهام نزدیکتر میشوم "

2 ( به صورت شفاهی و غیر فردی : چند نفر با هم قرار میزاریم که من عبارت رو میگم شما تایید کن، شما بگو من تایید میکنم . من به دوستم میگم "ماشالا روز به روز باهوشتر میشی " خودش میگه "کجاشو دیدی؟ !" من میگم او تایید میکنه، خودش میگه من تایید میکنم .
3 ) به صورت شعر و آواز : "ببین چقدر باحالم .... چه محکم و سرحالم " اصلا مهم نیست که این شعر وزن و قافیه دارد یا ندارد ! جدیه یا شوخیه ! در جلسات قبل گفتیم که ضمیر ناخودآگاه همه ورودیها را میپذیرد و اهل تجزیه و تحلیل نیست. 4 ) به صورت کتبی : عبارات رو می نویسیم و نصب میکنیم در جاهایی که در معرض دیدمون باشه . رو داشبورد ماشین- در یخچال- کابینت- توی کیف- توی سررسید- تو جیب لباس
هر بار که چشم شما اون عبارت رو ببینه در واقع، یکبار عبارت رو وارد ضمیر ناخودآگاه تون کردید . بعضی ها میگن چرا بنویسیم؟
تو ذهنمون هست دیگه؟
از اونجایی که روزانه چندین هزار اندیشه از ذهن من و شما عبور میکند، جملات تاکیدی توی اون چند
هزار تا گم میشوند . ما هر لحظه داریم به کلی چیزهای متفاوت فکر میکنیم.

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/artical-kasb-o-kar

موفقیت می بندید، به همان راحتی میتوانید یک میلیارد دیگر نیز کسب کنید.

کسب و کار


در کسب و کار فقط رسیدن به یک میلیارد اول سخت است…

این یکی از معروف ترین جملاتی است که تقریبا تمام افراد ثروتمند دنیا(چگونه میلیاردشویم؟) با آن موافقند، فقط یک میلیارد اول بدست آوردنش سخت است، بعد از آن همانطور که بند کفش تا را با موفقیت می بندید، به همان راحتی میتوانید یک میلیارد دیگر نیز کسب کنید.

میدانید چرا؟
ذهن انسان طوری کار میکند که تجربیات شکست را از گذشته حذف و تجربیات موفقیت را ضبط میکند.

مثلا، فرض کنید شما یک توپ بسکتبال در دست دارید و آنرا به سمت حلقه بسکتبال شوت میکنید.
شاید 50 شوت اول به شکست منتهی شود، اما فقط 1بار داخل حلقه بیافتد، به نظر شما ذهن شما آن 50 بار را در مهم تر خواهد دانست یا آن 1 بار موفقیت را؟ بله درست جدس زدید…

ذهن شما، موفقیت را ضبط میکند
و الگویی را که باعث موفقیت شد را در ذهن نگه میدارد برای شوت های دفعات بعدی.

دلیل اینکه تمرین کردن باعث بدست آوردن مهارت میشود هم همین است.
شما با شکست های فراوان، سعی میکنید الگوی موفقیت را پیدا کنید تا بعد از آن همیشه از آن الگو پیروی کنید.

دلیل اینکه امروز دیگر در لباس پوشیدن، بستن بند کفش، دوچرخه سواری، رانندگی و … موفق عمل میکنید دقیقا ضبط الگوی موفقیت تان از قبل است، خب با این اوصاف؛


چطور الگوی ثروتمند شدن و راه اندازی یک کسب و کار میلیاردی را بدست آورید؟

شما سه گزینه، پیش رو دارید؛

  • آزمون و خطا
  • دانش
  • تجربه

میتوانید با آزمون خطا رفتن بلاخره الگوی موفقیت در راه اندازی یک کسب و کار میلیاردی را بدست آورید
میتوانید به کمک کسب دانش و بالا بردن اطلاعات الگوی راه اندازی یک کسب و کار را بدست آورید
میتوانید به کمک تجربیات دیگران، الگوی راه اندازی  کسب و کار میلیاردی را بدست آورید

گزینه اول (آزمون خطا) طولانی است…
گزینه دوم راه آزمون و خطا را کوتاه تر میکند اما، در حد تئوری قابل اجراست (مانند آموزش نوشتن بیزینس پلن… اما آیا بیزینس پلن در دنیای واقعی جواب خواهد داد یا خیر؟)



 3- کوتاه ترین مسیر برای راه اندازی یک کسب و کار میلیاردی 

تجربه، تلفیقی از آزمون و خطا و دانش است.
شما برای اینکه بفهمید آتش داغ است، لازم نیست دست تان را بسوزانید، میتوانید از تجربیات و دانش دیگران که قبلا امتحان کرده اند بفهمید آیا آتش داغ است یا خیر؟

 

کسب وکار


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن


 


با 5 مرحله، برای ساختن یک کسب و کار میلیاردی که توسط کارآفرینان بزرگ دنیا بارها امتحان شده و نتیجه داده است را یادبگیرید.

 

پس اگر،

  • میخواهید از طریق کارآفرینی یک کسب و کار میلیاردی راه اندازی کنید
  • کسب و کار خودتان را توسعه دهید و تبدیل به یک کسب و کار میلیاردی کنید
  • بتوانید تشخیص دهید چرا کسب و کارهای دیگران رشد نمیکنند

این مطلب، برای شماست :


دانلود  ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟


قدم اول) کسب و کار -یک بازارِ رو به رشد پیدا کنید

یکی از آسان ترین و سریع ترین راه های ساخت کسب و کارهای میلیاردی ،ورود به بازارهای رو به رشد است.
زیرا این بازارها، با رشد خود، درآمد شما را نیز افزایش میدهند.

اما از طرفی دیگر، اگر در بازارهای قدیمی و سنتی وارد شوید، نه تنها با گذشت زمان درآمد شما خیلی سخت افزایش پیدا خواهد کرد، بلکه احتمال شکست شما نیز به مراتب بیشتر است.

بازارهای رو به رشد (برای مثال بازار اپلیکیشن های موبایل) بازارهای نوظهوری هستند که تقاضا به شدت زیاد است و عرضه آن به نسبت خیلی کم است، پس شانس زیادی دارید در این بازارها موفق شوید.در دهه اخیر، اکثر ثروتمندان در حوزه IT، فضا و موبایل بوده اند… پس منتظر چی هستید؟


مقاله مرتبط: موفقیت


قدم دوم) کسب و کار-از اول به صورت نقد کار کنید

دوران چک، سفته و حساب های دفتری به پایان رسیده، شما در عصر حاضر نمیتوانید نقد بخرید و نسیه بفروشید ! این اشتباهی است که اکثر کسب و کارها را به سمت پرتگاه شکست هدایت میکند.

شما نمیتوانید یک کسب و کار راه اندازی کنید و به امید یک روزی که معلوم نیست کی از راه برسد، به فکر سودآوری و برگشت سرمایه تان باشید. از همان بدو شروع، باید مشخص کنید از چه راهی و به چه میزان قرار است درآمد داشته باشید.

و از همه مهم تر
آنچه را که فکر میکنید، بنویسید… مهم نیست اگر بعدا اشتباه باشد، مهم این است فعلا یک برنامه برای اجرا دارید، بعدا در صورت اشتباه بودن یک برنامه به مراتب ویرایش آن راحت تر است از از نو نوشتن.

 

قدم سوم) کسب و کار -بهترین باشید

آیا میدانیند 80% شرکت هایی که درآمد زیان ده دارند، محصولات معمولی بازار را تولید میکنند؟
این شرکت ها فکر میکنند فقط قرار است تولید کنند، اما به چه قیمتی؟

اگر میخواهید خیلی خیلی خیلی سریع تر از رقیبانتان به موفقیت برسید، بهتر است از همان ابتدا ورودتان به بازار، محصولات یا خدماتتان تعجب مشتریانتان را برانگیزد. طوری که مشتری بیشتر از چیزی که نسبت به پولش دریافت میکند، تعجب کند.

از کجا بدانید که محصول شما خوب است یا عالی؟
خیلی ساده، از مشتری بپرسید… در خانه یا شرکت ننشینید و ساعت ها فکر کنید بهترین محصولی که میتوانید تولید کنید چیست، بروید بیرون و از مشتری هایتان سوال بپرسید، از آنها نظر بپرسید و چیزی تولید کنید که آنها نـــیـــاز دارند، نه چیزهایی که میتوانید یا شما دوست دارید.

 

 

قدم چهارمکسب و کار - بهترین ها را استخدام کنید

بعد از ورود به بازار، تعیین روند درآمدزایی و تولید محصولی که مشتری میخواهد، از این به بعد شما باید بـــــر روی کسب و کارتان کار کنید، نه در کسب و کارتان.

یعنی اینکه، کارهایی که فکر میکنید میتوانید به دیگران محول کنید را با استخدام افراد مورد نظر، بار مسئولیت را از دوش تان بردارید و شما بر روی کارهایی مهم تری تمرکز کنید.

رساندن یک کسب و کار به ارزش یک میلیارد تومان در سال رقم بالایی است، اما شما به تنهایی از عهده آن برنخواهید آمد، نیاز به کارمند و کارگر دارید. برای این منظور دو گزینه پیشِ رو دارید : استخدام کارمند با حقوق و مهارت های کم، استخدام کارمند با حقوق و مهارت های بالا

میدانید افراد ثروتمند کدام گزینه را انتخاب میکنند؟
بله گزینه دوم، میدانید

 چون صاحبان کسب و کارهای میلیاردی، مدیران درجه 1 استخدام میکنند و مدیران درجه 1، کارمندان درجه 1 استخدام میکنند و کارمندان و مدیران درجه 1، یک شرکت را تبدیل به یک کسب و کار درجه 1 با درآمد میلیاردی میکنند

اما اگر صاحبان کسب و کار مدیران درجه 2 استخدام کنند، مدیران درجه 2 بدون شک کارمندان درجه 3 استخدام خواهند کرد زیرا احساس رقابت برای از دست دادن شغل شان آنها را نگران میکند و کارمندان درجه 3، نه تنها به اندازه کارمندان درجه 1 کار نمیکنند، بلکه بازده فوق العاده پایینی دارند، پس انتظار نداشته باشید کسب و کار شما رشد زیادی داشته باشد…


قدم پنجم) کسب و کار-داده ها را مصرف کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/bilgeyts

درون‌گرا است

چطور درون‌گرایی، بیل گیتس را پولدار کرد؟

 

چطور درون‌گرایی، بیل گیتس را پولدار کرد؟
 

اگر شخصیت درونگرایی دارید خوشحال باشید، چرا که می‌توانید به وسیله‌ی آن پولدار شوید. کافیست به بیل گیتس نگاه کنید؛ سوزان کین نویسنده‌ی کتاب پر‌فروش «هیس! قدرت درون‌گرایان در جهانی که نمی‌تواند صحبت نکند» و متخصص در مسائل درونگرایان در گزارشی در هافینگتون‌پست می‌گوید: بیل گیتس یکی از موسسین مایکروسافت فردی درون‌گرا است، این درحالی است که براساس گزارش مجله‌ی اقتصادی فوربز ارزش دارایی خالص او تقریبا 80 میلیارد دلار است.


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن


پس می‌بینید که درون‌گرا بودن خوبی‌های خاص خودش را دارد، مخصوصا زمانی که درباره‌ی موفقیت‌های مالی صحبت می‌کنیم. در این مقاله می‌خواهیم به نکات شخصیتی بیل گیتس و افراد درون‌گرایی مثل او در مباحث اقتصادی بپردازیم، و درباره‌ی تمایز آن‌ها با شخصیت‌های برون‌گرا صحبت کنیم.


1-تفاوت‌های اصلی درون‌گرایی با برون‌گرایی

 

درون‌گرایان در برابر برون‌گرایان

 

طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درون‌گرا انرژی خود را از درون خود دریافت می‌کند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر می‌کنند که اشخاص درون‌گرا خجالتی هستند ولی این امر برای همه‌ی درون‌گرایان صدق نمی‌کند. اشخاص درون‌گرای زیادی وجود دارند که در جمع‌های بزرگ به راحتی صحبت می‌کنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درون‌گرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه می‌گذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.

سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحال‌بودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح می‌دهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درون‌گرایان و برون‌گرایان را نشان می‌دهند، نیستند. در حقیقت، لایه‌های دقیق‌تر و منحصر‌به‌فرد‌تری در رفتار درون‌گرایان وجود دارد که باعث می‌شود بطور خاص برای کسب ثروت‌ در طولانی‌مدت مناسب باشند.


مقاله مرتبط : چگونه پولدار شویم؟

مقاله مرتبط : چگونه ثر وتمند شویم؟


 

2- فردی که درون‌گرایی دارد کمتر تصمیمات لحظه‌ای می‌گیرند

بسیاری از درون‌گرایان را می‌شود با عبارتی که در ادامه می‌آید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص می‌دهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را می‌خواهم انجام بدهم. درون‌گرایان، آدم‌های منظم و تصمیم گیرنده‌هایی محتاط هستند؛ دو ویژگی‌ای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، می‌گوید: «مهم نیست چقدر پول درمی‌آورید؛ مهم این است که چقدر پس‌انداز می‌کنید.» این مسئله‌ باعث می‌شود شما ثروتمند شوید.

دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو می‌گوید به این دلیل درون‌گرایان تصمیمات لحظه‌ای نمی‌گیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پی‌آمدها و کمتر توسط پاداش‌ها هدایت می‌شود. طبق مطالعه‌ای در سایت LiveScience.com گفته‌ی جهدی تایید می‌شود که درون‌گرایان به جای هیجان‌زده شدن به خاطر لذت‌هایی که زود به دست می‌آیند، تمایل به پاداش‌های دیرهنگام دارند.

برعکس، مطالعه‌ای در سال 2013 توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان می‌داد که برون‌گرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درون‌گرایان هستند. برون‌گرایان هنگامی که پاداشی به دست می‌آورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح می‌کند. علاوه بر این در برون‌گرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعال‌شدگی احساسات قوی مثبت را تجربه می‌کنند.

مطالعه‌ای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان می‌کند: برون‌گرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار می‌کند برون‌گرایان احتمالا از خرید استفاده می‌کنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برون‌گرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.

3- افرادی که درون‌گرایی  دارند تصمیمات سرمایه‌گذاری هوشمندانه‌ای می‌گیرند

 

سرمایه گذارای درون‌گرایان

 

دکتر جهدی درباره‌ی سرمایه‌گذاری درون‌گرایان چنین می‌گوید: درون‌گرا بودن می‌تواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درون‌گرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصت‌های از دست‌رفته گرفته می‌شود. در حالیکه یک برون‌گرا توسط پاداش‌های لحظه‌ای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت می‌شود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.

درکل، به گزارش رویترز سرمایه‌گذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درون‌گرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئله‌ای به مهمی سرمایه‌گذاری را برنمی‌تابد. در حالی که بعضی از برون‌گرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایه‌گذاری پرمخاطره و ناروا قرار می‌دهد، در حالیکه درون‌گرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق هستند.

براساس مصاحبه مجله‌ی (U.S. News) با کین (Cain): درون‌گرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایه‌گذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین می‌گوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درون‌گرا است که با ‌احتیاط و سنجش مناسب همه‌ی جوانب، ریسک می‌کند.


مقاله مرتبط : پول

مقاله مرتبط : خوشبختی


4-فردی که درونگرایی دارد در محل کار از بقیه بهتر هستند

 

برتری درون‌گرایان

 

علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایه‌گذاری، درون‌گرایان در محل کار از بقیه‌ بهتر هستند؛ و این بهتر بودن می‌تواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درون‌گرایان می‌توانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (4P) می‌نامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.

همچنین درون‌گرایان، انسان‌های با فکر و وظیفه‌شناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسنده‌ی «مزایای درون‌گرایی» به CNN گفته است که درون‌گرایان ویژگی‌های رهبری دارند که آنها را از برون‌گرایان متمایز می‌سازد. او می‌گوید: شما در انسان‌های درون‌گرا الگویی از وظیفه‌شناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاق بودن و توانایی حل کردن مشکلات را می‌بینید.

بر اساس مطالعه‌ی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفه‌شناسی نمراتی بالاتر از 85 درصد مردم بدست آوردند هر سال 1500 دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب می‌کنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از 96 هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از 158هزار دلار خواهد بود.


دانلود  ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟


حرف آخر

محققان مدتهاست علاقه‌ی زیادی به مطالعه‌ی تفاوت‌های بین درون‌گرایی و برون‌گرایی دارند. درحالیکه برون‌گرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت برده‌اند، تحقیقات نشان می‌دهد که الان وقت درخشیدن درون‌گرایان است و آنها هم می‌توانند رهبرانی لایق باشند. اگر شما یک درون‌گرا هستید؛ بیشتر صلاحیت بهره‌وری از استعدادها و مهارت‌های منحصر‌به‌فرد خود را برای به دست آوردن موفقیت و ثروت دارید. کسی چه می‌داند شاید شما بیل گیتس بعدی بودید.

 مقاله مرتبط : ثروت

مطالب مرتبط

دوستانی که این مطلب را مطالعه کرده اند، از محصولات زیر نیز استقبال کرده اند

کتاب الکترونیکی تو ثروتمند زاده شده ای-باب پراکتور

کتاب الکترونیکی تو ثروتمند زاده شده ای-باب پراکتور

بدون شک باب پراکتور استاد کنترل ذهن و برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه است. باب پراکتور از کاری که در آن مهارت زیادی دارد، یعنی برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه، در کتاب "تو ثروتمند زاده شده ای" استفاده کرده است و نشان داده است برای دستیابی به ثروت باید ابتدا ذهنیت ثروت را در خود ایجاد کنیم

کتاب صوتی قانون جذب ثروت

کتاب صوتی قانون جذب ثروت

این کتاب به ما میگوید،مهمترین عاملی که نمی توانیم پول درآوریم,عدم درک این است که: هر ذره در جهان هستی، شامل هم خواسته و هم ناخواسته است و اصل و اساس قانون جذب این است که شما با توجه کردن به هر چیزی، آن را به زندگی‌تان دعوت می‌کنید، نه با فکر کردن به آن

کتاب صوتی نگران نباشید،پول درآورید

کتاب صوتی نگران نباشید،پول درآورید

در این کتاب کاملا استثنایی، ریچارد کارلسون 100 کلید ثروتمند شدن را به شما می‌آموزد. این کتاب با تمرکز کاملا ویژه بر روی کـسب درآمد بیشتر و ثروتمند شدن، راه‌های عملی را ارائه می‌دهد که هر فردی با بکارگیری آن‌ها به راحتی می‌تواند میزان ثروت و سرمایه خویش را چندین برابر افزایش دهد و آنچه را که سالیان سال به دنبالش بوده است، بدست آورد.» به خاطر داشته باشید مسافرت یک هزار کیلومتری با قدم اول آغاز می‌شود، ببخشید و ببخشید و ببخشید، جادوی عدم وابستگی را بیاموزید، اشتیاق آرام را تجربه کنید، جادوی عدم وابستگی را بیاموزید و...

کتاب صوتی راز ثروت

کتاب صوتی راز ثروت

اگر فیلم راز  را دیده باشید، در ابتدای فیلم، خانم راندا برن به نسخه قدیمی کتابی اشاره می‌کند که رازی را به او فهماند و این راز زندگی‌ مالی‌اش را به کلی تغییر داد. رازهایی که در آن کتاب بود خانم راندا برن را از درماندگی و آن وضعیت سخت زندگی به ثروت و خوشبختی رساند. “کتاب راز ثروت ” همان کتاب است. وقتی این کتاب را می‌خوانی، متعجب می‌شوی از اینکه والاس واتلز، نویسنده کتاب، بیش از 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C

اگر شما بتوانید از گفتن این 12 عبارت اجتناب کنید، بهتر می‏‌توانید زمانی که دوست‌تان بیش از هر وقت دیگر به کمک شما نیاز دارد، از او حمایت کنید.

12 عبارتی که هرگز نباید به افراد افسرده بگویید

 

 

12 عبارتی که هرگز نباید به افراد افسرده بگویید
 

افسرده بودن همانند زندگی در جهانی دیگر است که ذهن شما قادر به درک آن نیست. حمایت از یک دوست، در زمان افسردگی، سخت و ناراحت‌کننده است. بسیاری از مردم چیزی نمی‌گویند ولی وقتی حرفی می‌زنند، حرف‌هایشان نادرست است. گفتن عبارات نوع‌دوستانه به یک دوست افسرده، کار ساده‌ای است اما با این کار شما به جای کمک کردن، به او ضربه می‌زنید.
اگر شما بتوانید از گفتن این 12 عبارت اجتناب کنید، بهتر می‏‌توانید زمانی که دوست‌تان بیش از هر وقت دیگر به کمک شما نیاز دارد، از او حمایت کنید.

 

به جای خواندن این متن می‌توانید ویدیوی زیر را نیز ببینید.

 

1. اوضاع می‌توانست بدتر از این باشد!

تلاش برای مقایسه وضعیت دوست‌تان با کسی که شرایط بدتری دارد، راهکار مناسبی نیست. افسردگی بر اثر شرایط زندگی رخ نمی‌دهد، بلکه به فعل‌و‌انفعالات شیمیایی مغز بستگی‌ دارد. از دیدگاه شما ممکن است کسی زندگی آسان و خوبی داشته‌ باشد، اما ظاهر زندگی دیگران، نشان‌گر احساسات و باطن زندگی آنها نیست. مقایسه زندگی دوست‌تان با افرادی با شرایط بدتر از او، تنها می‌تواند حس بدتری به او بدهد.

 

2. باید روی داشته‌هایت حساب کنی

چیزی که ممکن است به شما کمک کند، برای کسی که زیر فشار افسردگی قرار دارد، مناسب نیست. فکر کردن به چیزهای خوب در زندگی، افسردگیدوست شما را برطرف نمی‌کند. بلکه تنها باعث می‌شود او علاوه بر مسائلی که با آنها درگیر است، بار گناه بیشتری را حس کند.

3. تو فقط کمی ناراحت هستی

ناراحتی

 

درگیری ذهنی دوست‌تان را با گفتن این عبارت ناچیز نشمارید. با این ادعا که این وضعیت، تنها یک شرایط ناراحت‏‌کننده گذراست، در واقع به او می‌گویید که احساسات او ارزشمند نیست. احساساتی را که درک نمی‌کنید نادیده نگیرید.

4. این روش را امتحان کرده‌ای…

کسی که افسرده است، نمی‌خواهد به رنجی که می‏‌‏کشد، فکر کند. این افراد هر روشی را که می‌‏دانسته‏‌اند امتحان کرده‌اند. پیشنهاد شما، تنها حس حماقت و ناامیدی را در دوست‌تان برمی‌انگیزد. اگر شما تاکنون افسرده نبوده‌اید، هرگز نمی‌توانید عمق درد و رنج دوست‌تان را درک کنید. پیشنهاد دادن راهکار از سوی کسی که شرایط یک فرد افسرده را درک نمی‌‏کند، به معنای حمایت نیست.

5. حال تو را درک می‌کنم. من هم زمانی افسرده بودم…

اگر شما فکر می‏‌کنید که زمانی افسرده بوده‌اید، معلوم است که شما نمی‌دانید افسردگی چیست. غمگین یا ناراحت بودن به معنای افسردگی بالینی نیست. تلاش برای شرح دادن حسی که هرگز آن را واقعا تجربه نکرده‌اید، حس دوست داشتن یا حمایت به دوست‌تان نمی‌دهد.

6. تو باید روی ورزش و تغذیه‌ی سالم تمرکز کنی!

اگر شما یک متخصص نیستید هرگز نباید به کسی که بیماری روانی جدی دارد، توصیه یا سفارشی بکنید. دوست افسرده شما به نظر یک متخصص دیگر نیاز ندارد. او تنها یه یک دوست احتیاج دارد. سلامت جسم به سلامت روح بستگی دارد، اما عدم تعادل شیمیایی مغز که موجب افسردگی می‌شود، با ورزش یا خوردن یک سالاد درمان نمی‌شود.

7. تو افسرده به نظر نمی‌رسی!

افسردگی یک حالت نیست و لزوما روی ظاهر افراد اثر نمی‌گذارد. افراد ممکن است در هر سن، نژاد، جنسیت، شغل و گرایشی به افسردگی مبتلا شوند. شما نمی‌توانید بر اساس ظاهر افراد به احساسات آنها پی‌ببرید. حتی اگر دوستان شما شاد و سالم به نظر برسند، باز هم باید به احساسات واقعی آنها توجه کنید و آنها را باور داشته‌باشید.

8. تو می‌توانی با بیماری مقابله کنی

 

مقابله با ناراحتی

افسردگی مانند سایر بیماریهای جسمی نیست که بتوانید مانند سرماخوردگی آن را درمان کنید. این ادعا که دوست شما می‌تواند بر افسردگی خود غلبه کند به این معناست که او تحت کنترل بیماری قرار دارد. شاید این فرض که دوست‌تان قادر به غلبه بر این بیماری ذهنی است به این معنا باشد که او در برابر احساس خود مسئول است.

9. چرا کارهایی را که برایت لذت‌بخش است انجام نمی‌دهی؟

وقتی شخصی افسرده است، کارهایی که به طور طبیعی لذت‌بخش و شادی‏‏‌آفرین هستند، برای او این‌گونه نیستند. این موضوع یکی از بدترین جنبه‌هایافسردگی است. تمایلات و علاقمندی‌ها رنگ و بوی خود را از دست می‌دهند. کاردستی‌های ساده یا پیاده‌روی، بیماران ذهنی را مداوا نمی‌کند.

10. تو باید جنبه مثبت موضوع را در نظر بگیری

گفتن این جمله نشان‌دهنده آن است که شما حقیقت افسردگی را درک نکرده‌اید. در اینجا نقطه‌ی مثبتی وجود ندارد. افسرده بودن به این معناست که دوست شما در تلاش است تا جنبه‌ای مثبت را در زندگی بیابد.

11. دیدن من، تو را خوشحال نمی‌کند؟

افسردگی دوستان شما ربطی به شما ندارد. فکر نکنید که آنها دیگر شما را دوست ندارند یا نمی‏‌خواهند، زیرا تعادل شیمیایی مغز آنها تغییر کرده است. شما با برانگیختن احساسات دوستان‌تان درباره‌ی خودتان، تنها باعث می‌شوید آنها حس گناه و ناامیدی داشته‌باشند.

12. شاد‌ بودن یک انتخاب است!

وقتی افسرده نیستید. دست‌کم‌گرفتن تلاش دوستان‌تان برای یک انتخاب ساده مانند شاد بودن یا نبودن، بسیار سهل‏‌انگارانه و توهین‌آمیز است. آنها در داشتن این حس دخیل نیستند و شاد نبودن، انتخاب آنها نیست. با اجتناب از این عبارات و برخی عبارات مشابه، شما بهتر می‏توانید دوست افسرده خود را درک کرده و از او حمایت کنید. آنها نیاز دارند تا به حرف‌هایشان گوش کنید، آنها را دوست بدارید و حامی آنها باشید بدون آنکه سعی کنید مشکل آنها را حل کنید.

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-

از جالب‌توجه‌ترینِ این قبیل تحقیقات را گرد آورده‌ایم که اطلاعاتی را پیرامون معیارهای انتخاب همسر در اختیارتان قرار می‌دهد. البته ناگفته نماند که در این مطلب روی سخن‌مان به‌ویژه با آقایان است؛ اگر خانمی که به‌عنوان همسر آینده‌تان انتخاب می‌کنید 13 ویژگی زیر را داشته باشد، به احتمال زیاد از انتخاب خود پشیمان نخواهید شد.

معیارهای انتخاب همسر

 

معیارهای انتخاب همسر برای آقایان
 

گاهی افراد پس از چند سال یا حتی سالیان دراز زندگی مشترک به جایی می‌رسند که تازه از خودشان می‌پرسند: «آیا همسری که انتخاب کردم، همان کسی است که دلم بخواهد تا پایان عمر در کنارش زندگی کنم؟» روابط زن‌ و شوهری به‌قدری پیچیده است که شمار زیادی از دانشمندان جهان به واکاوی مسائل مرتبط با این موضوع کشیده شده‌اند تا بدانند واقعا چه عواملی موجب پایداری عشق دوطرفه و تداوم زندگی مشترک می‌شوند. در ادامه، مجموعه‌ای از جالب‌توجه‌ترینِ این قبیل تحقیقات را گرد آورده‌ایم که اطلاعاتی را پیرامون معیارهای انتخاب همسر در اختیارتان قرار می‌دهد. البته ناگفته نماند که در این مطلب روی سخن‌مان به‌ویژه با آقایان است؛ اگر خانمی که به‌عنوان همسر آینده‌تان انتخاب می‌کنید 13 ویژگی زیر را داشته باشد، به احتمال زیاد از انتخاب خود پشیمان نخواهید شد.

 


مقاله مرتبط : متقاعد کردن افراد


 

1. از خودتان باهوش‌تر است

 

 

 

وقتی به دنبال شریک زندگی می‌گردید، اطمینان حاصل کنید که همسر آینده‌تان از شما باهوش‌تر باشد. پاره‌ای از پژوهش‌های علمی نیز این قضیه را ثابت کرده‌اند که اگر زن از شوهرش باهوش‌تر باشد، مرد حداقل در مورد سلامت عقلی از هوش بالاتر همسر خود سود خواهد برد. «لارِنس والی»، استاد بازنشسته‌ی دانشگاه آبِردین، مطالعات زیادی پیرامون زوال عقل انجام داده و دریافته است که زنان باهوش می‌توانند از ابتلای همسرشان به زوال عقل در سالخوردگی جلوگیری کنند، چراکه یک زن باهوش مدام شوهرش را به لحاظ فکری به چالش می‌کشد و باعث می‌شود قوای ذهنی همسرش هرگز تحلیل نرود. به همین دلیل، والی به پسرانی که خواستار عمر طولانی هستند توصیه می‌کند که در فکر ازدواج با یک دخترخانم باهوش باشند.

2. صادق است

هر کسی در زندگی گاهی اشتباه می‌کند و تصمیمات نادرست می‌گیرد. بنابراین خیلی مهم است که همسر آینده‌تان فردی باشد که بتواند شما را از بیراهه بیرون بکشد و اشتباهات‌تان را به شما گوشزد کند. مطالعات نشان داده است مردانی که به دنبال برقراری یک رابطه‌ی متعهدانه و ابدی هستند، همسری انتخاب می‌کنند که صداقت داشته باشد.


 

3. مثبت‌اندیش است

 

 

معیارهای انتخاب همسر - دیدگاه مثبت نسبت به زندگی

آیا همسر آینده‌تان از آن دسته افرادی است که معمولا نیمه‌ی پر لیوان را می‌بیند؟ نکند گاهی از بابت این خوش‌بینی لب به شکایت باز می‌کنید؟ اما شاکی نباشید و در عوض به خودتان یادآوری کنید که انسان‌های منفی‌باف سمی هستند و می‌توانند در درازمدت به سلامتی‌تان آسیب برسانند. طبق پژوهش «ایلِین هَتفیلد»، استاد روان‌شناسیِ دانشگاه هاوایی، منفی‌بافیِ افرادی که زمان زیادی را در کنارشان سپری می‌کنید ممکن است به خودتان نیز سرایت کند و این نهادینه‌شدن منفی‌نگری در وجود شما، موجب افزایش ضربان قلب، دیرهضمی و کاهش تمرکز می‌شود.

4. سازش‌گر است

زندگی همیشه بر وفق مراد نیست. گاهی در روابط زن‌ و‌ شوهری اختلاف پیش می‌آید که البته طبیعی و حتی اجتناب‌ناپذیر است. اما اختلافات زن و شوهری فقط در صورتی قابل حل خواهند بود که هر دو طرف حاضر به سازش باشند.

روان‌شناسان دانشگاه یوسی‌اِل‌اِی در یک پژوهش 172 زوج را به مدت 11 سال مورد مطالعه قرار دادند. زندگی مشترک 78,5 درصد این زوج‌ها در پایان دوره‌ی پژوهش هنوز ادامه داشت و ازدواج 21,5 درصدشان به جدایی کشیده شده بود. بررسی رابطه‌ی زوج‌های شرکت‌کننده نشان داد زن و شوهرهایی که در این مدت حاضر شدند به‌خاطر ازدوا‌ج‌شان از خودگذشتگی کنند، زندگی مشترک بادوام‌تری داشتند. در این پژوهش ثابت شد متعهد بودن به رابطه‌ای که خوب پیش می‌رود خیلی سخت نیست، بلکه به گفته‌ی «توماس برَدبِری»، نویسنده‌ی ارشد این پژوهش، تعهد واقعی یعنی اینکه در زمان اختلاف حاضر باشید برای بهبود رابطه‌تان کاری کنید و حتی اگر لازم شد از برخی‌ خواسته‌های خود کوتاه بیایید.


 


 

5. به جوک‌هایتان می‌خندد

 

معیارهای انتخاب همسر - خندیدن

همه‌ی ما از همراهی کسی که واقعا از ته دل به جوک‌هایمان بخندد لذت می‌بریم. اما پژوهشی که در سال 2006 توسط روان‌شناسان دانشگاه ایالتی وِستفیلد انجام شد، نشان داد که در یک رابطه مردان بیشتر از زنان دل‌شان می‌خواهد از سوی طرف مقابل‌شان بامزه تلقی بشوند.

6. دل و زبانش یکی است

داشتن همسری که در جمع بدرخشد و بتواند به‌راحتی مخاطب خود را پای صحبتش بنشاند، زندگی را خیلی آسان می‌کند. براساس پژوهشی که در دانشگاه وِستمینستِر انجام شد، افرادی که دل و زبان‌شان یکی است یا به عبارتی بی‌شیله‌پیله هستند و همچنین در مورد زندگی شخصی‌شان صحبت می‌کنند، از سوی مخاطبا‌ن‌شان جذاب‌تر پنداشته می‌شوند. حتی در نتایج این پژوهش ادعا شده است این ویژگی به قدری اهمیت دارد که مردم، زنان یا مردانی را که دارای این ویژگی هستند خوش‌قیافه‌تر می‌پندارند.


 

7. از اهداف‌تان حمایت می‌کند و اهداف خودش را نیز از یاد نمی‌برد

 

معیارهای انتخاب همسر - حمایت کردن

سال‌ها دانشمندان در تلاش بودند که ثابت کنند مردان ترجیح می‌دهند با زنان ضعیف ازدواج کنند. «کریستین سی وِلان» در کتاب «چرا مردان باهوش با زنان باهوش ازدواج می‌کنند» به‌طور دقیق به رد این فرضیه پرداخته است و به استناد آمار و ارقام ثابت کرده نرخ ازدواج زنان موفق، تحصیل‌کرده و با درآمد بالا کمتر از سایر زنان نیست. فراموش نکنید که اگر همسر آینده‌تان قوی باشد، دیگر به شما وابسته نخواهد بود و حتی می‌تواند در خود شما نیزانگیزه ایجاد کند. به عبارت دیگر، در این‌صورت لازم نیست مدام نگران همسرتان باشید و خود او نیز دائما در همه‌ی کارها به مُهر تأیید شما نیاز نخواهد داشت.

در پژوهشی که در دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام شد، پژوهشگران دریافتند که افراد ضعیف معمولا در زندگی مشترک همه‌ی توجه‌ خود را به اهداف همسرشان معطوف می‌کنند و اهداف خودشان را از یاد می‌برند. این افراد اهداف همسرشان را اولویت‌بندی می‌کنند و پابه‌پای او برای تحقق این اهداف وقت و انرژی صرف می‌کنند و گاهی تا حدی پیش می‌روند که اهداف او را کاملا به‌جای اهداف خودشان قرار می‌دهند. نکته این است که هریک از زوجین باید بتواند بین اهداف شخصی خودش و اهداف مشترک‌ با همسرش تعادل برقرار کند و به ترکیبی متعادل از اهداف شخصی و مشترک برسد.

8. رابطه‌ی خوبی با والدینش دارد

اگر می‌خواهید بدانید که رفتار همسر آینده‌تان با شما مثلا در 30 سال آینده چگونه خواهد بود، به رفتار الان او با والدینش نگاه کنید. مطالعات نشان داده است رفتار افراد با والدین‌شان تا حدی گویای کیفیت رابطه‌ی آنها با همسر آینده‌شان است. پژوهشگران دانشگاه آلبِرتا، 2970 نفر از سنین مختلف را مورد پرسش قرار دادند و دریافتند که بین چگونگی رابطه‌ی افراد با والدین‌شان در دوره‌ی نوجوانی و کیفیت زندگی زناشویی آنها در سالیان بعد ارتباط نزدیک وجود دارد.
البته مقصود این نیست که رابطه‌ی همسر آینده‌تان با والدینش باید در همه حال عالی و بدون نقص باشد. به گفته‌ی «مَت جانسون»، نویسنده‌ی ارشد این پژوهش، «درک شما از سهم خود در رفتار با والدین‌تان در شناخت هرگونه تمایلی به تکرار همان رفتارها (مثبت یا منفی) در روابط زن‌ و‌ شوهری نقش بسزایی دارد.» بنابراین تا زمانی که نسبت به رفتار فعلی خود آگاه نباشید، نمی‌توانید آن را در روابط آینده‌‌ی خود اصلاح کنید.

9. مهربان است

 

معیارهای انتخاب همسر - مهربانی

علم می‌گوید رمز روابط پایدار و سعادتمندانه در مهربانی و بخشندگی است. «جان گاتمَن»، استاد بازنشسته‌ی رشته‌ی روان‌شناسی در دانشگاه واشینگتون، حدود 40 سال است درباره‌ی زندگی زن و شوهری تحقیق می‌کند. گاتمَن، متأهلان را به دو گروه تقسیم کرده است: زوج‌های بنیان‌ساز و زوج‌های بنیان‌برانداز. زوج‌های بنیان‌برانداز همان‌طور که از نام‌شان مشخص است، زندگی مشترک‌شان در همان شش سال نخست به انتها می‌رسد، در حالی‌که زوج‌های بنیان‌ساز سال‌های طولانی در کنار یک‌دیگر می‌مانند. گاتمَن در مورد ویژگی مشترک زوج‌های بنیان‌ساز در مصاحبه‌ با خبرگزاری آتلانتیک می‌گوید: «زوج‌های بنیان‌ساز در محیط اجتماعی به دنبال چیزهایی می‌گردند که بتوانند وجودشان را قدر بدانند و سپاس بگویند. آنها بسیار هدفمندانه در پی بنیان نهادن فرهنگ احترام و تقدیر هستند.»


 

10. در زمان مشاجره آرامش خود را حفظ می‌کند و شما را نیز به آرامش فرامی‌خواند

کاملا طبیعی است که در هر رابطه‌ای گاهی اختلاف و مشاجره پیش بیاید. اینکه هرگز اختلاف نظر نداشته باشید، نشانه‌ی یک رابطه‌ی پایدار نیست. نکته‌ی مهم این است که باید بلد باشید چگونه اختلاف نظرها را پشت سر بگذارید و رابطه‌تان را از سر بگیرید. طبق پژوهشی که در دو دانشگاه بِرکلی و نورث‌وِست انجام شد، زندگی مشترک 80 زوج به مدت 13 سال مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که اگر در یک رابطه زن بتواند در زمان مشاجره آرامش خود را حفظ کند و این آرامش را به همسرش نیز انتقال بدهد، آن رابطه بیشترین دوام را خواهد داشت. این در حالی است که اگر مرد در برقراری آرامش هنگام مشاجره پیش‌قدم شود، نتیجه یکسان نخواهد بود.


 


 

11. وقتی را به زندگی و علایق مستقل خودش اختصاص می‌دهد

 

معیارهای انتخاب همسر - وقت گذاشتن برای خود

امکانِ داشتن فضا و حریم خصوصی در زندگی متأهلی حتی بیشتر از رضایت جنسی در تداوم ازدواج نقش دارد. صحت این ادعا در یک پژوهش طولانی‌مدت در دانشگاه میشیگان ثابت شده است. «تِری اورباچ»، پژوهشگر مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی دانشگاه میشیگان، در مصاحبه‌ با وال اِستریت ژورنال در این باره می‌گوید: «وقتی افراد دوستان خودشان را داشته باشند، علایق خودشان را داشته باشند، وقتی بتوانند خودشان را مستقل از شریک زندگی یا رابطه‌شان تعریف کنند، خوشحال‌تر خواهند بود و کمتر بی‌حوصله می‌شوند.»

12. خطاهایتان را می‌پذیرد

در بسیاری از از روابط زن و شوهری این فقط یکی از زوجین است که از رفتارهای آزاردهنده‌ی دیگری انتقاد می‌کند. اما اگر همسر آینده‌تان کسی است که می‌تواند کاستی‌هایتان را بپذیرد، جای خوشحالی دارد. تِری اورباچ در هافینگتون پُست می‌نویسد: «رویکرد خوش‌بینانه چیزی است که به شما نیز سرایت می‌کند و جذب افرادی خواهید شد که دنیا را با نیمه‌ی پر آن می‌بینند.»


 

13. کینه‌توز نیست

 

 

معیارهای انتخاب همسر - بخشنده

اگر همسر آینده‌تان می‌تواند دیگران را ببخشد، مطمئن باشید که زندگی مشترک‌تان سال‌های طولانی دوام خواهد داشت. طبق پژوهشی که توسط جمعی از پژوهشگران کالج لوثِر، دانشگاه دوک و دانشکده‌ی الهیات هاروارد انجام شد، افرادی که می‌توانند دیگران را بدون هیچ قید و شرطی ببخشند، طولانی‌تر عمر می‌کنند. مهم‌تر اینکه بخشندگی بنیان یک رابطه‌ی سالم است.

هیچ‌کس کامل نیست و خودتان هم عاری از خطا نیستید. گاهی ممکن است بدون اینکه عمدی در کار باشد رفتاری بکنید که موجب آزردگی همسرتان شود. در چنین مواقعی داشتن همسری که بتواند از اشتباه‌تان بگذرد، نعمت بزرگی است.

اگر خانمی که برای ازدواج مد نظرتان است این ویژگی‌ها را دارد، سعی کنید از دستش ندهید و به خوشبختی‌تان در کنار او امیدوار باشید.

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF-

بخوانید تا ببینید که چگونه می‌توانید به راحتی افزایش درآمد داشته باشید.

افزایش درآمد با 8 راهکاری که جیب‌تان را پر پول می‌کند

 

 

افزایش درآمد با 8 راهکاری که جیب‌تان را پر پول می‌کند
 

زیگ زیگلار (Zig Ziglar)، نویسنده‌ و فروشنده‌ی حرفه‌ای آمریکایی معتقد است: «همه‌ی زندگی پول نیست، اما اهمیت پول چیزی شبیه اکسیژن است.» وقتی بحث پول و افزایش درآمد می‌شود، بیشتر افراد شروع به شعار دادن می‌کنند و پای معنویت را به میان می‌کشند، البته معنویت جای خود را دارد ولی نباید موضوعات را در هم آمیخت. پس این نوشته را بخوانید تا ببینید که چگونه می‌توانید به راحتی افزایش درآمد داشته باشید.

 


دانلود  ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟


 

پول خوشبختی نمی‌آورد ولی بی‌پولی هزار و یک مشکل ایجاد می‌کند. وقتی پول کافی برای گذران زندگی نداریم، قبض آب و برق و… از یک سو، اجاره خانه از سوی دیگر و هزار و یک خرج دیگر کمرمان را خم می‌کند… بله پول و درآمد بخش مهمی از زندگی است. باید شعار دادن را کنار بگذاریم. خیلی‌ها معتقدند پول ریشه‌ی فساد است، ثروتمندان حریص هستند، پول خوشبختی نمی‌آورد و…. همه‌ی اینها جملاتی کلیشه‌ای و تکراری هستند که با مثال‌های متعددی نقض می‌شوند. در دنیا ثروتمندان زیادی وجود دارند که با توانایی مالی خود منجر به شکوفایی استعدادها، درمان بیماری‌ها و ایجاد امکانات برای هم‌نوعان خود شده‌اند. پس پول فی‌نفسه چیز بدی نیست، بلکه رویکرد و شیوه‌ی به کار‌گیری آن، این حواشی و چهره‌ی منفی را برایش ایجاد کرده است. افزایش درآمد و ثروتمند شدن نیازمند زحمت، تلاش و فکر است. فرایند ارزشمندی که به رشد و شکوفایی استعدادهای شما در زندگی کمک می‌کند. همه‌ی ما در هر شبانه‌روز، 24 ساعت در اختیار داریم پس چگونه بعضی از افراد ثروتمند می‌شوند و روز به روز افزایش درآمد چشم‌گیرتری پیدا می‌کنند؟ تفاوت‌ها در رویکرد و نوع نگاه افراد است. در ادامه روش‌هایی برای افزایش درآمد مطرح شده است.


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن 

دانلود مقاله مرتبط : علم ثروتمندی 

 مقاله مرتبط : ثروت


 

1. کارهایی را که دوست ندارید، ترک کنید

 

ترک کارهایی که دوست نداریم ، راهی برای افزایش درآمد

اگر شغل و کار شما درآمد چندانی ندارد و متناسب با آرزوها و سبک زندگی دلخواه شما نیست، آن را ترک کنید. چه چیزی شما را مجبور می‌کند کاری را انجام بدهید که برای‌تان عذاب‌آور است؟ درست است که وضعیتِ بازارِ کار چنگی به دل نمی‌زند، اما قبول کنید تلاش و آرمان در کنار هم نتیجه‌ای شگفت‌انگیز دارند. اگر به کاری که دوست دارید مشغول شوید، درآمد و موفقیت بیشتری پیدا خواهید کرد.


مقاله مرتبط :علم ثروت

2. ارزش شما به پول‌تان نیست

مسائل مالی ربطی به ارزش‌های شما ندارد. هرگز نگذارید تعداد صفرهای موجودیِ حساب بانکی‌تان دلیل شخصیت و احترام شما باشد. افزایش درآمد و ثروت، معرف و نشانه‌ی ارزش‌های شخصیتی و روحی شما نیست. در زندگی خود را به ارزش‌های محکم و مهم گره بزنید. اگر جیب‌تان خالی است، می‌تواند به دلیل شرایط یا کم‌کاری خودتان باشد، اما با کمی تلاش و پشتکار می‌توانید شرایط را بهتر کنید. در هر وضعیت اقتصادی که باشید، تنها سبک زندگی شماست که به زندگی‌تان شکل می‌دهد و این مسئله به هیچ عنوان ربطی به جیب شما ندارد.

3. فعالیت‌های درآمدزا را در اولویت قرار بدهید

وقتی که برنامه هفتگی‌تان را می‌چینید، فعالیت‌های درآمدزا و سودمند را در اولویت قرار بدهید. طبق قانون پاره‌تو، 80 درصد رخدادها از 20 درصد اتفاقات به وجود می‌آیند. به زبان ساده‌تر 80 درصد درآمد شما از 20 درصد فعالیت‌هایتان به دست می‌آید. به این 20 درصد فکر کنید. کدام فعالیت‌های اقتصادی برای شما بیشترین درآمد را تولید می‌کند؟ اگر در مسیر کاری خوبی قرار گرفته‌اید، نگذارید چیزی در افزایش درآمدتان اختلال ایجاد کند.


مقاله مرتبط : کار افرین

4. ارزش وقت را بدانید

وقت طلاست و ارزشش خیلی بیشتر از پول است. شاید بشود پولِ ازدست‌رفته را دوباره به گاوصندوق بازگرداند، اما زمان از دست رفته هیچ‌گاه باز نمی‌گردد. ارزش وقت را دست‌کم نگیرید. صبح‌ها زودتر از خواب برخیزید، زمان‌بندی دقیقی برای کارهایتان داشته باشید. وقتی برنامه‌ریزی دقیقی داشته باشید چند گام از سایرین جلوتر هستید و کارهای بیشتری در طول شبانه‌روز انجام خواهید داد. کارها را از امروز به فردا نیندازید، نگویید فردا شروع می‌کنم، هنوز وقت هست و… . به خصوص در بازار رقابتی امروز فقط اگر زود بجنبید برنده خواهید بود.


مقاله مرتبط : کار افرین

5. نه گفتن را تمرین کنید

 

 

نه گفتن راهی برای افزایش درآمد

استیو جابز می‌گوید: «رمز موفقیت شرکت اپل در توانایی نه گفتن ما به موارد غیرضروری بوده است.» هنر نه گفتن را تمرین کنید. اگر می‌بینید زیاد کردن مسئولیت‌هایتان نقشی در افزایش درآمد شما ندارد، آنها را نپذیرید. روی کاری که برای‌تان افزایش درآمد به همراه دارد، سرمایه‌گذاری کنید. به موقع نه بگویید و وقت خود را تلف نکنید.

6. با ثروتمندان معاشرت کنید

رفتار ما شبیه افرادی می‌شود که با آنها معاشرت می‌کنیم. اگر با ثروتمندان بگردید، نظام فکری آنها را بهتر درک خواهید کرد. نوع نگرش آنها را یاد می‌گیرید و فرصت‌های بهتر و بیشتری برای افزایش درآمد و کار پیدا خواهید کرد. با ثروتمندان رفت و آمد کنید، نشست و برخاست داشته باشید و سعی کنید قلق‌های آنها را برای افزایش درآمد و تولید پول و ثروت یاد بگیرید.


مقاله مرتبط : چگونه پولدار شویم؟


 

7. بهانه‌گیری و دلیل‌تراشی را کنار بگذارید

به جای بهانه آوردن برای درآمد اندک‌تان و دلیل تراشی‌هایی که زمین و زمان را برای بی‌پولی شما مقصر نشان می‌دهند، فقط عمل کنید. انرژی شما با منفی‌بافی و بهانه آوردن تحلیل می‌رود. تمرکز و نیروی خود را برای رسیدن به اهداف‌تان بگذارید، عزم‌تان را جزم کنید و با تلاش پیش بروید.

8. نگاه‌تان را عوض کنید

قبول است که وضعیت اقتصادی خراب است و هزار و یک مشکل دیگر وجود دارد. اما سعی کنید نگاه‌تان را تغییر بدهید. فکر نکنید قربانی هستید. اگر بخواهید می‌توانید رهبری وضع و حال خود را به دست بگیرید. به گذشته‌ و اشتباهات قبلی‌تان فکر نکنید. آن‌قدر نوک پیکان تقصیرها را به سمت رئیس و این و آن نگیرید. کمی مهربان‌تر به دنیا نگاه کنید. لحظه‌ای که مسئولیت‌های زندگی‌تان را تمام و کمال به دست خود می‌گیرید، همان لحظه‌ای است که موفقیت را آغاز می‌کنید.


مقاله مرتبط : چگونه ثروتمند شویم؟

اختلاف میان درآمد اندک و افزایش درآمد، در عمل کردن است. مرد عمل باشید. به ثروتمند شدن فکر کنید، به افزایش درآمد بیندیشید و تلاش کنید. انرژی‌های منفی را از خود دور کنید. قطعا راهی برای پیشرفت وجود دارد. فقط باید آن را پیدا کنید. تصمیم بگیرید. برای افزایش درآمد کمی پشتکار و سختی بیشتر نیاز است. اما نتیجه‌ی آن قطعا شیرین و خواستنی خواهد بود. در هر سطح سواد و مهارتی که باشید، راهی پیش روی شما هست. به مهارت‌ها و توانایی‌هایتان فکر کنید و اگر لازم است آنها را تقویت کنید. با تلاش و در محیط فعالیت و کار قرار گرفتن، فرصت‌های بیشتری برای شما به‌وجود خواهد آمد. تنبلی و ترس را کنار بگذارید. در بیشتر موارد ترس از شروع کار مانع اصلی موفقیت است.

برای‌تان افزایش درآمد و سفره‌های پربرکت آرزومندیم.

مطالب مرتبط

دوستانی که این مطلب را مطالعه کرده اند، از محصولات زیر نیز استقبال کرده اند

کتاب صوتی نگران نباشید،پول درآورید

کتاب صوتی نگران نباشید،پول درآورید

در این کتاب کاملا استثنایی، ریچارد کارلسون 100 کلید ثروتمند شدن را به شما می‌آموزد. این کتاب با تمرکز کاملا ویژه بر روی کـسب درآمد بیشتر و ثروتمند شدن، راه‌های عملی را ارائه می‌دهد که هر فردی با بکارگیری آن‌ها به راحتی می‌تواند میزان ثروت و سرمایه خویش را چندین برابر افزایش دهد و آنچه را که سالیان سال به دنبالش بوده است، بدست آورد.» به خاطر داشته باشید مسافرت یک هزار کیلومتری با قدم اول آغاز می‌شود، ببخشید و ببخشید و ببخشید، جادوی عدم وابستگی را بیاموزید، اشتیاق آرام را تجربه کنید، جادوی عدم وابستگی را بیاموزید و...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86

در این نوشته قصد داریم ببینیم که ما چگونه می‌توانیم میلیاردر شویم.

چگونه میلیاردر شویم؛ 7 راهکاری که با آن می‌توانید پول پارو کنید

 

 

چگونه میلیاردر شویم؛ 7 راهکاری که با آن می‌توانید پول پارو کنید
 

در سال 1916 میلادی جان دی راکفلر، پدر صنعت نفت، به اولین میلیاردر جهان تبدیل شد. تقریبا یک قرن بعد و در سال 2015، طبق گزارش فوربز 536میلیاردر از مجموع 1826 میلیاردر در سراسر جهان، آمریکایی بودند. در حقیقت شاید این تعداد کم هم باشد. با توجه به برآوردهای مرکز آمار ولس ایکس، در سال 2014، در مجموع 2325 میلیاردر در سراسر جهان وجود داشتند که از این تعداد، 609 نفر آمریکایی بودند.

در این نوشته قصد داریم ببینیم که ما چگونه می‌توانیم میلیاردر شویم.

 


دانلود  ویدیو رایگان مرتبط : چگونه با قانون جذب ثروتمند شویم؟

شناخت میلیاردرها از افرادی که ثروتِ صرفا قابل توجهی دارند، می‌تواند دشوار باشد؛ زیرا وقتی پای صحبت علنی درباره‌ی ثروت‌شان جلو می‌آید، بسیاری از آنها محتاط می‌شوند. برای خیلی از آنها هم افزایش ثروت هدف اصلی نبوده، بلکه این ثروت فقط محصول جانبی فعالیت‌های کسب‌وکارشان بوده است. دونالد ترامپ که غول املاک و مستغلات محسوب می‌شد و در فهرست سال 2015 میلیاردرهای فوربز مقام 405 را داشت و البته چند هفته‌ای است که مردم سراسر دنیا حداقل با چهره و تصمیمات پرسروصدایش به خوبی آشنا شده‌اند، در کتاب خود با عنوان Trump: The Art of the Deal می‌گویدپول هرگز انگیزه‌ی بزرگی برایش نبوده است، فقط راهی بوده برای محاسبه‌ی امتیازها. او می‌گوید: «هیجان واقعی، در خودِ بازی است».

بر اساس مدارک اداره‌ی آمار ایالات متحده، سال 1916، در میان حدود 102 میلیون نفر جمعیت ایالات متحده، راکفلر تنها میلیاردر بود. امروزه جمعیت این کشور 320 میلیون نفر است و به ازای هر 600 هزار نفر، یک میلیاردر دارد. با فرض اینکه تعداد میلیاردرهای آمریکایی با سرعت 6٫49 درصد به طور سالانه افزایش خواهد یافت، تا سال 2050 میلادی، بیش از 4800 میلیاردر آمریکایی وجود خواهند داشت؛ یعنی به ازای هر 91 هزار نفر، یک میلیاردر؛ آن هم با توجه به پیش‌بینی مجموع جمعیت 439 میلیون نفری برای کل ایالات متحده در آن سال.

رؤیای تبدیل شدن به میلیاردر در ایالات متحده، مانند گذشته‌ها، چندان دور از ذهن نیست. اما برای ما هم که در ایران زندگی می‌کنیم، درس‌های بسیاری در این فرایند نهفته است. از شما می‌خواهم این مقاله را تا پایان دنبال کنید.

میلیاردر کیست؟


دانلود مقاله مرتبط : علم ثروتمندی 

مقاله مرتبط : کار افرین


میلیاردر کیست و چگونه میلیاردر شویم

به بیان ساده، میلیاردر شخصی است که دارای ثروت خالص به ارزش 1 میلیارد یا بیشتر باشد. به عبارت دیگر، اگر همه‌ی دارایی‌های خود را بفروشید، همه‌ی بدهی‌ها را پرداخت کنید و پس از آن حداقل 1 میلیارد در حساب بانکی‌تان بماند، میلیاردر هستید. یک میلیارد دارایی با بدهی 500 میلیونی، شما را میلیاردر نمی‌کند، اگر چه بعید است با چنین دارایی‌ای، دیگر نگران دوران بازنشستگی باشید!

شاید درک یک میلیارد هم مانند همه‌ی اعداد بزرگ دشوار باشد. بیایید درک بهتری از این حجم پول پیدا کنیم. برای مثال، سه نفر باید 40 ساعت در هفته، آن هم یک عمر کار کنند تا بتوانند 1 میلیارد دلار را با سرعت یک اسکناس یک دلاری در هر ثانیه بشمارند. اگر آن سه نفر را در 21 سالگی استخدام کنید، آنها این کار را 44 سال بعد تمام خواهند کرد، آن هم با فرض اینکه هر روز هشت ساعت کار کنند و حتی یک روز هم مرخصی نگرفته باشند. بعد هم اسکناس‌های 1 دلاری شمارش‌شده، ساختمانی به اندازه‌ی یک زمین فوتبال به ارتفاع 2٫5 متر و وزن بیش از 1100 تُن را اشغال خواهند کرد.

از نظر قدرت خرید، یک میلیارد دلار معادل موارد زیر است:

  • 1٫53 میلیون بلیت سالانه به هر پارک بازی دیزنی، یا یک بلیت برای هر مرد، زن و کودکی که در فیلادلفیا، پنسیلوانیا زندگی می‌کنند.
  • 21900 خودروی سواری لوکس کادیلاک CTS طوری که بتوانید به مدت 60 سال، هر روز یک خودروی لوکس متفاوت سوار شوید. اگر هم آدم صرفه‌جویی باشید، خودتان و همسرتان می‌توانید هر کدام، به مدت 60 سال هر روز یک هوندا سیویک جدید بخرید!
  • بیش از 95 میلیون پیتزای مخصوص بزرگ یا 167 میلیون برگر ذغالی، به همراه سیب‌زمینی سرخ‌کرده و نوشابه‌ی رژیمی.
  • 50 هزار کرایه برای سفری 121 روزه دور دنیا روی کشتیِ ملکه الیزابت. در واقع، یک میلیارد دلار به شما و 415 نفر از دوستان و اقوام‌تان اجازه می‌دهد 40 سال در این کشتی زندگی کنید و اگر دوست دارید، مدام از این بندر به بندر دیگری بروید.

در مقابلِ برخی از میلیاردرها که غرقِ ثروت شده‌اند، کشتی تفریحی و اتومبیل‌های آخرین مدل و جت‌های خصوصی دارند و در چندین قصر در سراسر جهان زندگی می‌کنند، سایرین به طرز عجیبی صرفه‌جو هستند. وارن بافت که سومین نفر در فهرست فوربز است، همچنان در همان خانه‌ای زندگی می‌کند که 50 سال پیش در اوماهای نبراسکا به قیمت اندکی بیش از 30 هزار دلار خریده بود. دیوید گرین مؤسس و مدیر عامل هابی لابی، طبق آنچه در مصاحبه‌اش با فوربز گفته، هواپیمای خصوصی نخریده، چون لذتِ پروازهای ارزان‌قیمت را ترجیح می‌دهد.


 

اگر چه میلیاردرها آدم‌های منحصربه‌فردی هستند، اما بررسی فهرست فوربز نشان می‌دهد که تجربیات مشترکی هم دارند:

1. دستیابی به وضعیت میلیاردری زمان می‌برد

میانگین سن میلیاردرهای فوربز 63 سال است و بیش از 90 درصدشان بالای 45 سال سن دارند. البته برخی موارد استثنا برای این قانون وجود دارند، چرا که این روزها به دلیل محصولات و خدماتی که اکنون از طریق پیشرفت‌های فناورانه به وجود آمده‌اند، جوان‌ترها هم در حال پیوستن به این فهرست هستند. ایوان اشپیگل (شماره‌ی 1250 در فهرست) در سن 25 سالگی و بابی مورفی (شماره‌ی 1250 در فهرست) در سن 26 سالگی، اپ موبایل اسنپ‌چت را بنیان‌گذاری کرده و طبق گزارش سی‌ان‌ان، در فوریه‌ی 2015 پیشنهاداتی تا سقف 19 میلیارد دلار برای این اپ دریافت کردند. الیزابت هولمز (شماره‌ی 360) در سن 31 سالگی ترانوس را بنیان نهاد؛ که شرکت آزمایش خونی است که در سال 2014 میلادی 9 میلیارد دلار ارزش داشت. مارک زاکربرگ (شماره‌ی 16) هم که دیگر معرف حضور همه هست، او در 32 سالگی ثروتی بیش از 30 میلیارد دلار در قالب سهام فیس‌بوک دارد.


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن 

 مقاله مرتبط : ثروت


2. تحصیلات مهم است، اما ضروری نیست

تقریبا دوسومِ میلیاردرهای فهرست فوربز، فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هستند، بالاترین درصدشان مدرک مهندسی دارند و مدرک بازرگانی هم در جایگاه دوم است. از میان 400 میلیاردر برتر در ایالات متحده، 29 نفر دارای مدارک کارشناسی ارشد و 21 نفر دکترا هستند. اما بیش از 30 درصد از ثروتمندترین‌های فهرست فوربز، مدرک دانشگاهی ندارند. بیل گیتس (شماره یک در این فهرست) و مارک زاگربرگ، هر دو تحصیل در دانشگاه هاروارد را رها کردند. مایکل دل (شرکت دل، دانشگاه تگزاس در آستین)، استیو جابز (اپل، کالج رید)، و لری الیسون (شرکت اوراکل، دانشگاه شیکاگو) نیز هر کدام به دلیلی، موفق نشدند تحصیلات دانشگاهی را با موفقیت پشت سر بگذارند.

3. خانواده‌ی پولدار کمک می‌کند، اما خیلی هم مهم نیست

60 درصد از افرادِ این فهرست، خودشان ثروت‌شان را به دست آورده‌اند، از جمله گیتس، بافت و الیسون، که خانواده‌هایشان از طبقه‌ی متوسط جامعه بودند. حدود یک‌چهارم ثروت خانوادگی را به ارث بردند و البته آن را فوق‌العاده بیشتر کردند؛ از جمله‌ی آنها کارلوس اسلیم (شماره‌ی 2) که به نام «وارن بافت مکزیک» هم شناخته می‌شود، برادران کوک (شماره‌ی 6)، اعضای خانواده‌ی مارس (شماره‌ی 22) و ابیگیل جانسون (شماره‌ی 85) را می‌توان نام برد. حدود 15 درصد میلیاردرها هم تنها از ارث به ثروت رسیده‌اند؛ برای مثال ورثه‌ی سام والتون که در فهرست فوربز در جایگاه شماره‌ی 6 قرار دارند: کریستی، الیس، جیم، رابسون والتون، نانسی والتون لوری و ان والتون کریونکه.

4. ازدواج برای میلیاردرها، ترکیبی است از همه چیز

تقریبا دوسوم فهرست فوربز در حال حاضر متأهل هستند و برخی هم چندین بار ازدواج کرده‌اند (لری الیسون چهار بار، رونالد پرلمن پنج بار). ظاهرا زندگی با میلیاردرها یا کسانی که ثروت فوق‌العاده‌ای دارند، چندان آسان نیست. جاستین ماسک، همسر سابق ایلان ماسک (شماره‌ی 100 فهرست) کسانی که به موفقیت‌های خارق‌العاده‌ای می‌رسند (مانند همسر سابقش) را «عجیب و غریب و ناجور» توصیف می‌کند. او می‌گوید: «آنها نارساخوانی، اوتیسم و اختلال کم‌توجهی دارند. آدم‌های ناراحتی هستند، دیگران را عصبانی می‌کنند، مدام بحث و جدل می‌کنند، دردسر درست می‌کنند، دیگران را تحقیر می‌کنند». اما در همین حال، بیل گیتس 21 سال است که زندگی مشترکش با ملیندا گیتس را حفظ کرده است، کارلوس اسلیم (شماره‌ی 2) و بافت به ترتیب در سن 32 و 52 سالگی همسرشان را از دست دادند. جف بزوس مؤسس آمازون (شماره‌ی 15) و مایکل دل (شماره 47) هر دو بیش از 20 سال متأهل بودند. اریک اشمیتِ گوگل (شماره‌ی 137) بیش از 30 سال و فیل نایتِ شرکت نایک (شماره‌ی 35) بیش از 50 سال متأهل بودند.

5. مشاغل بخش فناوری، امور مالی یا املاک و مستغلات می‌توانند سود زیادی به همراه داشته باشند

منبع ثروت بسیاری از میلیاردرها توسعه‌ی تکنولوژی و حرکت در جهت جریان از طریق عرضه‌ی عمومی شرکت‌شان بوده است. برای مثال، مایکروسافت (گیتس، پل آلن و استیو بالمر)، گوگل (لری پیج، سرگئی برین و اریک اشمیت)، آمازون (بزوس) و فیس‌بوک (زاکربرگ) شرکت‌هایی هستند که تنها با استفاده از فناوری جدید امکان‌پذیر شدند. سایر میلیاردرها به طور مستقیم در بازار مالی مشارکت کرده و سرمایه‌گذاران عمده را اهرمی برای دستاوردهای فوق‌العاده‌ی خودشان می‌کنند. شاید وارن بافت معروف‌ترین سرمایه‌گذار وال استریت باشد، اما مدیران صندوق‌های تأمینی مانند جرج سوروس (شماره‌ی 29)، ری دالیو (شماره‌ی 60) و جیمز سیمونز (شماره‌ی 67) کارگزاران 20 درصد از میلیاردرهایی هستند که وال استریت را خانه‌ی خود می‌دانند. گروه سوم، یعنی ابرقدرت‌های حیطه‌ی املاک و مستغلات، ثروت خود را با مالکیت و توسعه‌ی املاک به دست آورده‌اند، آنچه بسیاری آن را سیستم اهرم کلاسیک پیش‌پرداخت حداقلی و وام کلان می‌دانند. این گروه شامل دونالد برن (شماره‌ی 64)، دونالد ترامپ (شماره‌ی 405)، جف ساتن (شماره‌ی 557) و دیوید والنتاس (شماره‌ی 1054) هستند.


مقاله مرتبط : علم ثروت

چگونه میلیاردر شویم

 

چگونه میلیاردر شویم

رسیدن به جایگاه میلیاردرها، فقط به کار سخت و اراده مربوط نمی‌شود، اگر چه اینها مواد لازم هستند، ولی کافی نیستند. همان‌طور که جاستین ماسک می‌گوید: «افراد بسیاری به شدت کار می‌کنند، ولی به خاطر بدشانسی، محیط نامناسب، شرایط بد و عوامل دیگری که تقصیر خودشان هم نیست، در نهایت فقط برای بقا مبارزه می‌کنند. عزم و کار سخت ضروری هستند، اما حداقل الزامات هستند.»

در حالی‌که بسیاری از افراد فوق‌العاده ثروتمند، به ویژه کسانی که خودشان ثروت‌شان را به دست آورده‌اند، با نظرات خانم ماسک درباره‌ی کار سخت موافق هستند، اما توصیه می‌کنند همه‌ی میلیاردرهای مشتاق، کارهای زیر را انجام دهند:

1. به صدای درون خود گوش بدهید

جاویژه‌ی مخصوص خود را بیابید. تلاش نکنید آنچه را که سایرین انجام داده‌اند، کپی کنید. بر روی کشف آن چیزهایی تمرکز کنید که جهان می‌خواهد و نیاز دارد.

برای مثال، طبق گزارش فوربز، مرد جوانی که در سال 2008 تلاش می‌کرد در پاریس تاکسی پیدا کند و در نهایت هم موفق به این کار نشد، چند وقت بعد اوبر را تأسیس کرد و اپ موبایلی را توسعه داد که مسافران شهری را به رانندگان تاکسی اقتصادی اشتراک‌گذاری متصل می‌کند. این اپ در سال 2010 در سان‌فرانسیسکو راه‌اندازی شد و در حال حاضر در کشورهای مختلف در سراسر جهان در دسترس است. دو بنیانگذار اوبر، یعنی تراویس کالانیک و گرت کمپ که در فهرست فوربز جایگاه 283 را در اختیار داشتند، هر یک دارای ارزش خالص تقریبی 5٫3 میلیارد دلار هستند.

به نقل از فوربز، دو دانشجوی ام‌آی‌تی، درو هیوستون و آرش فردوسی در سال 2007 سرویس میزبانی از فایلی بنیان گذاشتند، آن هم به این خاطر که مدام فلش درایوهای خود را فراموش می‌کردند! سرویس آنها با نام دراپ‌باکس، اشتراک‌گذاری فایل را آسان‌تر و در عین حال امن‌تر کرد. دراپ‌باکس که همچنان شرکتی خصوصی است، دارای ارزش بیش از 10 میلیارد دلار است. درو هیوستون (شماره‌ی 1533) مدیرعامل این شرکت، دارای ارزش خالص برآورد‌شده‌ی 1٫21 میلیارد دلار است. ایده‌هایی را دنبال کنید که مجذوب‌کننده هستند و شما را وادار کنند هنگام سختی شرایط، هم‌چنان به پیشروی ادامه دهید.

2. رؤیاهای بزرگ داشته باشید

چه چیزی می‌توانید به جهان ارائه دهید که منحصربه‌فرد و مفید باشد و بتواند زندگی‌ها را تغییر بدهد و کسب‌وکارهای جدید ایجاد کند؟ هیچ میلیاردری برای موفقیتی متوسط شرکتش را راه‌اندازی نکرده است.

بیل گیتس در سن 19 سالگی، یکی از اولین افرادی بود که متوجه شد اگر عملکرد کامپیوترهای شخصی آن‌قدر ساده شوند که همه بتوانند از آنها استفاده کنند، این دستگاه‌ها می‌توانند در کسب‌وکار، آموزش، ارتباطات و سرگرمی انقلابی به پا کنند. این دیدگاه منجر به تأسیس مایکروسافت شد. جف بزوس، بنیانگذار آمازون، آینده‌ای را پیش‌بینی کرد که در آن خرده‌فروشان مجازی می‌توانند با هزینه‌ی پایین‌تر، انتخاب‌های بیشتر و خدمات مشتری بهتری جایگزین عملیات واقعی کنند. میلیاردرها در تشخیص آنچه می‌تواند انجام شود ماهر بوده و آن را به حقیقت تبدیل می‌کنند.

3. به موفقیت کاملا متعهد باشید

علاقه‌مندی را فراموش کنید، موفقیت یعنی شور و شعف. مارک کیوبن (شماره‌ی 603) که در اوایل دهه‌ی سوم زندگی‌اش و پس از فروش شرکتش به یاهو میلیاردر شد توصیه می‌کند: «شرکتی تأسیس نکنید، مگر اینکه به انجام این کار بیش از حد علاقه‌مند بوده و آن را با تمام وجودتان دوست داشته باشید. اگر استراتژی خروج دارید، این شور و شعف نیست». کیوبن در حین کار روی ایده و راه‌اندازی شرکتش، نمی‌توانست با دوستانش ارتباط خوبی برقرار کند، هفت سال بدون تعطیلات سر کرد، در طول این مدت حتی یک کتاب خارج از حوزه‌ی کاری‌اش مطالعه نکرد. او می‌گوید: «کاملا متمرکز بودم».

بیل گیتس در طول دهه‌ی سوم زندگی‌اش، در حالی‌که مایکروسافت را بنا می‌کرد، هرگز یک روز هم به مرخصی نرفت. مارک زاکربرگ کارآفرینان را به حرکت سریع‌تر و «شکستن روش‌های سنتی کسب‌وکار» تشویق می‌کند.


مقاله مرتبط : رازهای-ثروتمند-شدن

4. از شکست نترسید

بدانید که جلوگیری از همه‌ی اشتباهات و مشکلات غیرممکن است، بنابراین از شکست نترسید، حتی شکست‌های تحقیرآمیز. اولین فروشگاه سام والتون در آرکانزاس ورشکسته شد. پلت‌فرم نیوتون شرکت اپل شکست بزرگی بود، اما تجربیاتی که برای این شرکت به همراه داشت، منجر به تولید آی‌پد و آی‌فون شد. کامپیوتر لیزای اپل چنان شکست بزرگی بود که جابز موقعیت خود را در این شرکت از دست داد.

جیمز دایسون (شماره‌ی 318)، مخترع انگلیسی جاروبرقی دایسون، در طول 15 سال، 5127 نمونه‌ی اولیه ساخت تا در نهایت بتواند محصول خود را به بازار عرضه کند. کارلوس اسلیم عقیده دارد که بزرگترین فرصت‌ها در شرایطی به وجود می‌آیند که دیگران از شکست می‌ترسند. او می‌گوید: «وقتی بحرانی به وجود می‌آید، همه به دنبال خروج هستند و اینجاست که ما دوست داریم وارد شویم.»


مقاله مرتبط : چگونه ثروتمند شویم؟

5. به جزئیات توجه کنید

به قول هاروی فایرستون، بنیانگذار شرکت تایر و لاستیک فایرستون، «موفقیت مجموعه‌ای از جزئیات است». استیو جابز هم‌بنیانگذار اپل و رؤیاگرای مشهور به دلیل توجهش به جزئیات شهره بود. به گفته‌ی همکارانش، هیچ جزئیاتی آن‌قدر برای جابز کوچک نبودند که آنها را نادیده بگیرد. طبق گزارش ان‌پی‌آر، جابز یک بار صبح روزی تعطیل با مدیر اجرایی گوگل تماس گرفته و توضیح می‌دهد که از رنگ لوگوی گوگل روی صفحه‌ی نمایش آی‌فون ناراضی است. در مراحل اولیه، شرکت‌ها به احتمال زیاد به دلیل نادیده گرفتن جزئیات شکست می‌خورند، نه به دلیل بی‌توجهی کارآفرین به آن تصویر بزرگی که در مقابل‌شان دارند.

6. گروه قابل اعتمادی از مشاوران و شرکا ایجاد کنید

هیچ‌کس نمی‌تواند به تنهایی میلیاردر شود. همه در این مسیر به کمک نیاز دارند. همان‌طور که بتمن، رابین را داشت، گیتس هم هنگام ساخت مایکروسافت، استیو بالمر را در کنار خود داشت. «دو استیو» (جابز و وزنیاک) هم در ابتدا اپل را با هم اداره می‌کردند. وارن بافت از سال 1975 با چارلی مانگر (شماره‌ی 1553 در فهرست) کار کرد.

همراه مورد اعتماد می‌تواند از شما پشتیبانی کند، به عنوان عامل انتشار عقاید به شما خدمت کند و وقتی زمانش می‌رسد، از انتقاد هم ترسی ندارد. اگر رئیس قطار باشید، او برای حصول اطمینان از گم شدن یا نادیده گرفته شدن موارد لازم به عنوان دیده‌بان عمل می‌کند. او از شما محافظت می‌کند و متمرکز است.

هرگز از کار با افراد باهوش‌تر از خود، یا کسانی که ابزارهایی دارند که شما فاقد آنها هستید، هراس نداشته باشید.

7. هرگز مشتری را فراموش نکنید

برای محصولات و خدمات خود اختراع، نوآوری و سرمایه‌گذاری به خرج دهید، همیشه رضایت مشتری را به عنوان هدف شماره یک در نظر داشته باشید. جی پل گتی که مجله‌ی فوربز او را ثروتمندترین آمریکایی در سال 1957 نامید، گفته است: «فردی که به ابزارهای انجام همه‌ی کارها یا تولید همه چیز به صورت بهتر، سریع‌تر یا اقتصادی‌تر دست یابد، آینده و ثروت خود را در دست خواهد داشت».

یکی از همکاران فوربز به نام جفری دورمن اشاره کرده است که 75 درصد از میلیاردرهای سال 2015 در جهان پول خود را از طریق فروش چیزهایی که مشتریان می‌خواهند به دست آورده‌اند. او گفته که آنها موارد بهتری به مشتریان ارائه دادند و نتیجه‌ای برد-برد برای مشتری و میلیاردری به وجود آورده‌اند که محصول یا خدمات را ارائه داده است. برای اینکار بهتر است روی مهارت‌های مربوط به جلب رضایت مشتری بیشتر کار کنید.


مقاله مرتبط : چگونه پولدار شویم؟

کلام آخر

 

چگونه میلیاردر شویم و شاد باشیم

ضمن آنکه می‌دانید موفقیتِ فوق‌العاده، امکان‌پذیر است باید این موارد را هم در نظر داشته باشید:

  • ثروتِ فوق‌العاده، به طور خودکار منجر به شادی و خشنودی نمی‌شود. راسل سیمونز، هم‌‌بنیانگذار برچسب موسیقیِ دف جم، که خودش هم تقریبامیلیاردر است، می‌گوید: «اگر 15 میلیاردر بشناسم، 13 نفرشان آدم‌های شادی نیستند». به نظر می‌رسد بافت هم موافق است که پول تنها صفات اولیه‌ی افراد را نشان می‌دهد و آنها را بازسازی نمی‌کند. او می‌گوید: «اگر پیش از دستیابی به پول بی‌اخلاق بوده‌اند اکنون هم بی‌اخلاق هستند، منتها با یک میلیارد پول.» میلیاردرها و افرادی که به دنبال میلیاردر شدن هستند، اغلب خانواده و روابط خود را در تلاش برای دستیابی به این هدف قربانی می‌کنند. جاستین ماسک ادعا می‌کند که موفقیت مفرط ناشی از شخصیتِ افراطی است، و شادی کمابیش با این مسئله فاصله دارد.
  • آمارها می‌توانند گمراه‌کننده باشند. در حالی‌که به نظر می‌رسد احتمال تبدیل شدن به میلیاردر تا سال 2050 (1 نفر از هر 91 هزار نفر) بیشتر از احتمال برنده شدن در لاتاری (1 نفر از هر 175223510 نفر)، یا رئیس جمهور ایالات متحده شدن (1 نفر از هر 10 میلیون نفر) یا اصابت رعد و برق (1 نفر از هر 700 هزار نفر) باشد، اما دستیابی به این سطح از دارایی به طور مستقیم به کمیت و کیفیتِ «ایده‌های خوبی» که اجرا کرده‌اید بستگی دارد. به عبارت دیگر، موفقیت نیازمند الهام، از خود گذشتگی و کار سخت، علاوه بر شانس بسیار زیاد است.

 

مسلما شما هم دوست دارید روزی میلیاردر شوید؛ اما امروز چه قدمی برداشته‌اید که در آینده به چنان جایگاهی برسید؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/manaviyat

آیا معنویت عنصری مستقل است که می توانیم آن را با سنجاق به خودمان و سازمانمان متصل کنیم  و یا مانند یک آمپول مولتی ویتامین و یا سرم آن را به جان خودمان ویا بدنه تشکیلات تزریق کنیم؟

 

معنویت چیست؟ چگونه ایجاد می شود؟

مقاله مرتبط : معنویت درمانی

آیا معنویت قطعه ای ازیک پازل است که باید به سازمان اضافه شود و در جای خود قرار گیردویا یک حلقه مفقوده است که باید ایجاد شود تایک فرد یا سازمان کامل شود.
آیا معنویت عنصری مستقل است که می توانیم آن را با سنجاق به خودمان و سازمانمان متصل کنیم  و یا مانند یک آمپول مولتی ویتامین و یا سرم آن را به جان خودمان ویا بدنه تشکیلات تزریق کنیم؟


 

به راستی معنویت چیست ؟

 

دقت در معنی لغوی این واژه ، حقایقی را آشکار  می کند .
معنویت از ماده ((عنی یعنی، معنی)) است . یعنی آنچه که از لفظ اراده شده است 
در توضیح این نکته باید گفت :
الفاظی وضع شده اند ، (واژه هایی را تعیین کرده اند) که همه جا به کار می روند . این الفاظ ظاهر و آشکارند ولی معنی و واقعیتی دارند که غیر از این واژه هاست و آن اصل و حقیقت است و این لفظ اشاره و علامت است که ذهن را متوجه آن حقیقت کند  می کند. این ها ظاهرند ولی معنی باطن است. الفاظ بدون معنی ، مهمل و بیهوده اند و ارزشی ندارند مثل واژه عسل و حلوا که به تنهائی  دهان را شیرین نمی کند . لفظ زیبا و قشنگ، لذ تی برای انسان ندارد. واژه قدرت و علم( بدون آن باطن) فایده و ارزش و اثری ندارد. اصل آن باطن است که غیب است ولی موٌثر و لذت بخش ومقصود اصلی ... است و در یک کلام آن حق است و این ظاهر ها مثل کف روی آب اند.
کذلک یضرب ا... الحق و الباطل فاما الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب ا... الامثال.(1)
خداوند، حق و باطل را چنین مثل می زند – اما کفها به بیرون پرتاب می شوند، ولی آنچه به مردم سود می رساند( آب یا فلز خالص) در زمین می ماند، خداوند اینچنین مثال می زند.
وقتی از معنویت سخن می گوییم مقصودمان این است که همه این عالم مادی مثل الفاظ کلمات اند و یک باطن دارند که آن حق است و موٌثر و اصل و عاقل کسی است که  از این پوسته ظاهر عبور کند و به مغز و اصل برسد و با چشم عقل ببیند و باور کند که در ورای  این جلوه های ظاهری و الفاظ حقایقی وجود دارد .

مقاله مرتبط : هفت قانون معنوی موفقیت 


1- سوره مبارکه رعد آیه 17

 

مقاله مرتبط : روش قرآن در روان درمانی
معنویت در قرآن

 

 

اولین صفت متقین که در سومین آیه دومین سوره  قرآن بیان شده است این است:
((الذین یوٌمنون بالغیب)) : متقین کسانی هستند که غیب را باور دارند.
غیب همان معنی است . معنویت یعنی شناخت و باور داشتن حقیقت بی انتهای هستی و هماهنگی و تنظیم همه حرکات و رفتار ها بر اساس آن واقعیت اصیل.
معنویت یعنی رسیدن به حقیقت جهان که معشوق بی نهایت زیبا از بعد شدت و مدت و مطلوب وجودی انسان است.
معنویت یعنی دلبستگی، عشق حقیقی به اصل و ریشه و مادر ووطن؛ مادری فراتر از والده که از او متولد شده ایم و وطنی وسیع تر از این مرزهاو خطوط فاصلی که حکومت ها ترسیم کرده اند که : ((حب الوطن من الایمان)).
حقیقت آن است که معنویت چیزی جدای از باور ها ، اندیشه ها و رفتارهای فردی و اجتماعی نیست ، معنویت همانند روح است در بدن که در هر جزء جزء باید باشد و  هر جایی که نباشد مرده است اگر چه حرکت مادی فیزیکی داشته باشد.

 

معنویت رنگ و بوی خداست ((و هو معکم اینما کنتم)) (( و اینما تولو فثمّ وجه الله)).
معنویت یعنی سیراب شدن جان بی نهایت طلب و آرام شدن قلب مضطرب .
معنویت یعنی تمامی زیبایی ها از نظر کمیت و کیفیت و زمان و طول و عرض .
معنویت یعنی خدمت عاشقانه خالصانه به خلق خدا بدون توقع و چشم داشت.

 

رابطه معنویت و قرآن :
نگاه قرآن به معنویت یک راهبرد ویک رکن زیر بنایی در تقابل ونبردبین جبهه حق با جبهه کفر مطرح است ؛تا جا یی که در ترسیم نبرد نامتقارن ودر فرآیند افزایش وموازنه قدرت در جهت تفوق بر دشمن ، ضمن تاکید بر عوامل سخت افزاری ، دو مرحله نرم افزاری وفوق نرم افزاری را نیز مورد توجه قرار می دهد. قرآن کریم با فرمان   ((واعدوالهم مااستطعتم من قوه ))، پس از توجه دادن به عوامل سخت افزاری برعوامل نرم افزاری در تغییر موازنه نیز تاکیدکرده ، در گام اول می فرماید :(( ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین ))در این بیان به این معادله توجه می دهد که اگر در جبهه حق ،سه عنصر ایمان ،بصیرت وصبر تعبیه شود ،توان این جبهه  براساس یک قاعده کلی وثابت ،یک به ده افزایش پیدا می کند .
در مرحله فوق نرم افزاری نیز می فرماید :
((بلی ان تتقوا وتصبروا ویاتوکم من فورهم هذا یمدد کم ربکم بخمسه
آلاف من الملائکه مسومین ))
حاکمیت تقوی وبه دنبال آن ،تعمیق معنویت ،ظر فیت وتوانایی لشکریان جبهه حق را به صورت تصاعدی ،در حد بسیار قابل توجهی افزایش می دهد که یکی از مهمترین نمونه های بارزآن امدادهای غیبی ونصرت های فوق العاده الهی است .

نقش کاربردی معنویت


 در ارزیابی نقش معنویت ،اگر چه عوامل سخت افزاری مانند تجهیزات و مهمات ،به ویژه به کارگیری فن آوری در جای خود بسیار موثرند با توجه به تاکیدات قرآن وروایات وتجربه ملموس در صدر اسلام ودوران معاصر،مشخص می شود جایگاه معنویت وانگیزه عالی در مقایسه با دیگر عوامل موثر در جبهه حق ،بسیار تعیین کننده تر وتاثیر گذارتر است به عبارت دیگر می توان اذعان داشت که عنصر معنویت در معادلات ،نسبت به دیگران عوامل ،به عنوان موتور محرکه عوامل سخت افزاری است

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C

3 عاملی که خوشبختی را رقم می‌زند

3 عاملی که خوشبختی را رقم می‌زند

 

روزی فیلسوفی آلمانی که به بدبینی مشهور بود، کتابی در باب بررسی مسئله‌ی «خوشبختی» نوشت که شامل توصیه‌های بسیار حکیمانه‌ای برای در پیش گرفتن یک زندگی سعادتمندانه بود. بسیاری از نویسندگان، او را پیش از نیچه و فروید، بنیان‌گذار روان‌شناسی مدرن می‌دانند. او کسی نیست جز آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم که به «فیلسوف بدبین» نیز معروف است. این شهرت از آنجا ناشی شده است که او معتقد بود «تفکر، آگاهی و عقل جوهر اصلی انسان نیست.» از نظر شوپنهاور عقل و شعور فقط لایه‌ی سطحی وجود ما را تشکیل می‌دهند و در واقع، افکار ما از عمق وجود و تحت تأثیر انگیزه‌ها و خواهش‌های ما به وجود می‌آیند. این نگرش، اساس ایده‌ای است که روان‌شناسی فروید بر آن بنا شده است، اینکه تمام رفتارهای ما تحت تأثیر نیروی غریزه‌ی ما هستند.

شوپنهاور این نیرویِ هدایت‌کننده‌ی تمامی افکار و رفتار‌های ما را، «اراده» می‌نامد. اراده، نیرویی کور و ناآگاه است که همواره با تولید امیال بی‌پایان ما را به بازی می‌گیرد. بنابراین از نظر شوپنهاور اگر تنها به امیال و خواهش‌های متا‌ٔثر از اراده‌ی خود تن در دهیم، هرگز به سعادت و آرامش دست نمی‌یابیم. پس چگونه می‌توانیم به سعادت و خوشبختی دست یابیم؟


 


فیلسوف ما، پاسخ خود را در کتابی خواندنی با عنوان «در باب حکمت زندگی» عرضه کرده است. او در کهن‌سالی و اوج پختگیِ فلسفی، تجربیات و دانش خود را درباره‌ی زندگی سعادتمندانه با بیانی ظریف، فصیح و طنزآمیز در این کتاب خلاصه کرده است. اما چگونه ممکن است که فیلسوفی بدبین، کتابی درمورد رازهای خوشبختی بنویسد؟ در ادامه به این پرسش پاسخ خواهیم داد و سه عامل مؤثر در خوشبختی بشر را از دیدگاه او، بررسی خواهیم کرد.

«آیا می‌دانید که تابستان امسال تا چه اندازه برایم پرارزش بود؟ این ایام را با شیفتگی به شوپنهاور و لذت‌های روحی فراوان گذراندم، که پیش از آن هرگز نمی‌شناختم… ممکن است روزی نظرم تغییر کند، اما به هر حال اکنون یقین دارم که شوپنهاور نابغه‌ترینِ انسان‌هاست.»

لئو تولستوی، در نامه‌ای به یکی از دوستان خود در سال 1869

بدبینی و خوشبختی

شوپنهاور امکان سعادت و خوشبختی به مفهوم مثبت آن را نفی می‌کند. از نظر او «جهان محنت‌کده‌ای است که در آن شر بر خیر غلبه دارد. زندگی انسانِ عادی، وضعیتی اسفناک است که در میان دو قطب نوسان می‌کند: یکسو رنج روحی، درد جسمانی و نیاز قرار دارد که آدمی برای رهایی از اینها می‌کوشد و هنگامی که خلاصی یافت و به فراغت رسید، در قطب دیگر دچار ملال و بی‌حوصلگی می‌گردد و برای رهایی از این وضع به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود، تا خلأ درونی خود را فراموش کند.» با این نگاه بدبینانه‌ای که شوپنهاور دارد به همان سؤال می‌رسیم که چطور او به تألیف کتاب راهنمایی برای زندگی سعادتمند پرداخته است؟ پاسخ این است که او ضمن حفظ بدبینی و با ترک موقت جایگاه فلسفی خود، سعی دارد تا از دیدگاه فردی عادی، در جهان سراسر درد و رنجی که ناگزیر باید در آن زیست، به بررسی امکانات و دورنمای زندگی سعادتمندانه در وضع موجود بپردازد. منظور او از کتاب «در باب حکمت زندگی» ارائه‌ی نوعی هنر زیستن است. این هنر یعنی زندگی را به‌‌گونه‌ای سروسامان دهیم که درحد امکان دلپذیر و همراه با سعادت وخوشبختی باشد.

3 عامل مؤثر در خوشبختی

شوپنهاور معتقد است که سه عامل سرنوشت انسان‌ها را رقم خواهند زد:

  • آنچه هستیم: یعنی شخصیت کلی آدمی که شامل سلامت، نیرو، زیبایی، نوع مزاج، خصوصیات اخلاقی،هوش و تحصیلات است؛
  • آنچه داریم: مالکیت و دارایی‌هایی از هر نوع؛
  • آنچه می‌نماییم: یعنی چیزی که در نظرِ دیگران هستیم. تصویری که دیگران از ما دارند. عقیده‌ی دیگران درباره‌ی ما که به آبرو، مقام و شهرت تقسیم می‌شود.

تفاوت درمورد آنچه هستیم، تفاوت‌هایی است که طبیعت میان انسان‌ها ایجاد کرده است و به همین دلیل تأثیر آنها بر خوشبختی یا شوربختی انسان عمیق‌تر و اساسی‌تر از تأثیر تفاوت‌هایی است که توسط خود انسان‌ها تعیین می‌شوند. تفاوت مابین امتیازاتی واقعی همچون بزرگی روح، مناعت طبع، خوش‌قلبی و شوخ‌طبعی با امتیازهایی از قبیل شأن، مقام، اصل و نسب، ثروت، دارایی و مشابه اینها، مانند تفاوت میان پادشاه واقعی و هنرپیشه‌ای است که نقش پادشاه را در صحنه‌ی تئاتر بازی می‌کند.

منشأ درونی خوشبختی

عنصر اساسی برای خوشی آدمی، آن چیزی است که در خود اوست یا در وجودش جریان دارد. به این دلیل که منشأ مستقیم خرسندی یا ناخرسندی او که در ابتدا از احساس، خواست و تفکر او ناشی می‌شود، در درون اوست، حال آنکه هر آنچه که بیرون از او قرار دارد فقط به‌صورت غیرمستقیم بر او تأثیر می‌گذارد. از این روست که وقایع یا روابط بیرونی یکسان، بر هر شخص تأثیر کاملا متفاوتی دارند و آدم‌ها حتی در محیطی یکسان، در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند. به این دلیل که انسان فقط تصورات، احساسات و اراده‌ی خود را به‌طور بی‌واسطه درک می‌کند و عوامل بیرونی فقط از طریق اینها بر او تأثیر می‌گذارند. پس آنچه در درون داریم، نقشی بی‌بدیل در خوشبختی یا شوربختی ما دارد.

«زخم‌هایی که از درون بر سعادت ما وارد می‌شوند، بسیار عمیق‌تر از زخم‌هایی است که از بیرون می‌رسند.»

متودوروس

نگرش؛ عینک خوشبختی یا بدبختی

جهانی که هر شخص در آن زندگی می‌کند، عمیقا به شیوه‌ی نگرش خود او وابسته است و از این رو به تفاوت ذهنی افراد بستگی دارد؛ و متناسب با این تفاوت؛ فقیر، پوچ، سطحی یا غنی، جالب‌توجه و پرمعنا می‌گردد. مثلاً بعضی‌ها به علت اتفاقات جالبی که در زندگی کسی رخ داده است، بر او رشک می‌برند، اما درواقع باید بر نحوه‌ی ادراک او حسرت برند که به آن رویدادها چنان اهمیتی داده و به شیوه‌ای به آنها نگریسته است که توصیفش توجه آدمی را جلب می‌کند.

می‌توانیم این تفاوت در نوع نگاه به وقایعِ روزمره را به‌‌طور ویژه‌ای در هنرمندان و شعرا ببینیم. حتما تاکنون بارها و بارها جویبار و رود را دیده‌اید، چه حسی نسبت به آن داشتید؟ چه چیزی را برای شما تداعی می‌کرد؟ آیا فقط آبی را دیدید که در جریان است؟ آیا دستی در آن فرو بردید و آبی به‌ صورت زدید؟ و …؟ حالا ببینیم که یک هنرمند ممکن است چه نگاهی به جویبار و رود داشته باشد:

حافظ: «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین.»

سهراب سپهری: «آب را گل نکنیم، در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب.»

فروغ فرخزاد: «هیچ‌کس در جوی حقیری که به مردابی می‌ریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.»

عباس کیارستمی: «هیچ‌کس نمی‌داند جوی باریکی که جاری می‌شود از دل چشمه‌ای خُرد، قصد دریا دارد.»

شوپنهاور می‌گوید؛ رویدادی که ذهنی پرمایه را به‌شدت به خود جلب می‌کند، در ادراک ذهن تیره‌ی فرد عادی، چیزی جز صحنه‌ای پوچ از زندگی روزمره نیست. فرد عادی به ‌جای آنکه به تخیل نیرومند شاعر که توانسته است از رویدادی کم‌وبیش روزمره چنان اثر زیبا و بزرگی بیافریند، غبطه بخورد؛ به علت اتفاق دلپذیری که برای او رخ داده است به او حسرت می‌برد. از این رو عامل ذهنی یعنی نگرش هر فرد، بسیار بیشتر از عوامل عینی و بیرونی برای سعادت و لذت انسان، اهمیت دارد.


 


موهبت سلامتی

سلامتی نیز بخشی از هستی ماست و تأثیری تعیین‌کننده بر سعادت و خوشبختی انسان دارد. سلامت جسم و روح آنچنان بر همه‌ی موهبت‌های بیرونی برتری دارد که گدای تندرست، به‌راستی سعادتمندتر از پادشاه بیمار است. مزاجی آرام و شاد که حاصل تندرستی کامل و ساختمان بدنی خوب باشد، شعوری که روشن، زنده و نافذ باشد و درست درک کند، اراده‌ای که متعادل و نرم باشد و وجدانی آسوده به بار آورد، همه‌ی اینها امتیازاتی هستند که مقام و ثروت هرگز نمی‌توانند جای آنها را بگیرند. پس بهتر آن است که درحد امکان بکوشیم تا درجه‌ی بالای سلامت کامل را که شادمانی مانند شکوفه‌ی آن است، حفظ کنیم. بیشتر عناصر طبیعی در فرد سالم مایه‌ی لذت می‌گردند و برعکس، بدون سلامتی، هیچ‌یک از موهبت‌های بیرونی لذت‌بخش نخواهند بود.

ارزش گوهر ذاتی

«غنای روح تنها ثروت حقیقی است، باقی ثروت‌ها، همه بیشتر موجب زیانند تا سود.»

لوسیان

آنچه آدمی در ذات خود هست، یعنی آنچه که در تنهایی و همیشه با خود همراه دارد، چیزی نیست که کسی بتواند به او اعطا کند یا از او بگیرد. به همین دلیل، این دارایی ذاتی (آنچه هستیم) از هرچه که در تملک اوست یا در انظار دیگران قرار دارد، برای او مهم‌تر است. از این رو، انسانی که در درون غنی و پرمایه باشد، در تنهایی محض نیز با افکار و تخیلات خود به بهترین نحو سرگرم می‌شود، حال آنکه تنوع مداوم در معاشرت، ثروت، قدرت، شهرت، نمایش‌ها، تجملات، گردش و تفریح، ممکن نیست که کسالتِ شکنجه‌آورِ فرد بی‌مایه را برطرف کند.

کسی که درونی غنی دارد، بیشترِ لذت‌هایی را که عموم مردم درپی آن هستند، نه تنها زائد، بلکه فقط مزاحم و آزاردهنده می‌یابد. هنگامی که چشمان سقراط به اشیای تجملی که برای فروش چیده شده بود افتاد، گفت: «چه فراوان است، آنچه بدان نیازی ندارم.» یا امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی که همه‌ی عمر خود را در تجرد و در خانه‌ی پدری زیست، می‌گوید: «بهشت همان خانه‌ی قدیمی است که هر روز در آن زندگی می‌کنیم.» کسی که از درون غنی است، از جهان بیرون به چیزی نیاز ندارد جز آن مقدار از استقلال و آزادی مالی که به او فراغت اعطا کند، تا توانایی‌های درونی خود را شکوفا کند و تکامل بخشد و از غنای درونی خود بهره‌مند شود.

«مال و ثروت فراوان، انواع تجملات، گوهرهای تراش‌خورده، مرمر، تابلوها، طلا، نقره و جامه‌های ارغوانی: چه بسیار کسانی که اینها را ندارند و کسانی که هرگز نیازی به اینها ندارند.»

هوراس

ضرورت تعیینِ حد و مرز برای خواسته‌ها

نیازهای انسانی را می‌توان به دو گروه کلی تقسیم کرد: ضروریات مثل خوراک، پوشاک و مسکن؛ و دوم نیازهای روان‌شناختی که از نظر شوپنهاور نه طبیعی هستند و نه لازم: از قبیل جلب توجه، تجمل، ناز و نعمت و جلال و شکوه. که اینگونه نیازها بی‌پایان هستند و ارضای آنها بسیار دشوار است. اگر نگوییم تعیین مرز آرزوها و خواسته‌های عاقلانه برایمان ناممکن است، حداقل باید بگوییم آسان هم نیست؛ زیرا رضایت افراد از این لحاظ اندازه‌ی مطلق و مشخصی ندارد و کاملا نسبی است. آدمی اصلا به نعمت‌هایی که هرگز به فکر داشتن آنها نیفتاده است، نیازی احساس نمی‌کند؛ بلکه بدون آن هم راضی است، درحالی که فردی که صد بار بیشتر از دیگری ثروت دارد، به علت کمبود آنچه توقع آن را دارد، احساس ناخرسندی می‌کند. پس باید با مشخص کردن آن سبکی از زندگی که قرار است در پیش بگیریم، نیازهای خود را مشخص کنیم. در غیر این صورت ممکن است که وارد بازی «هر چه بیشتر بهتر» شویم و تمام زندگی خود را در اسارت تقلایی بی‌پایان برای ارضای نیازهای کاذب، هدر دهیم.


 


اهمیت آنچه هستیم در مقابل آنچه می‌نماییم

«آنچه کسی را که تشنه‌ی ستایش است، بر زمین می‌کوبد یا به عرش می‌برد، چه ناچیز است.»

هوراس

شوپنهاور معتقد است که به علت ضعف خاصی که در سرشت انسان وجود دارد، همه‌ی ما بدون استثنا برای نظر دیگران درمورد خود، اهمیت بیش از اندازه‌ای قائلیم، حال آنکه اندک تعمقی نشان می‌دهد که تصویر ما در ذهن آنان در سعادتمند بودن ما تأثیری ندارد. او توصیه می‌کند که بهتر آن است که این ضعف را تا حدی مهار کنیم و با تعمق لازم و ارزیابی درست از موهبت‌های زندگی، در حساسیت بیش از اندازه‌ی خود در قبال نظر دیگران، اعتدال به وجود آوریم، چه آنجا که ما را می‌ستایند و چه آنجا که موجب رنج ما می‌شوند. زیرا این دو در اساس باهم فرقی ندارند. اگر چنین نکنیم، بنده‌ و بازیچه‌ی نظر دیگران و افکار آنان باقی خواهیم ماند. زندگی ما در درجه‌ی اول و به‌طور واقعی در درون پوست خودمان جریان دارد، نه در انظار دیگران و درنتیجه این عوامل درونی، صدها بار برای سعادت و خوشبختی ما مهم‌تر از آن هستند که دیگران به دلخواه خود در مورد ما چه می‌اندیشند. اگر بتوانیم خود را از این لحاظ اصلاح کنیم و از اهمیت دادن بیش از اندازه به نظر دیگران درباره‌ی خودمان، چشم بپوشیم؛ آرامش روح و شادی ما به‌طور باورنکردنی بیشتر می‌شود و در برخورد و رفتار ما استحکام و اطمینان بیشتری به وجود می‌آید و رفتاری در پیش می‌گیریم که بسیار آزادتر و طبیعی‌تر است.

«اگر بنا بود زندگی‌ام وابسته به نظر مساعد دیگران باشد، هرگز ممکن نبود که پا به عرصه‌ی وجود بگذارم، زیرا دیگران برای پراهمیت جلوه دادن خویش، وجود مرا به طیب خاطر انکار می‌کردند.»

گوته

نتیجه‌گیری

بنابراین، از نظر شوپنهاور، واضح است که خوشبختی ما چقدر به آنچه هستیم، یعنی به فردیت‌مان وابسته است، حال آنکه غالبا فقط سرنوشت بیرونی را، یعنی آنچه داریم یا آنچه می‌نماییم به حساب می‌آوریم. آنچه هستیم در مقایسه با آنچه داریم و آنچه می‌نماییم، تأثیر بسیار اساسی‌تری در سعادت وخوشبختی ما دارد. زیرا آنچه در ذات خود هستیم، بی‌واسطه بر ما تأثیر می‌گذارد و دو عامل دیگر به‌طور غیرمستقیم و به واسطه‌ی آنچه هستیم بر ما اثر می‌کنند. پس در نهایت آنچه هستیم، عامل اصلی و حقیقیِ میزان خوشبختی و شادمانی ماست؛ درحالی که دو عامل دیگر همواره در تبدیل و تغییرند، آنچه در ذات خود هستیم، ثابت، پایدار و همواره با ماست. از طرف دیگر ما بر عوامل بیرونی کنترل کمتری داریم. از این لحاظ آنچه در حیطه‌ی قدرت ماست، فقط این است که از شخصیت فطری خود به بهترین نحو استفاده کنیم، بنابراین فقط باید در پی فعالیت‌هایی باشیم که با شخصیت ما مطابقت دارند و سعی کنیم تا آنچه را که به‌طور بالقوه در وجود ماست به شکوفایی و تکامل برسانیم. اگر به جای پرداختن به استعدادهای خود و شکوفا ساختن آنها، به فعالیت‌هایی بی‌تناسب با توانایی‌های خود بپردازیم، در همه‌ی عمر خود ناخرسند خواهیم بود. بهترین و بزرگ‌ترین منبع خوشبختی که هرکس می‌تواند به آن دست یابد، خود اوست. هر چقدر که آدمی سرچشمه‌ی لذت‌ها را در خود بیابد، همان‌قدر سعادتمندتر است. خلاصه‌ی کلام اینکه:

«خوشبختی به‌آسانی دست یافتنی نیست: یافتن آن در درون خود دشوار است و در جای دیگر ناممکن.»

شامفور

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت