https://keramatzade.com/

https://keramatzade.com/

دلایل احساس نارضایتی در زندگی چیست

 دلایل احساس نارضایتی در زندگی چیست


حتما برای شما هم پیش آمده که در میان خانواده یا دوستان خود افرادی را می بینید که همیشه و در هر حال از شرایط خود ناراضی هستند و یک احساس نارضایتی دائمی همواره با آن هاست. جالب تر آن است که وقتی به شرایط مالی و اقتصادی آن ها خوب دقت می کنی، می بینی که از این لحاظ کمترین مشکل را نسبت به بقیه افراد دارند. ماجرای احساس فقر دائمی و نارضایتی همیشگی از اوضاع زندگی، قصه ای است که سال هاست گریبان گیر ایرانی ها شده و گویی با افزایش رفاه و بهبود شرایط نیز اوضاع برای آنها تغییری نمی کند. این موضوع همان علت گفتگوی ما با دکتر جلال الدین یونسی روان شناس و استاد دانشگاه است که در ادامه می خوانید.


نارضایتی از زندگی را در چهره و مکالمات بسیاری از افراد در جامعه به وضوح می‌‌توان مشاهده نمود گله و شکایت مداوم از اوضاع و شرایط اعم از اجتماعی، اقتصادی، شغلی و زندگی شخصی همراه با صورت‌‌های افسرده و دلزده انسان‌‌های بسیاری که حتی حوصله هم‌صحبتی با یکدیگر را ندارند و ترجیح می‌‌دهند در تنهایی خود فرو روند و یا افرادی که مدام با خود و دنیای اطراف‌شان در جنگ بوده و ابراز ناراحتی می‌‌کنند که چرا؟ چرا من در جایی که می‌‌خواهم نیستم؟ چرا خانه‌ای را که می‌‌خواهم ندارم؟ چرا در رشته‌ای درس می‌‌خوانم که دوست ندارم؟ چرا شغلم آزارم می‌‌دهد؟ و مهم‌تر از همه چرا من خوشحال و شاد نیستم عده بسیاری فارغ ازدغدغه‌‌های عامه مردم در رفاه کامل زندگی می‌‌کنند ولی برخی از آنان نیز بسیاری از ‌این چراها را هر روز برای خود مطرح می‌‌کنند.


این همه نارضایتی از کجا می‌آید؟ شاید شما منشاء آن را، نداشتن شانس می دانید و فکر می کنید، شانس حتی آدرس خانه شما را نمی داند. اما غافلید از این موضوع که به دلیل رفتارهایتان، منفی نگری آدرس خانه شما را، خوب می شناسد و هر روز به سراغ تان می آید.

معمولا آدم‌های ناراضی چند دلیل عمده در ذهن‌شان دارند ‌ و متأسفانه باید گفت اگر درمان نشوند، این امر درخت پربار زندگی شان را خشک می کند.



دو روانشناس آمریکایی در تحقیقات خود کشف کردند که انسانها نزدیک به 47 درصد از زمان بیداری خود را به چیزی غیر از آن کاری که در حال انجام آن هستند فکر می کنند.

به گزارش مهر، آموزه های فلسفه سنتی و مذهبی نشان می دهد که خوشبختی می تواند با زندگی کردن در لحظه پیدا شود به طوریکه بسیاری از بزرگان دین اسلام نیز تاکید کرده اند که "فرزند زمان حال خود باشید" و یا "در زمان حال زندگی کنید".

اکنون دو روانشناس دانشگاه هاروارد به نامهای "متیو کیلینگزورث" و "دنیل تی. گیلبرت" در تحقیقاتی نشان دادند که حق با این فلسفه سنتی است.درحقیقت این محققان دریافتند که انسانها 9/46 درصد از زمان بیداری خود را به چیزی متفاوت از کاری که انجام می دهند فکر می کنند و به دلیل این "پرسه زنی ذهن" افراد به شدت احساس نارضایتی می کنند.



مقاله مرتبط: 10 تمرین برای ایجاد شوق،شادی و هیجان در زندگی

این دو روانشناس اظهار داشتند: "ذهن انسان سرگردان است و یک ذهن سرگردان، بدبخت است."


برخلاف حیوانات، انسانها می توانند زمان بسیاری را به فکر کردن درباره چیزی بگذرانند که در اطراف آنها وجود ندارد.این فکر کردن می تواند درمورد حوادثی باشد که در گذشته رخ داده اند و یا حوادثی که می توانند در آینده اتفاق بیفتند و یا هرگز رخ ندهند حتی در برخی از این افراد، پرسی زنی ذهن آنچنان توسعه یافته است که به نظر می رسد یک حالت پیش فرض در مغز آنها باشد.


این دانشمندان به منظور ردیابی این رفتار، برای تلفن همراه "آی- فن" یک نرم افراز را توسعه دادند که به صورت تصادفی با دو هزار و 250 داوطلب تماس می گرفت و از آنها می پرسید که در آن لحظه چقدر احساس خوشبختی می کنند، مشغول انجام چه کاری هستند، آیا مشغول فکر کردن به کاری هستند که در آن لحظه انجام می دهند و یا به یک چیز مورد علاقه، یا ناخوشایند یا خنثی فکر می کنند.داوطلبان می توانستند بین 22 فعالیت با ویژگیهای کلی مثل راه رفتن، خوردن، خرید کردن، تماشای تلویزیون و ... یکی را انتخاب کنند.


نتایج این بررسی ها نشان داد که ذهن مصاحبه شوندگان به طور متوسط 9/46 درصد از دفعات تماس نرم افزار را مشغول پرسه زنی در افکار متفاوت بود و این پرسه زنی ذهن هرگز به زیر 30 درصد نرسید.براساس گزارش ساینس، این محققان در این خصوص توضیح دادند: "پرسه زنی ذهن در طول تمام فعالیتها موجب می شود زندگی ما بسیار ناخوشایند باشد."


این تحقیقات همچنین نشان داد افراد زمانی احساس خوشبختی می کنند که مشغول انجام تمرینات فیزیکی و یا گفتگو هستند درحالیکه زمانی که استراحت می کنند، در زمان کار و زمانی که در خانه از رایانه استفاده می کنند بسیار ناراضی و ناخرسند هستند.



علائم عدم رضایت از زندگی کدام است؟

بی‌تفاوتی، احساس افت عملکرد و گاهی اضطراب به صورت دائمی موجب نارضایتی فرد از زندگی می‌شود.

همچنین افرادی که هدف مشخصی در زندگی ندارند یا علایق و استعدادهای خود را پیگیری نمی‌کنند، دچار عدم رضایت از زندگی و در نهایت افسردگی می‌شوند.

برخی افراد دیدگاه مشخصی در زندگی ندارند و نداشتن عقیده و انتخاب مسیری مشخص برای زندگی منجر به عدم رضایت از زندگی می‌شود.


 

عدم رضایت از زندگی می‌تواند ناشی از ناخودآگاه باشد

همچنین گاهی عدم رضایت از زندگی مربوط به ناخودآگاه فرد است. برخی براساس ناخودآگاه خود با موفق شدن مشکل دارند زیرا موفقیت برای فرد، مسئولیت به همراه دارد، بنابراین آنها ترجیح می‌دهند در مسیری قرار گیرند که آسان‌تر است.

این افراد در درازمدت به دلیل در جا زدن و عدم رشد توانایی‌های مغز، دچار اضطراب و بی‌انگیزگی می‌شوند، همانطور که جسم رشد پیدا می‌کند مغز نیز در طول زمان نیاز به رشد دارد و این رشد ناشی از پیگیری نگرش و مسیری مشخص از سوی فرد است. وقتی فرد رشد نمی‌کند، به دلیل تکراری شدن و عدم حل مسائل جدید، احساس ناتوانی در گذران زندگی می‌کند.



آیا عدم رضایت از زندگی ژنتیکی است؟


باید از این افراد شرح‌حال دقیق گرفته شده و علل بیرونی و درونی بررسی شود؛ گاهی مشکلات روانشناختی ناشی از مسائل ژنتیکی است، همچنین رویکرد فرد به مسئله و هیجان او نیاز به بررسی دارد.

درمان‌های دارویی و روان‌درمانی در بهبودی این افراد مؤثر است. در موارد متوسط تا شدید، درمان دارویی بسیار کمک‌کننده است.



سبک زندگی و میزان رضایت از زندگی

 افراد باید به این دیدگاه برسند که برای زندگی سالم باید ذهن رو به رشدی داشته باشند، بنابراین هر چند وقت یکبار خود را ارزیابی کنند و به خود روحیه بدهند، همچنین پیگیری

علایق و استعدادها و واقف شدن به اینکه سلامت روان منوط به داشتن سلامت جسمانی، اجتماعی و رشد معنوی است، می‌تواند در سلامت آنها و رضایت از زندگی مؤثر باشد.


مقاله مرتبط: 10 نشانه ای که افراد افسرده دارند


شیوه‌های فکری خود را تغییر دهید

باید از شیوه‌های متفاوت فکری برای پیگیری مسائل استفاده کنیم. افرادی که همیشه با یک شیوه مسائل خود را حل می‌کنند دچار رکود می‌شوند، ما باید تولیدات فکری داشته باشیم. افرادی که اندیشه تولید می‌کنند، احساس رضایت از زندگی دارند.

وی خاطرنشان کرد: پایبندی به رشد ذهنی باید در بین افراد رواج پیدا کند و به آن اهمیت و اولویت دهند. افرادی که به این عامل توجه می‌کنند، درنهایت به حس رضایت از زندگی دست می‌یابند.



راه هایی برای ترک احساس نارضایتی


شناسایی دقیق زمان ابراز نارضایتی:

برای حل مشکل باید دقیقاً از زمان دقیق بروز نارضایتی‌ها آگاه باشیم. حتی جزئی‌ترین دغدغه‌ها را نیز باید مشخص کرده و از زمان بروز واکنش منفی در مورد آن مطلع باشیم. آگاهی دقیق از تعداد دفعات ابراز نارضایتی، انگیزه‌ی بیشتری برای برطرف کردن آن به ما می‌دهد.


تبدیل مسائل آزاردهنده به نکات مثبت:

در هرلحظه‌ای که مشکلات و مسائل آزاردهنده به ذهن شما خطور می‌کند، فوراً با تمرکز بر نکات مثبت و شادی‌بخش افکار خود را منحرف کنید. در این مرحله نیز تعداد دفعاتی که مجبور شده‌اید با تکیه‌ بر افکار مثبت، مسائل ناخوشایند را از ذهن خارج کنید، دقیقاً به خاطر داشته باشید زیرا تنها راه برای مؤثر بودن این راهکار، ثبت این اعداد و سعی در کاهش آن است.


مقاله مرتبط:خودباوری و راه های تقویت آن

 

شناسایی ماهیت مسائل ناخوشایند:

شناسایی دقیق علت نارضایتی بسیار مهم است. ممکن است راهی عملی برای حل کامل مشکل وجود داشته باشد و دیگر نیازی به مدیریت و کنترل عوارض آن نداشته باشید. به‌عنوان‌مثال اگر بیدار شدن در صبح باعث بروز نارضایتی می‌شود، ممکن است علت کم‌خوابی باشد و خوابیدن به‌موقع و کافی طبیعتاً علت اصلی ناراحتی را برطرف خواهد کرد و دیگر دلیلی برای ابراز آن وجود نخواهد داشت.


دوری کردن از افراد منفی‌باف:

این افراد به معنای واقعی همه‌ی انرژی مثبت شمارا گرفته و موجی از نارضایتی، نگرانی و ناخشنودی با خود به همراه می‌آورند. معاشرت با این افراد به معنای استقبال از احساسات منفی و بروز شرایط ناخوشایند است.


استفاده از کلمات امیدبخش و مثبت:

کلماتی مثل اگر و اما زمینه‌ساز نارضایتی هستند و بیشتر توسط افرادی به کار می‌روند که کنترلی بر زندگی خود ندارند. با به کار بردن این نوع کلمات خود را برای توجیه و پذیرش مسائل ناخوشایند آماده می‌کنید و دیگر هیچ تلاشی برای تغییر شرایط نخواهید کرد.

افراد خوشبخت همیشه امیدوار هستند و سعی می‌کنند که کنترل همه‌ی جنبه‌های زندگی را در دست بگیرند و این تلاش را با به کار بردن کلمات مثبت به نمایش می‌گذارند.


داشتن صبر و حوصله:

به‌طورکلی تغییر هر عادتی به زمان زیادی نیاز دارد و اگر انتظار دارید که بعد از یک ماه عادت ابراز نارضایتی و گلایه کردن را کنار بگذارید، باید پشتکار زیادی داشته باشید و ناامید نشوید. اگر این کار مشکل به نظر می‌رسد می‌توانید ابتدا این کار را در یک روز انجام دهید و بعد به بررسی تغییرات خود بپردازید. در مرحله‌ی بعد دور روز را بدون ابراز نارضایتی بگذرانید و بعدازآن یک هفته. به‌مرورزمان و با مشاهده تغییرات مثبت به ادامه‌ی این کار برای مدت‌های طولانی‌تر ترغیب خواهید شد.


استفاده از کمک دیگران:

تلاش برای ترک عادت مانند هر کاری دیگری به‌صورت گروهی موفقیت بیشتری به دنبال دارد. با شروع اقدام برای ترک عادت ابراز نارضایتی، به دوستان و خانواده‌ی خود اطلاع بدهید و از آن‌ها بخواهید بر پیشرفتتان نظارت کنند. مطالعه بازخورد اطرافیان کمک بزرگی در این کار است و به شما نشان خواهد داد که کدام‌یک از جنبه‌های منفی گلایه‌هایتان، بیشترین تأثیر منفی را در اطرافیان دارد و شما می‌توانید بر حل آن تمرکز بیشتری داشته باشید.


thirdpartyinsurance.ir
lifeinsuranceiran.ir
load-insurance.ir

bodyinsurance.ir

iranfireinsurance.ir
liability-insurance.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Hasty-judgment

قضاوت عجولانه خود را ترک کنیم


قضاوت امر بسیار مهمی است. ما در بیشتر مواقع در حال قضاوت در مورد مسائل جاری و گذشته و افراد هستیم. گاهی اوقات این روحیه قضاوت کردن آن قدر افراطی می‌شود که مانع ارتباط درست و صمیمانه ما با دیگران می‌شود. لزومی ندارد تا در مورد همه چیز و همه کس قضاوت کنیم. وقتی قضاوتکردیم موضع داریم و با موضع و دید پیشداورانه به استقبال افراد و مسائل می‌رویم.

 وقتی بدون هیچ دلیل و مدرکی یا با حداقل‌ها و عدم بررسی همه جانبه دست به قضاوت در مورد یک فرد می‌زنیم و می‌گوییم که او آدم فلانی است راه ارتباطی خود را با او مسدود کرده‌ایم در مورد او با دیگران صحبت می‌کنیم و قضاوت خود را نشر می‌دهیم و ناگهان بواسطه یک اتفاق و با تکمیل اطلاعاتمان متوجه می شویم که اشتباه کرده ایم . راحت‌ترین راه این است که می رویم و عذر خواهی می کنیم ولی با اذهانی که خراب کرده ایم چه می کنیم؟

در مدیریت قضاوت عجولانه در مورد امور و افراد بزرگترین آفت برای یک مدیر و سازمان متبوعه اش می باشد .قدری صبوری و بررسی بیشتر هر ماجرا از بوز بسیاری از مشکلات ناشی از قضاوت غلط جلوگیری می کند . با یک منبع اطلاعاتی قضاوت کردن ما را دچار مشکلات عدیده ای می کند . وقایع و رفتار افراد از فیلترهای ذهنی دیگران که عبور می‌کند شکلی متناسب با دیدگاهها و غرض ها و اهداف آنها پیدا می کند که الزاما دیدگاههای سازمان و مای مدیر نیست.


مقاله مرتبط: کاریزما چیست؟


در نقل قول‌ها نسبت به دیگران مخصوصا خیلی باید مراقب بود . حتی اگر نیت منفی نیز در کار نباشد، انتقال کلمات بخودی خود از شخصی به شخص دیگر دچار تغییر می شود . یا حالت بیان یک جمله که عوض شود معنای ان متفاوت خواهد شد . پس عجولانه قضاوت نکنیم . هر کاری هم که می کنیم فرصت آخرین دفاع را هم بدهیم و بگذاریم کسی که می خواهیم در موردش قضاوت کنیم نیز حرف بزند .

متاسفانه گاهی اوقات نسبت به دیگران قضاوت‌های نادرستی داریم، چیزهایی را در ذهن‌مان می‌پرورانیم و آن‌ها را بسط می‌دهیم و سپس این برداشت‌های نادرست را به دیگران نیز منتقل می‌کنیم و در نهایت این کلاف سردرگم دست به دست می‌گردد و همگی را در دام خود گرفتار می‌کند. متاسفانه چه بسیار خانواده‌هایی که به خاطر قضاوت نادرست نفر سومی از هم پاشیده شده‌اند.


این حالت سطحی نگری نه تنها در شان انسان مومن نیست، بلکه حتی در شان یک فرد عاقل نیز نمی باشد. قضاوت انسان عاقل باید مبتنی بر تحقیق و دوراندیشی باشد؛ صرف داشتن ظاهر فریبنده و یا یک رفتار خوب یا بد نباید مبنای قضاوت انسان قرار گیرد. اما متاسفانه بسیاری از مردم این گونه هستند؛ یعنی منشا قضاوت آنها را همین ادراکات سطحی و ابتدایی تشکیل می دهد.

از این رو، در بسیاری از موارد با قضاوت های نادرست، در دامهای شیطان می افتند. حضرت عیسی علیه السلام ضمن دادن هشدار نسبت به این آفت، می فرماید: خوشا به حال آن کسی که بینش یا بینایی اش در دلش باشد نه در چشمش: «طوبی لمن جعل بصره فی قلبه و لم یجعل بصره فی عینه.» صرف دیدن با چشم، بینش نیست، یک رویت سطحی است که حیوانات هم از آن برخوردارند. مصداق واژه «قلب» در این تعبیر، عقل می باشد که جامع ادراکات درونی و عمیق است. بنابراین، ما باید سعی کنیم از قضاوت های منفعلانه و سطحی در مورد اشیا و اشخاص که منشا آن، تنها ادراکات حسی ظاهری است، اجتناب ورزیم. اگر انسان از روی تحقیق و دقت قضاوت کند و عقل خود را به کار گیرد، دیگر فریب زرق و برق دنیا را نمی خورد. در دنیا چیزهایی وجود دارد که ممکن است انسان با مشاهده آنها به قضاوت های عجولانه ای دست بزند و بر این اساس، فریب بخورد. اگر انسان درست بیندیشد، متوجه می شود که بسیاری از چیزها که ظاهری فریبنده دارند، باطن خوبی ندارند.


چه بسا به دنبال یک نگاه، سال ها گرفتاری و بدبختی باشد. همچنین با دیدن ظاهر اشخاص نمی توان در مورد شخصیت حقیقی آنها قضاوت کرد. ممکن است کسانی ظاهری موجه داشته باشند، اما در باطن افرادی دو رو و منافق باشند و به عکس، کسانی ظاهر خوبی نداشته باشند، اما باطن آنها بهتر از ظاهرشان باشد.


مقاله مرتبط: باور به فراوانی (ایمان‌ بیشتر، ثروت بیشتر)    

 ترس از قضاوت دیگران


بنابراین، ما نباید به دیدنی های ظاهری اکتفا کنیم و بر آن اساس زود قضاوت نماییم، بلکه باید به دنبال ادراکات حسی، عقل خود را نیز به کار بگیریم. بسیاری از مردم به جای اینکه به دنبال رفع عیوب خود باشند، مدام در پی جست وجوی عیوب دیگران هستند. این گونه افراد رفتار دیگران را زیر ذره بین قرار می دهند تا به محض مشاهده کوچک ترین لغزش و یا اشتباهی، شروع به عیب جویی نمایند. این حالت از خودخواهی انسان سرچشمه می گیرد؛ یعنی چون انسان حب ذات دارد، نمی خواهد باور کند که آلوده است و دارای عیوب بسیاری است. با آنکه همه انسانها بر نقصها و ضعف های خود آگاهند، اما برخی از آنان به دلیل داشتن حس خودپرستی و خودخواهی، چنین وانمود می کنند که هیچ گونه عیب و ایرادی ندارند.


این افراد برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود، خودشان را با افرادی که دارای عیوب بدتری هستند مقایسه می کنند تا از این طریق هم خود را بهتر از دیگران جلوه دهند و هم دلشان را به این خوش کنند که آن قدرها هم آدم بدی نیستند! ما اگر می خواهیم این انگیزه شیطانی را از خود دور کنیم، باید به جای عیب جویی از دیگران، درصدد یافتن عیوب خود و رفع آنها باشیم.

فردی که منفی‌گرا است، در برخورد با هر شخصی فورا نکات منفی‌ای را که در ذهنش پرورانده، برایش تداعی می‌شود و ناخودآگاه امواج منفی را به سمت خود جلب می‌کند و چون توقعی غیر از برخورد منفی از سوی دیگران ندارد دقیقا همان‌ها را به سمت خود جلب کرده و جز آن نصیبش نخواهد شد در نتیجه هر روز وسعت دایره منفی‌نگری او افزایش می‌یابد و گستره حلقه مهر و آرامش در زندگی‌اش تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود. احساس می‌کند که از زندگی راضی نیست، جسم و روحی خسته دارد و حریصانه به دنبال جلب توجه است و به هر حربه‌ای متوسل می‌شود اما می‌بیند که هر لحظه محوتر و محوتر می‌گردد.


وظیفه من و شما این است که در هر جمعی که متوجه شدیم برخی افراد در آن‌جا مشغول بدگویی، قضاوت و تولید امواج منفی هستند این چرخه را بشکنیم و قانون کارما و قانون جذب را به سادگی به آن‌ها یادآور شویم.


بیایید از همین امروز شروع کنید و با خودتان قرار بگذارید که برای یک ساعت بعد، از ذهن‌تان مراقبت کنید. سعی کنید افکار منفی را از ذهن‌تان دور کنید و اگر قضاوتی به ذهن‌تان آمد آن را بر زبان نیاورید و داوری‌ها را به تاخیر بیندازید. سعی کنید امروز بر مبنای برداشت‌های دیروزتان افراد را به محاکمه نکشید.


برای یک روز تمرین کنید و خود را نگهبان آبروی دیگران بدانید و لذت داشتن ذهنی آرام و پاک را تجربه کنید. فقط برای یک روز تمرین کنید مطمئن باشید آن‌قدر احساس آرامش می‌کنید که دوست دارید همه روزی‌های‌تان این چنین باشد.


مقاله مرتبط: چگونه دیگران را متقاعد کنیم؟

باور کنید حتی اگر زیباترین چهره‌ها را هم داشته باشید اما ذهنی زیبا و اثرگذار نداشته باشید، ماندگار و اثرگذار نخواهید بود. ایمان داشته باشید که هیچ چیز به اندازه یک ذهن زیبا و آرام شما را محبوب نخواهد کرد. بیایید کاری کنید که دیگران شیفته ذهن و منش شما شوند وگرنه زیباترین چهره‌ها هم در پس پرده تکرار، دچار روزمرگی خواهند شد.

بیایید تمرین کنید که به جای آرایش ظاهر، هر روز ساعتی را به آرایش ذهن‌تان اختصاص دهید:

امروز ریشه قضاوت را در ذهنم جراحی می‌کنم.

امروز بدگویی را پاکسازی می‌کنم.

امروز برداشت‌ها و نگاهم را زیبا می‌کنم و افکار زاید را از ذهنم می‌زدایم.



داستان عبرت آموز درمورد قضاوت عجولانه

پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباس‌هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد.

او پدر پسر را دید که در راهرو می‌رفت و می‌آمد و منتظر دکتر بود.

به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: “چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمی‌دانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت: “متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم، و اکنون امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.”

پدر با عصبانیت گفت: “آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می‌توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می‌مرد چکار می‌کردی؟

پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: “من جوابی را که در کتاب الهی گفته شده می‌گویم «از خاک آمده‌ایم و به خاک باز می‌گردیم» شفادهنده یکی از اسم‌های خداوند است، پزشک نمی‌تواند عمر را افزایش دهد. برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه. ما بهترین کارمان را انجام می‌دهیم به لطف و منت خدا.”

پدر زمزمه کرد: “نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.”

عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد: “خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد.”

و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و درحالیکه بیمارستان را ترک می‌کرد گفت: “اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.”

پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: “چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی‌توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟

پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: “پسرش دیروز در یک حادثه‌ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود، و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد، با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.”

هرگز کسی را قضاوت نکنید! چون شما هرگز نمی‌دانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان می‌گذرد یا آنان در چه شرایطی هستند…


 قضاوت عجولانه از دیدگاه قرآن

قضاوت کردن درباره دیگران کار بسیار سخت و در اکثر موارد کار ناشایستی است و معمولا افراد حق ندارند درباره یکدیگر قضاوت کنند. چرا که زندگی و شرایط افراد با یکدیگر بسیار متفاوت است و فقط مقام خداوندی است که از تمام جنبه های زندگی و شرایط بندگان آگاه است و طبیعتا حق قضاوتدرباره آن ها را دارد.

بنابراین گزارش آنچه در قرآن درباره قضاوت نکوهش شده، قضاوت زودهنگام و براساس حدس و گمان است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم».

اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان‌ها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ‌یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌‏پذیر و مهربان است!

بنابراین ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم است که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و "نباید قضاوت کنیم!"


 

دانلودpdf مقاله :قضاوت های عجولانه خود را ترک کنیم


https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir


https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Friendliness-and-friend-selection-criteria

دوستی چیست؟


عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از او عاجزتر کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد.

دوستی چیست؟دوستان کسانی هستند که کسانی است که به یکدیگر محبت می کنند. چه متقین و اهل آخرت که دوستی شان با یکدیگر به خاطر خداست( نه به خاطر منافع مادی) و چه اهل دنیا که دوستی هایشان به منظور منافع مادی است . "


مقاله مرتبط: چگونه روابط دوستانه پایدار داشته باشیم؟


دوستی چیست؟دوستی چنین تعریف شده است:

 " دوستی یعنی همنشینی، معاشرت و گفتگوی انسان با افرادی که به آنها علاقه و محبت دارد، زیرا با غیر دوست معمولاً کسی قصد معاشرت ندارد. ایندوستی و ارادت و محبت ، یا لِذاته است (یعنی به خودی خود مطلوب است ) و یا مجازی و واسطه ای است که انسان به وسیله آن به دوست حقیقی برسد."


دوستی


بنابراین دوستی ها ممکن است براساس منافع مادی وخواهش های نفسانی و اغراض و احساسات باشد و یا بر اساس یک انگیزه صحیح . با استفاده از آنچه گذشت، دوستی صحیح بر اساس معیارهای دینی را این چنین تعریف می شود :

محبت، علاقه، ارتباط روحی، حسن معاشرت و گفتگو میان دو فرد و یا بین افراد جامعه با ملاک صحیح و انگیزه های الهی ، به طوری که دوستان بر اساس آن بتوانند نیازهای فردی و اجتماعی و احتیاجات دنیوی و اخروی خود را تأمین کنند.


دوستی چیست؟ حقیقی

این نوع از دوستی مخصوص اولیاء و مؤمنان واقعی است که تمام ارادت و انس و محبت خود را نسبت به خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام صرف نموده اند. آری اینان نخبگان عالم و کسانی هستند که از غیر دوست رسته ، و به دوست پیوسته اند و آنچنان لذت ایندوستی را چشیده اند که حاضر نیستند دنیا و آنچه در آن است را با لحظه ای انس و محبت و مناجات با خدای تعالی و ارادت به ساحت معصومین علیهم السلام عوض کنند

آنان که ایمان دارند بیشترین محبت و عشقشان به خداست .

 

دوستی چیست؟مجازی

برپایه آنچه تا بدین جا درتعریف دوستی گفته شد روشن می شود که هرعلاقه و محبتی که انسان به غیرازخداوند تبارک و تعالی و ائمه معصومین علیهم السلام دارد، دوستی مجازی است. حال اگر این دوستی برخاسته از خواهش های نفسانی و شر و فساد باشد ، رهزن آدمی است و انسان را به منجلاب فساد می کشد و اصولاً چنین دوستی هایی ناپایدار خواهد بود.

اما اگر این دوستی، دارای معیار صحیح بوده و از انگیزه الهی و فطرت انسانی نشأت گرفته باشد، ضمن آنکه پایدار می ماند، سرانجام انسان را به سعادت رهنمون خواهد شد.

بی شک یک مسلمان که با نگاه دینی، روش زندگی خود را ترسیم می کند و تمام مراحل و ابعاد آن را حرکت به سوی کمال می داند؛ درانتخاب دوست- که سهم عظیمی درسعادت وشقاوت دارد ونقش مهمی در زندگی بایفا می کند- دقت کامل را به عمل می آورد و دوستانی را جهت معاشرت و زندگی برمی گزیند که در این مسیر یار و مددکار او باشند. در این صورت است که این نوع دوستی و محبت مجازی، به بستر و واسطه ای برای رسیدن به آن حقیقت مطلق تبدیل می شود.


مقاله مرتبط:چگونه بدانیم که آیا فردی شما را واقعا دوست دارد؟

بهترین دوستان

نخستین نکته ای که در اینجا باید بر آن تأکید شود این است که دوستی و محبت دارای مراتب و درجاتی است. نباید تصور کرد که دوستی بین افراد، یکسان است. حقیقت این است که دوستان مراتب مختلفی دارند؛ بعضی به عنوان دوست کامل شناخته می شوند ؛ زیرا از همه ی ویژگی ها و شرایط یک دوست کامل برخوردارند و بعضی شرایط کمتری را در خود جمع کرده اند.


بهترین دوستان



دوستی و رفاقت حدودی دارد. کسی که واجد تمام آن حدود نیست، دوست کامل نیست و آن کس که دارای هیچ یک از آن حدود نباشد اساساً دوست نیست.

اول آن که: ظاهر و باطن رفیقت نسبت به تو یکسان باشد.

دوم آن که: زیبایی و آبروی تو را جمال خود ببیند و نازیبایی تو را نازیبایی خود بداند.

سوم آن که: دست یافتن به مال و یا رسیدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به تو تغییر ندهد.

چهارم آن که: در زمینه رفاقت ، از آنچه و هر چه در اختیار دارد نسبت به تو مضایقه نکند.

پنجم: تو را در مواقع مشکلات و مصائب ترک نگوید


با اطمینان می توان گفت که اینها دوستان برترهستند و اگر دوستی با این خصوصیات پیدا کردید، بدانید کیمیایی یافته اید که نباید آن را به آسانی از دست دهید. زیرا ارتکاب چنین خطایی از خرد به دور است دوستی مؤمن، جزئی از دین می باشد و شخص عاقل مراقب دین خود است.



رفقای صمیمی سه دسته اند:


  1. کسی که مانند غذا از لوازم ضروری زندگی به حساب می آید و آدمی در همه حالات به وی نیازمند است؛ و او رفیق عاقل است.


  1. کسی که وجود او برای انسان به منزله یک بیماری رنج آور است؛ و آن رفیق احمق است.


  1. کسی که وجودش نافع و به منزله داروی شفابخش و ضد بیماری است؛ که او رفیق روشنفکر بسیار عاقل است.


دوستی چیست؟ تفاوت بین دوستان و مراتب دوستی احتیاج به دلیل و برهان ندارد. لابد شما در زندگی دوستانی دارید که دوستی با آنان عذاب آوراست و به این ترتیب همیشه سعی می کنید خود را از آنان دور نگه دارید. در مقابل بعضی هستند که انسان حاضر است با صرف ساعت ها وقت وطی مسافت های طولانی و یا با تحمل رنج و مشقت، او را پیدا کند و ساعتی با او همنیشن باشد. این مطلب همان چیزی است که ما از آن به عنوان مراتب دوستی یاد کردیم.


معیار دوستی چیست؟

همان طور که در تعریف دوستی اشاره شد، دوستی باید بر اساس معیار و ملاک صحیح استوار باشد. زیرا معمولاً ملاک افراد جهت گزینش دوستان، متفاوت است. چه بسا افرادی که با مقاصد نفسانی برای رسیدن به خواسته های دنیوی و یا بر اساس مقاصد شرورانه و مفسدت آمیز یا انگیزه های عاطفی غیرمعقول – تعصب ها- و خلاصه دوستی های بی بنیاد و تصادفی اقدام به انتخاب دوست کنند. اما مسلمانی که با چراغ راهنمای عقل و با تدبیر و اندیشه، کلیه نیازهای مادی و معنوی و از آن جمله دوست یابی خود را تأمین می کند قطعاً دوستان خود را با ملاک صحیح و انگیزه الهی و برای خدا برمی گزیند. او می داند که تنها دوستی های پایدار، دوستی اهل ایمان است که در دنیا و آخرت باقی خواهد ماند،


در قیامت همه دوستان به استثنای متقین، دشمن یکدیگرند.


اصولاً لازمه دوستی متقابل این است که یک طرف، طرف دیگر را به کارها و وظایفش کمک کند. اگر این کمک در غیر رضای خدا باشد، در حقیقت به بدبختی و شقاوت و عذاب دائمی آن طرف کمک کرده است

ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم.

بر خلاف دوستی های متقین که دوستی مایه پیشرفت آنان در راه خداست و در روز قیامت هم به سود ایشان خواهد بودکسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد وبرای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمانش کامل شده.


مقاله مرتبط:چگونه یک رابطه سالم بسازیم؟


دوستی چیست؟ 9 ویژگی یک دوست خوب

دوستی چیست؟ داشتن دوست خوب یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های زندگی است. ارسطو، فیلسوف نامدار یونان باستان، دوست خوب را به منزله‌ی یک روح در دو بدن می‌داند. اما هیچ وقت با خودتان فکر کرده‌اید چه تعداد از افرادی که در حال حاضر دوست خطاب‌شان می‌کنید، نمونه‌ی یک دوست خوب و تمام عیارند؟ به نظرتان کدام یک از دوستی‌هایی که تا به الآن برقرار کرده‌اید تا آخر عمر دوام خواهند شد؟ فکر می‌کنید یک دوست خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا همیشه دوست‌تان باقی بماند؟ در ادامه با ما همراه باشید تا 9 مورد از ویژگی‌های دوست خوب را بشناسید.


1دوست خوب کمک‌مان می‌کند با خودمان مهربان‌تر باشیم

شاید چون نتوانسته‌اید در مصاحبه‌ی کاریِ اخیرتان آن‌طور که می‌خواستید عمل کنید، حسابی از دست خودتان دلگیر هستید یا شاید به هر دلیلی حتی از دیدن تصویر خودتان در آینه بدتان می‌آید. بسیاری از ما هر وقت زندگی به کام‌مان نباشد، عادت داریم خودمان را سرزنش کنیم. در چنین شرایطی، یک دوست خوب می‌تواند نظر ما را درباره‌ی خودمان تغییر بدهد. دوست خوب اگر احساس کند از خودمان بدمان می‌آید، سعی می‌کند به طریقی حال‌‌مان را خوب کند.


دقیقا به همین دلیل، کسانی که از نعمتِ داشتن دوستان صمیمی برخوردار هستند، احساس خیلی بهتری نسبت به خودشان دارند، چرا که دوستان‌شان باعث دلگرمی‌‌شان می‌شوند و پشت‌شان را خالی نمی‌کنند. دوست خوب می‌تواند اعتماد به نفس‌مان را بالا ببرد. چنین افرادی وقتی کمک‌مان می‌کنند که نسبت به خودمان احساس بهتری داشته باشیم، خودشان هم حسِ خیلی خوشایندی پیدا می‌کنند.



2دوست خوب اشتباهات‌مان را گوشزد می‌کند

همه‌ی ما گاهی بدون اینکه متوجه باشیم، مرتکب خطاهایی می‌شویم که شاید در آینده برای‌مان گران تمام بشوند. دوست خوب می‌تواند چنین خطاهایی را تشخیص دهد و اشتباهات‌مان را سر بزنگاه گوشزد کند، اما نه به منظور مچ‌گیری یا کینه‌توزی، بلکه از روی خیرخواهی. چنین صداقتی موجب شکل‌گیری دوستی‌های واقعی می‌شود. در دوستی‌های بی‌اساسی که مدت زیادی از شکل گرفتن‌شان نمی‌گذرد و همچنین دوستی‌های تصنعی، مطمئن باشید طرف مقابل‌تان چیزی جز خوشایندتان نخواهد گفت. اما در دوستی‌های واقعی، طرف مقابل به خودش اجازه می‌دهد هرچه را در ذهنش می‌گذرد، روراست بیان کند. افراد صادق و قابل اعتماد می‌توانند تجربه‌ی یک دوستی واقعی را نصیب‌مان کنند.



3دوست خوب وقتی با شماست، جز به همان لحظه به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کند

دوست خوب کسی است که همه‌ی هوش و حواسش به لحظه‌ی با هم بودن‌مان است، طوری که احساس کنیم حضورش در زندگی‌مان یک اصل حیاتی است. دوست خوب علاوه بر نیازهای خودش به نیازهای طرف مقابلش هم توجه می‌کند و وقتی در کنار دوستش وقت می‌گذراند، فکرش فقط و فقط همانجاست. پس برای اینکه بتوانید همه‌ی هوش و حواس‌تان را به دوست‌تان اختصاص دهید، پیشنهاد می‌کنیم وقتی با هم هستید تلفن همراه‌تان را در جیب‌تان بگذارید. بر اساس نتایج پژوهشی که در سال 2012 انجام شد، تلفن همراه روی روابط بین‌فردی تأثیر منفی می‌گذارد. اما مطمئن باشید یک دوست خوب هرگز اجازه نمی‌دهد تلفن همراهش کوچک‌ترین خدشه‌ای به روابط‌تان وارد کند.


دوست خوب




4دوست خوب شنونده‌ی خوبی است

آیا تا به حال برای‌تان پیش آمده که موقع درد دل کردن، دوست‌تان یک‌دفعه وسط حرف‌تان بپرد و درباره‌ی مسائل مربوط به خودش شروع به صحبت کند؟ در چنین مواقعی چه حسی دارید؟ حتما احساس کرده‌اید که روند گفت‌وگو رضایت‌بخش نیست، چرا که دوست‌تان فقط سعی دارد درباره‌ی موضوعاتی که به خودش مربوط می‌شوند، صحبت کند. اما در دوستی‌های واقعی، روند گفتگو همیشه دوطرفه است. اینکه هر دو طرف به همدیگر اجازه‌ی صحبت کردن بدهند، موجب تقویت روابط بین‌فردی می‌شود. پس برای اینکه به یک گفتگوی متعادل برسید، سعی کنید وقتی طرف مقابل‌تان صحبت می‌کند، با تمام وجود به صحبت‌هایش گوش کنید. کسانی که شنونده‌ی خوبی هستند، این حس را منتقل می‌کنند که صحبت‌های طرف مقابل‌شان قابل درک است.



5دوست خوب در سختی‌ها حمایت‌مان می‌کند

اینکه فقط در خوشی‌ها کنار یکدیگر باشیم، برای یک دوستی واقعی کافی نیست. دوست خوب کسی است که در تمامی فراز و نشیب‌های زندگی پشت‌مان را خالی نکند. دوستی چیست؟به عبارت دیگر، دوست خوب کسی است که سعی کند در خوشی‌ها، ناراحتی‌ها، موفقیت‌ها، شکست‌ها و خلاصه در تمامی تجربه‌های زندگی، شریک احساسات‌مان شود. در دوستی‌های واقعی، وقتی طرف مقابل‌مان را به اندازه‌ی کافی شناختیم، سطح اعتمادمان آن‌قدر بالا می‌رود که خودمان هم اجازه می‌دهیم دوست‌مان در اوقات سخت زندگی همراهی‌مان کند. اگر چنین فردی در زندگی‌تان باشد، حتما می‌دانید که دوست خوب درست مثل اعضای خانواده می‌ماند.



6دوست خوب اضطراب‌مان را کم می‌کند

دوست خوب باید بتواند عواملی را که طرف مقابلش را به اضطراب و تنش دچار می‌کند بشناسد. دوست خوب وقتی تحت فشار روانی هستیم، درک‌مان می‌کند و می‌تواند کمک‌مان کند که در چنین شرایطی درست تصمیم بگیریم. حتی زمانی که نیازی به هم‌فکری نداشته باشیم، حضور یک دوست خوب می‌تواند حسابی آرامش‌بخش باشد. بر اساس پژوهشی که در سال 2011 انجام شد، پژوهشگران دریافتند وقت گذراندن با دوستانِ خوب در کاهش استرس مؤثر است.



7دوست خوب نمی‌گذارد مغرور شویم

دوستی چیست؟ دوست خوب کسی است که از دستاوردها و موفقیت‌های‌مان خرسند شود و البته کمک‌مان کند که هرگز به خاطر داشته‌های‌مان دچار غرور نشویم. حتما شما هم دوستانی دارید که از ایام قدیم یکدیگر را می‌شناسید و خیلی قبل‌تر از زمانی که در کسب‌و‌کارتان اسم و رسمی به هم بزنید، با هم دوست بوده‌اید. چنین دوستانی خودِ واقعی‌مان را می‌شناسند. در نتیجه نه تنها در موفقیت‌ها همراهی‌مان خواهند کرد، بلکه هر زمان که احساس کنند مغرور شده‌ایم، یادمان می‌اندازند که فروتنی پیشه کنیم.


8دوست خوب برای با هم بودن‌مان وقت می‌گذارد

گاهی دوستی‌ها به دلیل مشغله‌های کاری یا خانوادگی کم‌رنگ می‌شوند، اما دوستان واقعی هیچ وقت اجازه نمی‌دهند که مشغله‌های زندگی روی روابط‌شان تأثیر بگذارد. دوست خوب سعی می‌کند با همه‌ی مشغله‌هایی که دارد، باز هم برای با هم بودن‌مان وقت بگذارد یا حتی شده تلفن بزند. اگر برای دوستان‌مان وقت نگذاریم، روابط‌مان به تدریج کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر خواهد شد. دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از دوستی‌های دوران کودکی بعد از ازدواج و بچه‌دار شدن کم‌کم از بین می‌روند.



9دوست خوب باگذشت است

دوستی چیست؟همه‌ی ما گاهی در روابط‌مان قضاوت‌های نادرست می‌کنیم. دوستان واقعی به جای اینکه دلخوری‌شان را از یکدیگر پنهان کنند، مشکل‌شان را مستقیما مطرح می‌کنند تا سوءِتفاهم‌ها از بین برود. دوستان خوب یکدیگر را درک می‌کنند و به همین دلیل می‌توانند نسبت به هم بخشنده و باگذشت باشند. اگر در روابط‌مان مدام درگیر دلخوری‌های گذشته باشیم، روابط‌مان هیچ پیشرفتی نخواهد کرد. دوست خوب کسی است که بتواند گذشت کند و اگر خطایی کردیم که باعث دلخوری‌ شد، اینقدر باگذشت باشد که بتواند از اشتباهات‌مان بگذرد. پس بیایید این واقعیت را بپذیریم که همه‌ی ما گاهی اشتباه می‌کنیم، اما می‌توانیم به کمک یکدیگر یاد بگیریم انسان‌های بهتری باشیم.

 https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir

https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir





دانلودpdf مقاله :دوستی و معیار انتخاب دوست چیست؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Relationship-of-Love-and-Marriagee

رابطه عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج؟


عاشق شدن پیش زمینه مناسب و مورد انتظار برای ازدواج است. از این جمله اینطور برمی آید که باید برای رابطه عشق ازدواج کنید و پس از آن هم روی آن کار کنید. یک ازدواج موفق، تحقق نهایی یک جذبه رمانتیک است.

یک ازدواج خوب ازدواجی است که کاملاً و آزادانه بر رشد فردی وابسته باشد و ازدواج بد دقیقاً عکس این وضعیت است. ازدواج کردن اصولاً یک ماجرای رمانتیک با تاکید بر حقوق افراد و آزادی از کنترل والدین می باشد. وابستگی عاطفی و خوشبختی مورد انتظار بر ملاحظاتی مثل همراهی، شباهت های فرهنگی و تجارب اجتماعی یکسان می چربد. ما با افتخار اعلام می کنیم که دیگر برای آسودگی، ارتقاء شغل یا راضی کردن خانواده هایمانازدواج نمی کنیم، بلکه برای ایجاد یک رابطه مطبوع و خوشایند که کاملاً هم داوطلبانه است و هدف آن خوشبختی فردی و رشد شخصیتی است، ازدواجمی کنیم.


برای بسیاری از ما سوال پیش می آید که آیا بهتر است بعد از ازدواج عاشق طرف مقابل شد یا قبل از ازدواج !


گذشته خانواده‌ها برای فرزندان‌شان همسر انتخاب می‌کردند و به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند،رابطه عشق و علاقه فرزندشان بود. آنها معتقد بودند علاقه بعد از ازدواج به وجود می‌آید، اما امروز بسیاری از جوان‌ها تا عاشق نشوند، به ازدواج فکر هم نمی‌کنند!

 واقعا کدام شیوه برای تشکیل زندگی درست‌تر است؛ شروع یک زندگی عاشقانه یا شروع زندگی به امید عاشقانه شدن؟


مقاله مرتبط: رازهای داشتن یک ازدواج موفق

برای ازدواج، حتما باید عاشق بود؟

اجازه بدهید ابتدا مشخص کنیم «رابطه عشق» چیست. مردم این واژه را به معناهای متفاوتی به کار می‌برند. گفته می‌شود «عشق» به‌معنی «خواستن» است، اما در زبان عربی، به پیچک صحرایی یا نیلوفر «عَشَقه» می‌گویند، چون به درختی می‌پیچد و از آن بالا می‌رود و آنقدر رشد می‌کند تا آن گیاه را بخشکاند.


می‌توان رابطه عشق را به‌شکلی ساده، دوست داشتن تعریف کرد یا آن را نوعی محبت شدید و حتی اغراق‌آمیز دانست که نشانه بی‌ثباتی خلق و اشکال در شناخت و تفکر است.


پس اگر از معنای اول صحبت کنیم،رابطه عشق برای ازدواج لازم است و اگر از معنای دوم سخن بگوییم،رابطه عشق برای ازدواج مضر است: مطالعات غربی‌ها نشان داده زوج‌های متاهل یکی از تفاوت‌های اساسی خود را با افراد مجرد، عشق بزرگ‌تر و رابطه عاشقانه متقابل یا دوطرفه می‌دانند . عشق شدیدتر لزوما با خوشحالی و رضایت بیشتر پس از ازدواج همراه نیست، اما با پایدار ماندن این رابطه مرتبط است.


عشق


البته ممکن است هرچه افراد رابطه عشق بیشتری را تجربه کنند، احساس شادمانی بیشتری هم داشته باشند. پس عاشق بودن و عاشقانه زندگی کردن اثر مطلوب و شناخته‌شده‌ای بر ازدواج دارد.



رابطه عشق ضامن خوشبختی است؟

رابرت استرنبرگ، روان‌شناس آمریکایی، در یکی از نظریه‌های معروف خود که به نام «مثلث عشق» مشهور است، برای رابطه عشق سه رأس معرفی می‌کند که «صمیمیت»، «کشش جنسی» و «تعهد» هستند. هر نوع ترکیبی از این سه رأس را می‌توان یک رابطه عاشقانه دانست.


به‌شکلی قراردادی، ما رابطه‌ای را که فقط صمیمیت داشته باشد (و نه کشش و تعهد)، «دوستی» ساده می‌دانیم. کشش جنسی به‌تنهایی نوعی عشق را پدید می‌آورد که معادل «شیدایی و نابخردی» است و تعهد تنها «عشق پوچ» نام دارد.


افسانه عشق یا عشق افسانه ای؟

رابطه عشق، یک افسانه نیست. یک واقعیت شیرین است که سختی های زندگی را برای ما هموار می کند. اگر عشق به زندگی نباشد، هیچ یک از ما صبح از خواب بیدار نخواهیم شد، اگر عشق به فرزند نباشد، هیچ مادری زحمت بارداری و زایمان را به خود نخواهد داد، و اگر عشق به کار نباشد، هیچ کشاورزی گندم درو نخواهد کرد. پس چیزی به اسم «افسانه عشق» وجود ندارد چرا که عشق، سر منشأ حیات است. اما چیزی که وجود دارد و باعث زحمت می شود «عشق افسانه ای» است. عشق افسانه ای، همان طور که از اسمش پیدا است، اشتیاق و عطش شدید برای رسیدن به محبوب است. چرا می گوییم که این دسته از عشق ها، افسانه ای هستند؟


مقاله مرتبط:چگونه بدانیم که آیا فردی شما را واقعا دوست دارد؟

عشق

 

ویژگی های رابطه عشق افسانه ای :


عشق های افسانه ای مانند یک جور بیماری هستند. این دسته از عشق ها چند ویژگی عمده دارند:

  1. با تب همراهند. عشق های افسانه ای ناگهان بروز می کنند و در زمانی کوتاه به اوج می رسند. این دسته از عشق ها تا وقتی که به مقصود نرسند، از تب و تاب نمی افتند.
  2. کورند. همه آدم ها با هر درجه از اعتقاد و باور هم که باشند، در کنار محاسنشان نقطه ضعف هایی هم دارند. اگر از شما خواستند که چند تا از ضعف های خواستگارتان یا کسی که به او پیشنهاد ازدواج داده اید را بگویید و شما حرفی برای گفتننداشتیدیا باید به ناکافی بودن شناخت تان شک کنید و یا به احتمال گرفتار شدنتان در وادی یک عشق افسانه ای.
  3. فلج کننده اند. کسی که گرفتار عشق افسانه ای شده باشد، هم خودش را از کار و زندگی می اندازد و هم معشوقش را. به اضافه ی اطرافیان هر دو طرف که به خاطر این نوع از خاطر خواهی متحمل دردسرهای زیادی می شوند.
  4. تحمل درد را پایین می آورند. در عشق افسانه ای، فرد عاشق و همینطور احتمالاً معشوق، تاب تحمل رنج را ندارند. نسبت به دوری خیلی حساس هستند و اگر به هدفشان نرسند یا بلایی سر خودشان می آورند یا سر معشوقشان.

برای ازدواج که یک رابطه طولانی‌مدت است، به چیزی بیش از یک یا دو جزء فقط نیاز داریم. «عشق‌های رمانتیک» فاقد جزء تعهد هستند و احتمالا دوام نمی‌آورند. «عشق‌های ترحم‌آمیز» جزء شهوت را ندارند و در نتیجه ممکن است در آینده با رضایت چندانی در ازدواج همراه نباشند. «عشق‌های سراب‌گونه» هم فاقد جزء صمیمیت هستند و به خواستگاری یا نامزدی عجولانه‌ای منجر می‌شود که در آنها تصور بر این است که تعهد بر پایه شور و کشش جنسی بنا خواهد شد و نیازی به صمیمیت نیست.


از سوی دیگر، عشق‌های شورانگیز پیش از ازدواج ممکن است به‌جای آنکه یک رابطه صمیمانه را نشان دهند و تعهد آینده را پیشگویی کنند، نشان‌دهنده آشفتگی‌های روانی مانند اختلالات خلقی، اختلال انطباقی (برقراری یک رابطه جدید برای جبران فقدان یا ناخشنودی پیش‌آمده که در آن صمیمیت ابرازشده از سوی طرف مقابل به‌صورت اغراق‌آمیزی تصور می‌شود) و اختلالات شخصیت (مانند اختلالات شخصیت مرزی که از جمله با رفتارهای ناگهانی، فکر نشده اما زودگذر و ناپایدار مشخص می‌شود) باشند.


عشقی که نمایانگر «آرمانی‌سازی» معشوق است و در آن عاشق به معشوق معنایی خداگونه می‌دهد، به احتمال بسیار با فرایند مخرب «ارزش‌زدایی» دنبال می‌شود. فرد عاشق، معشوق خود را کامل و بی‌نقص می‌داند و او را تنها کسی تصور می‌کند که قرار است بدبختی‌های زندگی را بزداید و او را به خوشبختی و سعادت برساند.

با اولین اشتباه معشوق، این مقام مقدس و معصومانه از او گرفته می‌شود و معشوق گرگی دانسته می‌شود که در لباس گوسفند نمایان می‌شود و تنها هدف او تصاحب عواطف و دارایی‌های عاشق بوده است! به این معنی باید روی عشق‌های شدید پیش از ازدواج تامل کرد. من توصیه می‌کنم در چنین مواردی با یک روان‌پزشک یا روان‌شناس مجرب مشاوره شود.


مقاله مرتبط:11 اسرار کلیدی برای داشتن یک  زندگی مشترک موفق


ازدواج


رابطه«عشق» به تنهایی کافی نیست

رابطه عشق پیش از ازدواج به هیچ‌وجه سلامت ازدواج و خوشبختی زوج را تضمین نمی‌کند اما در عین حال، اگر کور و افراطی نباشد، می‌تواند به احساس شادی و رضایتمندی در ازدواج منجر شود. از طرف دیگر، ازدواج با کسی که فرد او را دوست ندارد، خطرناک است و تضمینی وجود ندارد که پس از ورود به زندگی مشترک «عاشق» همسر خود شود. ممکن است کسی به شریک زندگی خود عادت کند، اما لزوما او را دوست نخواهد داشت.

از سوی دیگر، باید بدانیم برای یک ازدواج موفق عشق کافی نیست و خصوصیات متعدد دیگری مانند توافق خصوصیات شخصیتی، توانایی‌های جسمی، روانی، عقلی، مالی و شغلی، سازگاری خانواده‌ها از نظر فرهنگ، تحصیلات و طبقه اجتماعی-اقتصادی، نیازها و اهداف مشترک یا هم‌راستا و حتی تفریحات مشترک باید در نظر گرفته شود


 

جایگاه رابطه عشق، کجا است؟

برای اینکه بفهمیم جایگاه رابطه عشق در زندگی مشترک کجاست باید به مواردی که لازم است قبل از ازدواج و همینطور بعد از ازدواج به آنها اهمیت داده شود توجه کنیم. برای ازدواج کردن چند شرط کلی لازم است:


  1. داشتن دلایل درست برای ازدواج
  2. تشابه داشتن در ویژگی هایی مانند سطح خانواده، طرز فکر، باورهای مذهبی، تحصیلات و...
  3. هدفمندی، تعهد و مسئولیت پذیری
  4. سلامت روانی


اگر بعد از داشتن همه این ویژگی ها دو نفر به دل یکدیگر هم نشستند، آن وقت می توانند به آن ازدواج فکر کنند. حالا همین دو نفر برای حفظ و تداوم زندگی مشترکشان لازم است چند شرط لازم را داشته باشند که عشق اولین شرط است و بعد از آن مواردی مانند احترام به تفاوت ها و پذیرش آن، تعهد و مسئولیت پذیری، گذشت و غیره قرار می گیرند. بله، جایگاه واقعی و درست عشق، دوران بعد از ازدواج است.


یک شعار درست

حتماً شما هم این شعار را از رسانه ها شنیده و یا خوانده اید که «انتخاب عاقلانه، زندگی عاشقانه». واقعیت همین است اگر شما درست و عقلانی انتخاب کنید و کسی را به همسری برگزینید که در کنار دیگر ملزومات به طور کلی از او خوشتان هم آمده باشد (نه اینکه عاشق دو آتشه او شده باشید) بعد ازازدواج و در جریان زندگی کم کم خواهید توانست عشق را نیز تجربه کنید. عشقی که به تدریج ایجاد شود و شما را خلاق تر و رشد یافته تر کند، همان چیزی است که آن را عشق واقعی و عمیق می نامیم.



رابطه عشق بعد از ازدواج

به نظر من به رابطه عشق قبل از ازدواج بیش از حد اهمیت داده می شود و هیچ توجهی به بعد از آن نمی شود. این به آن خاطر است که رابطه عشقمثل اندام های درون بدن انسانها، درون او رشد نمی کند یا توسط یک هورمون خاص در بدن ترشح نمی شود. عشق فقط با تمرین در طولانی مدت است که به وجود می آید. و ازدواج برای زوج ها فرصت های خیلی زیادی را برای تمرین آن فراهم می کند.

یک نمونه کلاسیک از عشق بعد از ازدواج را در فیلم “فیدلر روی پشت بام” می توان دید. این فیلم درمورد یک خانواده روسی است که سه دختر زیبا و دوست داشتنی دارند. یک روز، شوهر از زن می پرسد، “منو دوست داری؟” و زن در جواب می گوید، “بعد از 25 سال از من می پرسی که دوستت دارم یا نه؟ بعد از همه کارهایی که برایت کردم، شستم رُفتم، پختم، سه دختر برایت به دنیا آوردم، حالا از من می پرسی دوستت دارم یا نه؟

بعد لحظه ای مکث می کند و ادامه می دهد، “آره من واقعاً دوستت دارم”.

عشق آن احساسی نیست که به کسی دارید، تمایل به انجام کارهایی است که دوست دارید برای آن فرد بکنید. به نظر من این اصل جدیدی است که باید در جامعه پایه گذاری شود. این باید استانداردی باشد که برای خودمان و بچه هایمان قرار می دهیم. این باید همان چیزی باشد که به بچه هایمان در اولین قرار ملاقات عاشقانه شان یاد می دهیم: بله عشق بعد از ازدواج شروع می شود.

 https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir

https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir




دانلودpdf مقاله :رابطه عشق و ازدواج

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/Train-attraction-and-increase-attractiveness

آموزش جذب دیگران وافزایش جذابیت


راه جذابیت و جذب دیگران دوست داشتن خویشتن است.

افراد جذاب به قضاوت در مورد خود و دیگران نمی اندیشند. آنها نشانه های عشق را در میابند. در مورد عشق می اندیشند و با هر عملشان عشقشان را بیان میکنند. دیپاک چوپرا

این یک واقعیت است که ما میخواهیم مردم دوستمان داشته باشند و وقتی میگوییم اهمیتی ندارد که مردم در موردمان چه فکر میکنند حقیقت را نگفته ایم.

همه ما آرزو داریم که دوستمان بدارند، به ما احترام بگذارند و به دید مثبت در ما بنگرند. تعاملات انسانی ما برای ایجاد احساس خوب بودن، عزت نفس و شادی حیاتی هستند. وقتی متوجه میشویم که شخصی ما را دوست ندارد یا به طریقی از ما دوری میکند احساسات متفاوتی به سراغمان می آید از خشم و عصبنیت گرفته تا غمی ژرف و ناراحتی بی انتها.

هر یک از ما که تلاش کرده در نظر همه جذاب و دوست داشتنی باشد سرانجام به این نتیجه رسیده که این تلاشی خسته کننده و بیهوده است.

غیر ممکن است که دیگران را مجبور به دوست داشتنتان کنید زیرا حتی اگر موفق هم بشوید سرانجام در این روند خودتان را گم میکنید. وقتی شما سعی میکنید آنچه باشید که دیگران میخواهند و یا برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران نقش بازی کنید معمولا کسانی که آرزو میکنید جذب شما شوند از شما دور میشوند زیرا نسبت به شما احساس بیگانگی میکنند.


آموزش جذب دیگران در این است که کاری انجام دهیم که واقعا سخت باشد و این نیازمند این است که در درجه اول خود را دوست داشته باشیم و به  خود احترام بگذاریم.

تنها زمانی که ما خودمان را دوست داشتنی میدانیم و وجود، نیازها، عقاید، ارزش ها و ویژگی های شخصی واقعی خود را میپذیریم، به فرمول جذابیتدست یافته ایم. اگرچه همه آموزش جذب صداقت شما نمیشوند اما آنهایی که به طرف شما جذب میشوند معمولا دارای هوش هیجانی بالا وافرادی رشد یافته و بالغ هستند که قدر روابط بی پیرایه و حقیقی را میدانند.

دوست داشتن خویشتن، اعتماد به نفس و صداقت کلیدهای اصلی جذابیت هستند. برای افزایش جذابیت و تبدیل وضعیت از”تلاش برای  جذب  افراد” به جذب خودکارافراد یک سری تغییرات و تدابیر ویژه وجود دارد که میتوانید اتخاذ کنید.


جذابیت


آموزش جذب : شما میتوانید از این 36 روش زیر برای جذابیت بیشتر خود استفاده کنید.

1) روش زندگی خودتان را داشته باشید. خود واقعی تان، فلسفه، ارزش ها و علائق تان را شکل دهید و  تعریف کنید به جای اینکه ناخودآگاه آنها را از خانواده، همسالان، مذهب یا فرهنگتان بگیرید.


مقاله مرتبط: 8 راه برای جلب توجه با قانون جذب

2) نیاز به تایید دیگران را از زندگی خود حذف کنیدبه خاطر عقاید دیگران یا میل به تایید دیگران کاری را انجام ندهید. به خاطر آنچه برای خودتان مهم و ارزشمند است  دست به انجام کارها بزنید.


3) به غریزه خود اعتماد کنید و دست به تجربه های جدید بزنید. خود را بشناسید و حتی اگر در این  مسیر شکست خوردید آنچه را که باعث لذت شما میشود و برای شما هیجان انگیز است کشف کنید.


4) دیگران را همان گونه که هستند قبول کنیددر مورد دیگران قضاوت و انتقاد نکنید. روی نقاط قوت آنها تمرکز کنید. یاد بگیرید که با افراد با روحیه ناملایم بدون کوچک کردن خود رفتار کنید.


5) واقعا به سخن افراد گوش کنید. فراتر از گوش دادن وموافقت با آنها عمل کنید. کاری کنید که آنها  بفهمند شما واقعا آنها را درک می کنید.


مقاله مرتبط: چطور با عشق کسی را عاشق خود کنیم؟

6) به مشکلات حل نشده در زندگی تان توجه کنیدرو راست باشید. ببخشید و اگرلازم است تقاضای بخشش کنید انرژی که صرف این مشکلات کرده اید را صرف کارهای بهتری کنید.


7)  زندگی سالمی داشته باشید. فعالیت ورزشی روزانه داشته باشید. در غذا خوردن از هوا و هوس پیروی  نکنید و غذای سالم  بخورید تا برای جسمتان مفید باشد. این کار را برای احترام به خودتان انجام دهید نه برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران.


8)  خودتان وارد عمل شوید. برای انجام کارها منتظر نمانید. خلاق، اهل عمل و یاری رسان باشید.


9) به افراد نشان دهید که به آنها اهمیت میدهید. فقط حرف نزنید. به گونه ای با آنها برخورد کنید که  بفهمند برایشان ارزش قائلید.


10)  به جنبه مثبت افراد توجه کنیدنه از این نظر که چه کسانی هستند بلکه از این منظر که چه کسانی میتوانند باشند و این دیدگاه خود را از به آنها منتقل کنید.


11)  مطمئن شوید که نیازهای خودتان محقق شده اند. نیازهای اولیه خود را تشخیص دهید و بفهمید  برای شما چه چیز در روابط مهم و ارزشمند است.


12) به زیبایی سخن بگوییدسخنان خود را جهت متعالی ساختن، الهام بخشیدن، برانگیختن و تشویق کردن دیگران به کار ببرید. ازانتقاد یا کنایه خودداری کنید.


13)  به آسانی بخندیدشاد باشید. زندگی را خیلی جدی نگیرید و به دنبال خلق لذت و شادی باشید.


14)  شایعه پردازی نکنید. تصمیم بگیرید که در مورد دیگران به گونه ای صحبت نکنید که صراحتا و یا  ضمنا انتقادی باشد. اخبار و اطلاعاتتان را به خاطر ارضا حس قدرت  و یا دسیسه کردن علیه دیگران افشا نکنید.


15)  به جای شکایت درخواست کنیداگر چیزی از کسی میخواهید به صورت مستقیم درخواست کنید به او غر نزنید و یا پیش دیگران از او گله وشکایت نکنید.


16)  موقعیت ها را به درستی مدیریت کنید. در اسرع وقت با مهربانی اما به طور واضح به موضوعات  منفی رسیدگی کنید.


مقاله مرتبط:چگونه مرد مورد علاقتون را به سمت خودتون جذب کنید؟

17) جر و بحث نکنید. لبخند بزنید و مکان را ترک کنید تا زمانی که شرایط یک گفتگوی سالم فرا برسد.


18)  تنها زمانی که از شما درخواست میشود کمک کنید. فکر نکنید که دیگران میخواهند شما  مشکلاتشان را حل کنید و یا اینکه  شما صلاح شان را بهتر میدانید. فقط آماده باشید و هرگاه از شما کمک خواستند وارد عمل شوید.


19) به مشکلات دیگران اهمیت دهید اما بی طرف بمانید. بگذارید دیگران بدانند که وقتی با مشکلی  روبرو میشوند شما واقعا به آنها اهمیت میدهید اما گرفتار مشکلاتشان نمیشوید.


20)  با قلبتان ببینید و نه با چشمانتانبه افراد، سطحی نگاه نکنید. وضعیت مالی، ظاهر و بدنامی اهمیتی ندارند. به دنبال راستی و صداقت در درون شخص بگردید.


21) به جای جواب منفی، جواب مثبت ندهید. وقتی شما به جای نه، بله می گویید دچار خشم درونی  میشوید. تنها زمانی جواب مثبت بدهید که دلتان میخواهد و تحت فشار نیستید.


22)  به دیگران نشان دهید که حق شناس هستیدبه آنها بگویید و نشان دهید که ازاینکه آنها را در زندگی خود دارید خوشبختید.


23)  دیگر ان را سرزنش نکنید. سعی کنید دیگران را آزارندهید و باعث نشوید که به خاطر انتخاب ها  تصمیمات و اعمالشان احساس بدی پیدا کنند.


24)  بیشتر از آنچه که مورد انتظار است از خود مایه بگذارید. بیش از حد نیاز کاری را انجام ندهید اما  ابتکار عمل داشته باشید و گاهی بیشتر از آنچه که باید از خود مایه بگذارید.


25)  در روابط خود همواره مسیر پیشرفت را طی کنیدکنترل کننده یا وابسته نباشید. روابط را به گونه ای پیش ببرید که برای هر دو طرف رو به تعالی و رضایت بخش باشد.


26)  شخص بزرگی باشید. به دنبال این نباشید که اعتبار کسب کنید، دیگران را کوچک کنید یا مورد  ستایش قرار بگیرید. دانش و قدرت خود را در زمان مناسب نشان دهید.


27) ٫ فروتن باشید. به خود بخندید، از عیب ها و اشتباهات خود آگاهی داشته باشید و قبول کنید که آنها  شخصیت شما را تعریف نمیکنند.


28) همیشه آماده یادگیری باشید. هوش و تحصیلات عالیه خود را به رخ دیگران نکشید. بدانید که  همیشه چیزی برای یادگرفتن وجود دارد حتی از کسانی که دانش کمتری دارند.


29) بگذارید انتخابتان کنید. علاقه صادقانه خود را به دیگران نشان دهید. از کلمه شما بیشتر از کلمه  من استفاده کنید. بااشتیاق به دیگران گوش کنید و جنبه های مثبت شان را به آنها گوشزد کنید.

30) به افراد هدایایی دهید که دوست دارندهدایایی نخرید که برای خود شما مهم است و یا دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد.


31)  پیوسته خود را به چالش بکشیدمتوسط نباشید. به معلومات گذشته خود اکتفا نکنید. مدام در حال پیشرفت باشید و در مواجه با فرصت ها و نحوه استفاده از آنها خلاقیت داشته باشید.


32)  ساده زیستی پیشه کنید. زیرا باعث میشود شما تحت فشار،عجول، به هم ریخته و یا گیج و  سردرگم نباشید. به خودتان زمان و مکانی برای تمرکز بدهید.


33)  قدرت فوق العاده زمان حال را بپذیریدهیچ چیز ارزشمندتر از این لحظه نیست. آن را به بهترین لحظه ممکن تبدیل کنید.


34)  برخلاف جریان آب شنا نکنیدبا افراد و موقعیت هایی که نمیتوانید تحت کنترل خود قرار دهید مبارزه نکنید. راه  آسانتر این است که مسیر خود را تغییر دهید.


35)  مسیر رشد را طی کنید. در مسیر پیشرفت حرکت کنید و گوش به زنگ فرصت های رشد و تغییر  باشید.


36) بپذیرید که شما برای همه جذاب نخواهید بود. هر چه شما رشد کنید و جذاب تر شوید افراد کم  تری جذب شما میشوند. امااین تعداد کمتر، گروه شگفت انگیزی خواهند بود.


 https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir

https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir



دانلودpdf مقاله :آموزش جذب دیگران و افزایش جذابیت

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/How-to-make-woman-attractive-to-our-wife-

چگونه برای همسر خود زن جذاب باشیم؟


چه چیزی یک مرد را به یک زن جذاب می کند؟بسیاری از زنان فکر میکنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند . اما زمانیکه از مردی می پرسیم چه چیزی او را به سمت زنی جذب می کند ، اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان اصلا انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.

پرداختن به ویژگی های یک زن جذاب و محبوب از نظر مردان برای زنان مخاطب می تواند جالب باشد؛ زنانی که از نظر روان شناختی بیش تر از آن که در پی داشتن محبوب باشند، مایل اند که محبوب دیگران، به ویژه همسر خود باشند. عالی ترین هنر زن نیز این است که قلب همسر خود را تسخیر سازد. دستگاه آفرینش نیز توانایی جسمی و روحی لازم را برای این دلربایی در اختیار زن قرار داده است تا با تدابیر ظریف، بتواند در قلب مرد زندگی اش نفوذ کند.



اصل اول: زن جذاب ،احساس خوب به خود داشتن

زنان محبوب و جذاب، به خودشان احساس خوبی دارند. «گرانت» معتقد است در مرحله ی اول، زنان باید احساسات منفی را که به خودشان دارند بشناسند. احساسات منفی در عمق ضمیر ناخودآگاه یک زن، دفن و موجب می شود که او، احساس کند نمی تواند رابطه ی خوبی با همسر و جنس مخالف داشته باشد. رایج ترین احساسات منفی درباره ی خود عبارت اند از: احساس بی ارزشی، احمق بودن، محبوب نبودن و عجیب و زشت بودن که زنان با داشتن این احساسات منفی درباره ی خود، یک دیوار دفاعی در اطراف خویش ایجاد می کنند که به همسرشان اجازه نمی دهد به آن ها نزدیک شود و به این ترتیب، از ایجاد یک رابطه ی صمیمی تا حدودی خود را محروم می کنند.


می گویند چنین زنانی ممکن است در اوایل آشنایی تلاش کنند که خود را مثبت و خوش بین نشان دهند؛ اما دیوار دفاعی و ترس از آسیب دیدن و لورفتن واقعیت، آن ها را آزار می دهد. پیشنهاد گرانت این است: «چنین زنانی باید روی شهامت خود کار کنند؛ یعنی شهامت این را پیدا کنند که انسان کاملی نباشند. چنین تمرینی سخت، اما لازم است؛ یعنی به خودشان اجازه دهند که اشتباه کنند و سعی نکنند همه ی رفتارهای خود را کنترل و به شکل نمایشی اجرا کنند. راحت بودن و اجازه ی اشتباه کردن به خود دادن، چنین زنانی را در برابر مردان، با اعتمادبه نفس نشان می دهد و این اعتمادبه نفس بسیار گیراست 



اصل دوم: زن جذاب،در اولویت بودن احساسات

دومین ویژگی زن جذاب این است که احساسات خود را در اولویت قرار می دهند و به این ترتیب قدرت اثرگذاری زیادی بر مردان دارند. رقت و لطافت از امتیازات روحی زن و از مواهب دستگاه آفرینش برای اوست. حضرت علی a می فرمایند: «زن ریحانه (گل) است (نهج البلاغه، نامه ی 31)


اگر حرف های زنان آمیخته با احساسات باشد، باعث می شود عمیقاً در قلب یک مرد نفوذ کنند؛ بنابراین با داشتن احساسات و به کاربردن آن، زنان برای تسخیر قلب همسرشان، به تلاش زیادی نیاز ندارند. او معتقد است: «زنانی که با تلاش های بسیار، در تحت تأثیر قرار دادن یک مرد ناکام می مانند، اغلب احساسات خود را پنهان می کنند و روش های دیگری را برای اثرگذاری امتحان می کنند.» وی براساس تجربه ی خود در چندین سال مشاوره، معتقد است اغلب مردان با زنی که احساسات خود را صادقانه ابراز می کند خیلی سریع ارتباط برقرار می کنند؛ ضمن آن که ممکن است قرارگرفتن در چنین شرایطی برای یک مرد دشوار باشد؛ اما هرگز نمی تواند در مقابل چنین زنی مقاومت کند. «گرانت» صریح می گوید: «زنانی که به خود اجازه می دهند عمق احساسات شان را نشان دهند ـ و احساس نمی کنند بچه یا لوس به نظر می رسند ـ نسبت به زنانی که فقط از راه منطق وارد می شوند تأثیر بیش تری روی مرد خود دارند.


از نظر باب گرانت مردان همیشه مجذوب زنانی نمی شوند که بلندقد، باهوش و زیبا هستند؛ بلکه زنان جذاب از نظر بسیاری مردان، کسانی هستند که از خود، آرامش و گرما ساطع می کنند و مردان دوست دارند کنارشان باشند. این زنان از نظر عاطفی گرم، مهربان و در عین حال بااعتمادبه نفس هستند. گرانت معتقد است که بدون احساس عاطفی در زن، مرد هنگام صحبت با وی احساس می کند که در حال صحبت با یکی از دوستان یا همکاران مرد خودش است و اگر نامزد یا همسرش با او وارد بحث شود و بر عقیده ی خود پافشاری کند، احتمال کمی دارد که مرد صبور باشد (گرانت، 1388، 33)


گرانت در توصیف زنان عاطفی می گوید: «این زنان در هنگام ابراز نظر خود برای همسر، اصولاً صدای شان لطیف تر و نرم تر از صدای همیشگی شان است و مطمئناً چنین زنانی در مقابل زنانی که هنگام ناراحتی فریاد می کشند و در نتیجه فقط باعث می شوند حالت تدافعی مرد فعال شود، جذاب تر هستند.» او می افزاید: «یک زن می تواند با لطیف ترکردن و آرام تر صحبت کردن، یک مرد را هیپنوتیزم کند؛ به این صورت مرد تا حدی احساس امنیت می کند و به زن اجازه می دهد او را تحت تأثیر قرار دهد (گرانت، 1388، 25).»


زن جذاب،از نظر این روان شناس وقتی مردی با زنی برخورد کند که احساس خوبی در او به وجود می آورد، دلش می خواهد در کنار او باشد. مهم این است که یک زن بداند چگونه حالات عصبی خود را کنترل کند. وقتی زنی رفتار آرامی دارد، باعث می شود جذاب تر به نظر برسد. به نظر گرانت چنین رفتاری این تصور را ایجاد می کند که «آن زن خودش را دوست دارد. در مقابل اگر زنی غالباً عصبی یا درمانده باشد، بیچاره، مستأصل و کودک وار به نظر می رسد (گرانت، 1388، 48).» امیرمؤمنان علی a در این باره توصیه ی کارآمدی می فرمایند: «اگر بردبار نیستی، خود را بردبار بنمایان؛ زیرا اندک اند کسانی که خود را همانند گروهی از مردم کنند و از جمله ی آنان به شمار نیایند (نهج البلاغه، حکمت 207).»



اصل سوم: زن جذاب، خنده روبودن

نکته ی مهم دیگری که باب گرانت به آن اشاره می کند این است که زنان محبوب، خنده رو هستند. همه ی مردان دوست دارند بتوانند یک زن را بخندانند. هر مردی وقتی بتواند زنی را بخنداند، احساس می کند فرد فوق العاده ای است و هرگاه نتواند، احساس بدی پیدا می کند. یک اصل در این نکته نهفته است و آن این که زنان جذاب «خیلی جدی» نیستند (گرانت، 1388، 149)

شاید به همین دلیل است که اسلام زنان و مردان نامحرم را از شوخی با یک دیگر برحذر می دارد تا با ایجاد محدودیت، از علاقه ی عاطفی نامحرمان به هم جلوگیری کند.



اصل چهارم: زن جذاب ،لذت بردن از محبت

نکته ی مهم دیگر این که مردان، زنی را دوست دارند که از محبت های آن ها لذت ببرد. تشکرکردن از یک مرد، این احساس را در وی ایجاد می کند که مفید واقع شده و همسرش از محبت او لذت برده است. زنانی که مراتب تشکر و سپاس خود را ابراز می دارند، موفقیت دیگری را در رابطه ی زناشویی خود کسب کرده و زمینه ی دریافت محبت بیش تر را در خود تقویت می کنند. مردان ذاتاً دوست دارند زنان را خوش حال کنند و اگر نتوانند لذتی را که او می برد بشنوند یا احساس کنند، به توانایی خود شک می کنند.

همان گونه که گفته شد، هر مردی مجذوب زنی می شود که در او احساس خوبی ایجاد کند. زنی که به راحتی از خدمات همسرش خوش حال نمی شود، ناخواسته به یک مرد یادآوری می کند که برای خوش حالی او تلاشی نکند. توصیه ی باب گرانت به زنان این است که «همیشه از کاری که شوهرتان انجام داده تقدیر کنید؛ در چنین صورتی اعتمادبه نفس او در توانایی اش برای خوش حال کردن شما افزایش خواهد یافت و گوش هایش بیش تر پذیرای پیشنهادات شما خواهد بود (گرانت، 1388، 152)



زنان جذاب، به خوبی می دانند که مردان نیاز به تحسین دارند؛ بنابراین به آنان نشان می دهند که ریاست شان را باور دارند و هوش، ذکاوت و قدرت شان را همواره تحسین می کنند. «دوروتی کارنگی» در همین زمینه در کتابش می گوید: «کم تر مردی وجود دارد که تعریف و تمجید زن، او را به وجد و شوق نیاورد. وقتی به مردی گفته شود تو نظیر نداری و مرد ممتازی هستی، همین تمجید و تعریف مختصر، روحیه ی او راتقویت می کند و او واقعاً می کوشد تا شخصیت عالی و ممتاز داشته باشد



ویژگی های یک زن جذاب از دیدگاه مردان


حتما شما هم در دنیای پیرامونتان دیده اید مردانی را که قلبشان و روحشان تماما در تسخیر همسرانشان است ، به نظر شما کدام ویژگی در یک زن جذاب وجود دارد که قلب مرد را به تسخیر میکشد و باعث میشود مرد او را بهترین موجود روی زمین بداند . مردان عاشق زنان جذاب هستند . زن جذاب از دیدگاه مردان زنی است که در عین داشتن احساسات سرشار از اعتماد به نفس باشد و زنانگی داشته باشد . در واقع زنانگی یک زن مهم ترین فاکتور برای احیای مرد زندگی است .زن جذاب


پرداختن به ویژگی های یک زن جذاب و محبوب از نظر مردان برای زنان مخاطب می تواند جالب باشد؛ زنانی که از نظر روان شناختی بیش تر از آن که در پی داشتن محبوب باشند، مایل اند که محبوب دیگران، به ویژه همسر خود باشند. عالی ترین هنر زن نیز این است که قلب همسر خود را تسخیر سازد. دستگاه آفرینش نیز توانایی جسمی و روحی لازم را برای این دلربایی در اختیار زن قرار داده است تا با تدابیر ظریف، بتواند در قلب مرد زندگی اش نفوذ کند.


زنان محبوب و جذاب، به خودشان احساس خوبی دارند و همواره احساسات خود را در اولویت قرار می دهند و به این ترتیب قدرت اثرگذاری زیادی بر مردان دارند.


زن جذاب یکسری رفتارها در آنها هست که هرگز از توجه یک مرد دور نمی ماند و همیشه برای آن ها قابل تحسین است. این ها همان رفتار و خصوصیاتی هستند که یک مرد از همسرش انتظار دارد.


یک زن جذاب با انجام این کارها مرد را همیشه عاشق خود نگه میدارد


  • انتظاراتی که یک مرد از همسرش دارد

خیلی جاها گفته شده که مردها در رابطه بسیار ایرادگیر، سخت پسند و غیرقابل پیش بینی هستند. آن ها نه وابستگی بیش از حد را می پسندند و نه دوری احساسی بیش از حد. و اما یکسری رفتارها در خانم ها هست که هرگز از توجه یک مرد دور نمی ماند و همیشه برای آن ها قابل تحسین است. این ها همان رفتار و خصوصیاتی هستند که یک مرد از همسرش انتظار دارد.



  • ظرافت زنانه در رفتار و حرکات

زن ها بدون زنانگی مانند گل بدون گلبرگ می مانند. زنانگی زن ها همان چیزی است که طبیعت مردانه مردها را متعادل می کند و مانند قطعه گمشده پازل زندگی آن هاست. موهای بلند، رفتارها و حرکات و شخصیت خانمانه تمام چیزی است که یک زن باید داشته باشد و هرگز نباید مانند یک مرد رفتار کند. این رفتارها وقتی جنسیت خود را به عنوان یک زن جذاب

بپذیرید از شما سر می زند. در واقع اعتماد به نفس جنسی است که باعث می شود به عنوان یک زن ارتباط برقرار کنید و با رفتارهای خود همسرتان را مجذوب خود کنید. پس در رفتار خود ظرافت زنانه به خرج دهید و احساسات تان را برای همسرتان ابراز کنید.

زنانگی مهم ترین ویژگی یک زن جذاب برای مردان است



این همان جرقه ای است که در ارتباط زنان با مردان در سطح ذهنی وجود دارد. این ویژگی در زنان بسیار گیراست. هیچ چیزی نمی تواند زیبایی و ذهن را شکست دهد. از دید یک مرد وقتی بتوانید تصمیم های معقول بگیرید، منطقی رفتار کنید، به آن ها پیشنهاداتی داشته باشید و زندگی را پر مفهوم کنید بسیار جذاب و دوست داشتنی تر هستید. اشتیاق، حرفه ای بودن و داشتن هدف و آرزو در جهت حرفه و شغل نه تنها برای مردها جذاب است بلکه آن ها را به وجد می آورد.



وقتی حس شوخ طبعی نداشته باشید زندگی برایتان بسیار کسل کننده و سیاه می شود. مردها موجودات شوخ طبعی هستند و همسری می خواهند که به لطیفه هایشان بخندد، همسری که بتوانند با او مکالمه سرگرم کننده و جالبی داشته باشند. همسری که بتوانند با او شوخی کنند و جنبه شوخی داشته باشد. چه چیزی بهتر از خنده می تواند زندگی را شاد کند؟



  • جذابیت

همه زن ها زیبا هستند اما همه آن ها جذاب نیستند. در حالیکه هر زنی می تواند با اعتماد به نفس جنسی، انعکاس شادکامی و مثبت اندیشی، درست لباس پوشیدن، رفتار مودبانه و ظاهر تمیز و مرتب می تواند جذاب باشد.



  • مهربانی و تواضع

آیا از آن جمله افرادی هستید که مدام عصبانی می شوید، سر پیشخدمت ها داد می زنید و با سرایدار مثل زیردست خودتان رفتار می کنید؟ اگر چنین رفتاری دارید باید بدانید که هیچ مردی زنی را که خودخواهانه رفتار می کند، بر دیگران حس برتری دارد و دیگران را حقیر و سطح پایین می بیند را دوست نخواهد داشت. مردها دوست دارند با زنان صبور و مهربانی در ارتباط باشند که با دیگران مدارا می کنند و قضاوت نمی کنند.



وقتی دروغ می گویید مجبورید با دروغ های دیگر دروغ قبلی را بپوشانید و این باعث می شود ناخودآگاه یک رشته دروغ بگویید که برملا شدنش نابخشودنی است. بنابراین سعی کنید صادق و روراست باشید و یک زندگی تقلبی و دروغین نسازید. زیرا در نهایت روزی نقاب از چهره کنار می رود و حیله ها و تزویرها برملا می شود.


سادگی و صداقت فاکتوری اساسی در جذابیت زن است



هیچ چیزی به اندازه اعتماد به نفس به زنان جذابیت نمی دهد. وقار، آرامش، سلیقه و خودداری خصوصیاتی هستند که می تواند یک مرد را جذب کند. اعتماد به نفس انرژی مثبتی است که قدرت جذب بسیار بالایی دارد. کمبود عزت نفس باعث ایجاد حسادت، عقده حقارت، احساس بی کفایتی و نا امنی می شود. هیچ مردی مجذوی این انرژی های منفی نمی شود پس وقتی به زیبایی خودتان شک دارید هرگز نباید از او انتظار داشته باشید که شما را جذاب و زیبا ببیند.



  • مهمان نوازی و رفتار دوستانه

هر زن خوبی باید مهمان نواز و رفتار دوستانه داشته باشد حتی اگر شکست خورده باشد و شخصیت بدی داشته باشد. وقتی یک زن بتواند با آغوش باز پذیرای دوستان و خانواده همسرش باشد مقام و منزلتش نزد همسرش چند برابر می شود. مردها خصلت مهمان نوازی و از خودگذشتی را در زنان می پسندند.



  • استقلال

این خصلتی که هر زنی چه بخواهد همسرش را جذب کند چه نخواهد باید داشته باشد. هیچ مردی زن بیش از حد وابسته را نمی پسندد. وقت مردها برایشان بسیار ارزشمند است به حدی که اگر وقت شان را بگیرید باعث خشم و عصبانیت در آن ها می شود. پس زندگی خودتان را داشته باشید، خودتان را مشغول کنید، سرگرمی های تان را داشته باشید و همراه دوستان تان به گردش بروید. اینگونه او نیز برای وقت شما ارزش قائل می شود.



همه مردها دوست دارند شاد باشند و از زندگی لذت ببرند. بنابراین هرگز دوست ندارند دورو بر زنانی باشند که انرژی منفی و نفرت را از خود ساطع می کنند. زنانی که با غر زدن و شکایت کردن می خواهند توجه مرد را به خود جلب کنند برای روح مردها سم هستند. نگرش ها و رفتارهای مسموم این زنان مسری است و باعث ایجاد منفی گرایی در مردها می شود. در نهایت باید بگویم که انسان های شاد جذاب تر هستند.


 https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir

https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir



دانلودpdf مقاله :چگونه برای همسر خود زنی جذاب باشیم؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/What-is-a-fan-of-expression%D8%9F

فن بیان چیست؟ چگونه می توانیم فن بیان خود را تقویت کنیم؟


فن بیان یعنی اینکه بتوانیم تمام صحبت خود را به مخاطبان و طرف مقابل انتقال دهیم، و به طور صحیح و شفاف صحبت کنیم،و از نادیده گرفته شدنمان درهر جمعی جلوگیری کنیم.این زمانی معنی پیدا می کند که ما تمرین ها و راهکارهای فن بیان را به طور صحیح انجام دهیم.


فن بیان چیست؟ چرا فن بیان مهم است؟

فن بیان از این جهت نمود پیدا می کند که ما بتوانیم با اعتماد به نفس حرفمان را بزنیم. و یادمان باشد که فن بیان را با پر حرفی اشتباه نگیریم.چون لزوما هر کسی که خوب صحبت می کند نمی توان گفت که فن بیان قوی دارد.فن بیان چیست؟ فن بیان قوی داشتن تمرین قوی هم می خواهد. و لزوما کسی که در جمع ها خوب صحبت می کند

اگر مهارت های فن بیان خود را افزایش دهد می تواند سخنران خوبی شود.

پس به طور خلاصه فن بیان خوب داشتن یک مهارت است،و اگر تمرین های فن بیان راانجام دهید فوق العاده خواهید شد.



فن بیان چیست؟ چطور فن بیان خوبی داشته باشیم؟

از آلبرت هوبارت نویسنده آمریکایی پرسیدند که چی شد که نویسنده شدی؟

و فقط یک پاسخ داد: تمرین توشتن نوشتن و نوشتن.

شما هم اگر می خواهید که فن بیان خوبی داشته باشید باید تمرین صحبت کردن، صحبت کردن و صحبت کردن را داشته باشید.


فن بیان چیست؟ اولین نکته در مورد فن بیان خوب داشتن این است که در جمع های کوچک تر که راحت تر هستیدمثل خانواده و دوستان این تمرین را انجام دهید. اگر هم از این جمع ها هم خجالت می کشید،می توانید در اتاق خودتان جلوی آینه این تمرین را انجام دهید.چون خیلی وقت ها وقتی می خواهیم یک کار جدید را انجام دهیم،مغز خزنده ما به ما می گوید که الان حوصله این کار را ندارم باشه بعدا انجام می دهم،یا به بهانه های مختلف می خواهد که الان ساده ترین کار را انجام دهیم.چون کار مغز حفظ حالت موجود است.



فن بیان چیست؟ آموزش ندادن درست فن بیان در مدرسه و دانشگاه

همه ما نیاز داریم که در جمع های مهم و جلسات بهترین و تاثیر گذارترین صحبت را ارائه دهیم.مثلا خیلی وقت ها پیش آمده که در یک کلاس آموزشی مثل دانشگاه یا مدرسه نتونستیم که یک کنفرانس و ارائه خوبی داشته باشیم، و یک دلیل آن می تواند تسلط به درس باشه ولی بعضا زیاد دیدیم که به درس هم تسلط داریم ولی وقتی می خواهیم یک ارائه انجام دهیم، همه چیز یادمون رفته.

و اینجاست که مشکل در فن بیان و پرزنت کردن در شروع داریم.که این بر می گرده به اینکه چقدر در مدرسه و آموزشگاه ها به ما آموزش ندادندکه چطور بتوانیم در ابتدا با استاد و معلم خود ارتباط درستی برقرار کنیم که آن گارد اولیه شکسته شود.



فن بیان چیست؟ کاربرد فن بیان

حالا که متوجه شدیم که فن بیان چیست می توانیم متوجه شویم که فن بیان این قدرکاربرد داره که اگر بخواهم همه آن را بگویم از حوصله شما خارج میشه.وسعی می کنم که نکات مهمتر را با شما به اشتراک بگذارم.


کاربرد فن بیان

  • اولین کاربرد فن بیان می تواند به صحبت کردن در جمع پرداخت.
  • دومین کاربرد فن بیان در گویندگی و مجری گری می باشد.
  • سومین کابرد در بین سخنران ها و مشاوران.
  • چهارمین در جمع دوستان و هنگام ارتباط گرفتن با یک شخص.و …


اشتباه گرفتن فن بیان چیست و فن بیان چه چیزی نیست

فن بیان را نباید با حاضر جوابی، پر حرفی و داشتن صدای خوب و لحن خوب اشتباه گرفت.چون خیلی ها هستند که صدای خوبی دارند ولی نمی توانند خوب و درست صحبت کنند.و یادمون باشه که ملاک خودمان نیستیم بلکه مردم و مخاطبان ما هستند که ما را قضاوت می کنند.


فن بیان چیست؟ یکی دیگر از تمرین های فن بیان این است که دایره لغات خود را افزایش دهید.

این کار کمک بسیار بزرگی به شما می کند که اتیکت صحبت کردن داشته باشید.پس در یک جمع بندی متوجه شدیم که فن بیان چیست و فن بیان چه چیزی نیست،و متوجه شدیم که فن بیان  تکنیک است نه لزوما صدای خوب داشتن.



فن بیان چیست؟ آموزش فن بیان

اگر به نکات زیر دقت کنید هنر فن بیان و محاوره بسیار آسان می شود و در موقعیت های اجتماعی با اعتماد به نفس کامل می توانید ارتباط برقرار کنید.

بیشتر افراد در موقعیت های اجتماعی در ابتدا احساس آشفتگی ، خجالت و غریبی می کنند.

در وضعیتی که شما احساس می کنید راجع به موضوع مورد بحث چیزی نمی دانید باید با حرفی سکوت و سردی بین خود و نفر مقابل را بشکنید و بحث را شروع کنید. در این حالت چه می کنید ؟!



اولین قانون برای شروع گفتگو :


بخواهید که درباره ی موضوع اصلی صحبت کنید نه حاشیه :


  • ​​در محیط کاری :

اگر شما با یک بازاریاب حرفه ای طرف هستید ، او هر طور شده رشته کلام را به دست می گیرد تا به هر صورت محصول خود را ارائه دهد ، به یاد داشته باشید او هیچ وقت شما را در موقعیتی قرار نمی دهد که کلمه بله یا خیر را در مورد تایید یا عدم تایید جنس مورد نظر بگویید .


به طور مثال شما هرگز از دهان آنها این حرف را نمی شنوید که : آیا می خواهید این بیمه را بخرید ؟!حتی اگر با خرید مخالفت کنید باز هم پافشاری او بیش ترشده و با با عباراتی مثل : شما اصلا” در مورد این بیمه چیزی می دانید ؟!! و در این وقت است که او قاطعانه پاسخ شما را خودش می دهد ” نه هیچی نمی دانید ” و یک سری چیزهایی بیان می کنند که شاید در نهایت هیچ ربطی به موضوع اصلی نداشته باشد ، در این حالت فروشنده راحت می تواند به هدف اصلی خود برسد و بحث را ببندد. این بازاریاب ها سوالاتی می کنند تا شما را به اهداف و پیش بینی های ذهن خود نزدیک کرده و چون شما در موقعیت یک فروشنده نیستید ، بالاخره راضی به خرید می شوید ! بنابراین موضوع اصلی بحث را فراموش نکنید.


این حالت در موقعیت های روزمزه اجتماعی چگونه می شود ؟


فرض کنید سر میز شام هستید با دوستانتان ، شما نباید فقط بگویید ” این مرغ چقدر خوشمزه است !” بلکه با اضافه کردن کلماتی به سوال خود منتظر پاسخی می مانید !بطور مثال ” این مرغ چقدر خوش مزه است بصورت دلمه در یک شب دیگر بسیار لذید می شود ! بگویید کی و کجا آن را درست کنیم و بخوریم ؟!

خوب ! سکوتی بین شما و آنها ایجاد می شود که در حین اینکه آنها از درون از دست شما عصبی هستند ولی تنها شما آنها را مجبور کردید که با خوشحال نشان دادن خود سعی کنند تنها نظر شما را بپذیرند و موضوع گفتگو شروع می شود!


مثال دیگر :

شما می خواهید در مورد لباس یک خانم نظر دهید و آن را کامل تر کنید :شما نباید بگویید :” چه لباس قشنگی ” خوب ، مطمئنا” او تنها پاسخ می دهد ” متشکرم! ”

بنابراین این طور می پرسید :” چه لباس قشنگی ! از کجا خریده ای ؟ ” ، در این حالت پاسخ او کامل تر است و حداقل می دانید از کدام فروشگاه خرید کرده است ، پس این طور ادامه می دهید و می پرسید : ” آن فروشگاه کجاست ؟” و در ادامه می گویید” همسر من ( یا کس دیگر را مثال بزنید ) از جای دیگر خرید می کند، من واقعا” لباسهای سبک اصیل و رسمی را دوست دارم تقریبا” شبیه مدلهایی که درتلویزیون است ، شما دیده اید ؟! ” و به این ترتیب گفتگو ادامه می یابد …



  • آرام و خونسرد باشید :

یک فرد خونسرد باعث آرامش فردمقابل هم می شود ، همیشه باادب باشید و با روی خوش ، دیگران همیشه با چنین کسی دوستانه برخورد می کنند.



  • می توانید دقیقا” از جایی که هستید شروع کنید :


به طور مثال اگر مورد اصلی بحث محیطی است که در آن هستید این طور می گویید :” چه دکور جالبی !” ” نظر شما درباره ی رنگ آمیزی آن چیست ؟!”نباید دائم به آن چیزی که خودتان علاقه دارید اشاره کنید ، نظر دیگران را بخواهید تا پاسخی هم از آنهاداشته باشید واین چنین است که ناخودآگاه گفتگو شروع می شود.اگر در موقعیتی قرار بگیرید که به عنوان نقد کننده خبری هستید بازهم نظر دیگران را بپرسید و آنها را در بحث سهیم کنید.

در باره ی موضوعی که ممکن است کسی ناراحت شود بحث نکنید چرا که خیلی موضوعات عادی و عمومی هستند که افراد می توانند بدون ایجاد دلخوری در مورد آنها گفتگو کنند.در واقع مهم این است که به طریقی آنها را درگیر بحث کنید و محاوره به خودی خود ادامه می یابد.به یاد داشته باشید اگر بین افراد ، سکوتی حاکم شود آنها چون هنر شروع کردن بحث را ندارند ، خیلی خوشحال می شوند که کسی مثل شما بتواند گفتگو را آغاز کند.



وقتی با اشتیاق صحبت می کنید، مردم تفاوت را حس می کنند. شاید این نکته‌، بسیار لطیف و کمی نامحسوس باشد اما در حقیقت وقتی در متن تان طنین انداز شود، صدای تان قابل  قبول تر و متقاعد کننده تر به نظر خواهد رسید و این یکی از راه‌های تقویت قدرت بیان است.



برای تقویت قدرت بیان باید تمرین کنید. با اینکه دیگران بارها و بارها اهمیت تمرین کردن را برای نتیجه دادن کارها توضیح داده‌اند، ما هم در مورد آن صحبت می کنیم. بهترین هنرمندان دوبله می توانند هزاران کلمه را بدون ارتکاب اشتباه بیان کنند، اما برای به‌دست آوردن این مهارت، سال‌ها زمان لازم است. تمرین باعث از بین بردن نواقص می شود و صداپیشه ها از این راه به موفقیت می‌رسند.


خیلی‌زود روی غلتک می افتید و خواندن و گفتارتان به‌هم‌ پیوسته و بدون اشتباه می شود. به این ترتیب در وقت تان صرفه جویی، در کارتان پیشرفت و از مهارت تان سود کسب می‌کنید و قدرت نفوذ کلام‌تان را بالا می‌برید.


 https://liability-insurance.ir


https://iranfireinsurance.ir

https://bodyinsurance.ir

https://cargo-insurance.ir
https://lifeinsuranceiran.ir
https://thirdpartyinsurance.ir


دانلودpdf مقاله :فن بیان چیست ؟چگونه می توانیم فن بیان خود را تقویت کنیم؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/How-to-raise-your-focus-

چگونه تمرکز خود را بالا ببریم؟

 

همه ما توانایی متمرکز شدن را داریم. نوشتن یک داستان، نواختن پیانو یا مجذوب یک فیلم سینمایی شدن، همگی به تمرکز نیاز دارند. ولی گاهی اوقات افکار شما پراکنده است و ذهنتان از موضوعی به موضوع دیگر کشیده می شود. در چنین مواقعی است که نیاز دارید یاد بگیرید چگونه حافظه خود را تقویت کنید.

تقویت حافظه عبارت است از یادگیری های منظم ذهنی و مرتب کردن عواملی که یکباره به ذهن ما خطورمی کنند.

 

تابه‌حال توجه کرده‌اید که وقتی غرقِ انجام کاری می‌شوید، چقدر حس خوبی دارید؟ در این حالت به بهره وری واقعی می‌رسید و صرفا با کارهای بیهوده و وقت‌گیر، خودتان را سرگرم نمی‌کنید. حس می‌کنید که بسیار هدفمند هستید و گذشت زمان را درک نمی‌کنید. فرقی نمی‌کند اسم این حالت را تَچان(flow) می‌گذارید یا مسحور شدن و غرق شدن در کار، در هر صورت در این زمان‌ها واقعا احساس هیجان‌انگیزی دارید.

به گفته‌ی دیوید راک (David Rock)، یکی از بنیانگذاران مؤسسه‌ی NeuroLeadership و نویسنده‌ی کتاب «مغز شما در هنگام کار» (Your Brain at Work)، ما فقط 6 ساعت در هفته واقعا بر کار خود تمرکز می‌کنیم.

به‌علاوه، بررسی‌های راک نشان داده است که بیشترین کارایی و قدرت فکری 90٪ از مردم، مربوط به زمانی است که خارج از اداره‌اند و بالاترین میزانتمرکز افراد نیز در هنگام صبح یا اواخر شب است. این دقیقا برخلاف چیزی است که برنامه‌های کاری به ما دیکته می‌کنند!

 

بالا بردن تمرکز  یعنی اینکه فرد بتواند توجه و اراده‌‌اش را همسو کند و کنترلِ توجه خود را در اختیار داشته باشد.
بالا بردن تمرکز یعنی تواناییِ متمرکز کردن ذهن بر روی یک موضوع، شیء یا فکر و بیرون راندن تمام افکار، ایده‌ها، احساسات و هیجان‌های نامربوط از ذهن.
بالا بردن تمرکز یعنی به‌جایِ از این شاخه به آن شاخه پریدن و از دست دادن توجه، زمان و انرژی، در هر زمان تنها یک کار انجام بدهیم.

 

در هنگام بالا بردن تمرکز، تنها «یک فکر» ذهن فرد را اشغال می‌کند و تمام انرژی ذهن بر همین فکر واحد متمرکز می‌شود.

البته برای کسبِ تواناییِ فرمان دادن به ذهن و کنترل کردن تمرکز و توجه، به آموزش نیاز داریم. بیشتر افراد نمی‌توانند توجه خود را کنترل و ذهن خود را صرفا بر یک موضوع متمرکز کنند. آنها نمی‌توانند هر زمان که می‌خواهند به ذهن خود دستور بدهند که بر چیزی تمرکز کند.

متمرکز کردن فکر، فعالیتی غیرمعمول نیست و تقریبا هر روز برای همه اتفاق می‌افتد ولی این تمرکز، توانایی ناخودآگاه و کنترل‌نشده‌ای است.

 

تمرکز کردن

 

برای مثال، آیا توجه کرده‌اید کودکان در هنگام بازی صدای شما را نمی‌شنوند؟ آنها آن‌قدر در بازی غرق می‌شوند که به هیچ چیز دیگری توجه نمی‌کنند. یا وقتی کتاب بسیار جالبی می‌خوانید، صدای اطرافیان‌تان را نمی‌شنوید. زمانی که نامه‌ای مهم می‌نویسید، فیلم یا مسابقه‌ای ورزشی تماشا می‌کنید، شطرنج بازی می‌کنید و به‌طورکلی وقتی مشغول انجام کاری می‌شوید که عاشق آن هستید و برای‌تان جالب یا لذت‌بخش است، به محیط اطراف خود بی‌توجه می‌شوید و گذشت زمان را حس نمی‌کنید.

 

این مثال‌ها نشان می‌دهند که «متمرکز کردنِ توجه» امکان‌پذیر است ولی این کار با تمرکز واقعی تفاوت دارد، زیرا فرایندی آگاهانه و عمدی است و شما هر زمان که اراده کنید، می‌توانید برای مدت زمان مشخصی (و نه فقط چند ثانیه) ذهن خود را بر هر موضوعی که می‌خواهید، متمرکز کنید. با استفاده از این توانایی، می‌توانید علاوه بر چیزهای لذت‌بخش و کارهای مورد علاقه‌تان، ذهن خود را بر وظایف، شغل، درس و حتی کارهای خسته‌کننده‌ و ناخوشایندی که مجبور به انجام آنها هستید، متمرکز کنید.

 

مقاله مرتبط: تمرکز خلاق چیست

 

بالا بردن تمرکز را چگونه انجام دهیم؟

بالا بردن تمرکز بر یک کار، بسیار شبیه به «متمرکز کردنِ نگاه» است. وقتی تصمیم می‌گیرید بر چیزی تمرکز کنید، ابتدا مغزتان تمام اطلاعات بصری را دریافت و پردازش می‌کند تا به شما بگوید که باید بر چه چیزی تمرکز کنید.

این کار شبیه زمانی است که برای اولین بار، تابلوی نقاشی یا عکسی را می‌بینید. وقتی که تصویر واضح‌تر می‌شود، مغز شما به‌سراغ جنبه‌ای می‌رود که می‌خواهید به آن توجه کنید (فرایند بالا به پایین). وقتی به این نوعِ لذت‌بخش از تمرکز دست می‌یابید که در آن گذشت زمان را حس نمی‌کنید، درک شما از جهان اطراف تغییر می‌کند و توانایی بیشتری در نادیده گرفتن محرک‌های بیرونی دارید.


چگونه بالا بردن تمرکز خود را از دست می‌دهیم؟

از دست دادن تمرکز، فرایندی طبیعی، مطلوب و تکامل‌یافته است که برای حفظ امنیت ما به‌وجود آمده است. از بین رفتن تمرکز زمانی رخ می‌دهد که مغز چیزهایی می‌بیند که باید به آنها توجه کنید (فرایند پایین به بالا). تکامل موجب شده است که وقتی در اطراف خود با چیزی خطرناک یا جالب مواجه می‌شوید، تمرکز خود را از دست بدهید و به آن عامل توجه کنید.

 

ه گفته‌ی گلوریا مارک (Gloria Mark)، استاد دانشگاه ارواین در کالیفرنیا، وقتی تمرکز خود را از دست می‌دهید، حداکثر 25 دقیقه زمان لازم است تا دوباره بر کار اصلی خود تمرکز کنید (در برخی از بررسی‌ها زمان بازیابی تمرکز 5 دقیقه و در برخی دیگر 15 دقیقه ذکر شده است). در هر صورت، از دست دادن تمرکز هزینه‌هایی دارد.

 برای نمونه مشاغل اداری را در نظر بگیرید. کارمندان در ادارات به‌طور میانگین، هر 3 تا 10 دقیقه تمرکز خود را از دست می‌دهند (البته در بررسی‌های مختلف، اعداد متفاوتی مطرح شده است) ولی هیچ پژوهشی به‌طور قطعی نشان نمی‌دهد که آیا با ایجاد وقفه‌های بیشتر، کیفیت کار کاهش می‌یابد یا خیر.

شاید تصور می‌کنید بیشترِ عواملی که موجب از دست رفتن بالا بردن تمرکز می‌شوند،

عواملی بیرونی مانند همکاران، تماس‌های تلفنی یا ایمیل‌ها هستند، ولی براساس پژوهش انجام‌شده توسط گلوریا مارک، حدودا در 44 درصد موارد، این خود ما هستیم که موجب از دست رفتن تمرکزمان می‌شویم!

ذهن انسان حداکثر تا 2 ساعت می‌تواند بر هر کاری تمرکز کند (البته بعد از این مدت برای بازیابی نیروی خود به 20 تا 30 دقیقه استراحت نیاز دارد)، چرا از این پتانسیل خود استفاده نمی‌کنیم؟

 

ره های افزایش تمرکز

 

یاد بگیرید که بالا بردن تمرکز خود را حفظ کنید

هیچ‌کس نمی‌تواند با جادو، تمرکز خود را افزایش بدهد. افزایش تمرکز به تمرین زیادی نیاز دارد و نیازمند یکی از سخت‌ترین انواع تلاش‌ها یعنی ذهن آگاهی (mindfulness) است. البته نکته‌ها و روش‌هایی نیز وجود دارد که می‌توانید برای افزایش بالا بردن تمرکز خود، آنها را به‌کار بگیرید. 

در ادامه تکنیک‌هایی را بیان می‌کنیم که شما را به آن حالت لذت‌بخش بهره‌وری آسان و بدون زحمت نزدیک می‌کند.

 

1از انجام چند کار به‌صورت هم‌زمان پرهیز کنید

انجام چند کار به‌طور هم‌زمان، مغز ما را به تمرکز نداشتن عادت داده است. در مطالعه‌ای که در دانشگاه استنفورد انجام شد، گروهی از افراد تعداد زیادی از کارها و گروه دیگری تعداد کمی از کارها را هم‌زمان انجام دادند و مشخص شد که حفظ تمرکز برای گروه اول دشوارتر است.

در فرهنگ کاری‌ای که هنوز هم در آن «پُرکاری» ویژگی خوبی به‌شمار می‌رود، انجام هم‌زمان چند کار موجب می‌شود حس کنیم به چیزی بیش از آنچه واقعا هستیم، دست یافته‌ایم.

به‌علاوه در یک بررسی نشان داده شده است که انجام هم‌زمان چند کار موجب می‌شود حس خوبی داشته باشیم. به گفته‌ی دیوید راک از مؤسسه‌یNeuroLeadership انجام هم‌زمان چند کار، منجر به پایین آمدن بهره‌ی هوشی (IQ) ما می‌شود و موجب می‌شود مرتکب اشتباه شویم و جزئیات را نادیده بگیریم.

 

مقاله مرتبط: خلاقیت چیست؟افراد خلاق چگونه هستند؟​

برای شروع تمرینات ازاین تکنیک ها استفاده کنید:

 

  • حواست را جمع کن.
  • روش عنکبوتی.
  • فرصتی برای افکار مزاحم.

سعی کنید از تکنیک هایی که مفید و مؤثر به نظر می رسند، استفاده کنید و حداقل به مدت3 روز آنها را به طور صحیح به کار ببندید. اگر متوجه تغییرات کمی شدید، پیشنهاد می شود تمرینات خود را ادامه دهید، چون در تمرکز ذهن شما مؤثر خواهد بود.همچنین می توانید در محیط اطرافتان نیز تغییراتی بدهید که ممکن است برای شما مفید باشند.


حواست را جمع کن

این شیوه ممکن است ظاهراً ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار مؤثر است. هنگامی که حواستان پرت می شود و ذهنتان سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که " حواست را جمع کن". این روش کم کم سبب می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.

برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید:" حواست را جمع کن و به کنفرانس توجه کن". به هر حال تا حدی که ممکن است اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید:" حواست را جمع کن".

 

هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کم کم با تکنیک " حواست را جمع کن" به حال بر می گردید. اگر یک شخص معمولی باشید، ممکن است این عمل را صدها بار در هفته انجام دهید. ولی طی روزهای آینده مدت زمانی که افکار خاصی درذهن شما می ماند، طولانی تر می شود، یا به عبارت دیگر بالا بردن تمرکز در مورد موضوعی خاص بالا می رود. بنابر این باید صبور باشید تا شاهد پیشرفت های خود در این زمینه باشید.

  

مقاله مرتبط: 10 راه ساده برای افزایش توانایی مغز شما

 

روش های تمرکز

 

روش عنکبوتی

این روش نیز یکی دیگر از تکنیک هایی است که پایه و اساس بالا بردن تمرکز است و به شما کمک می کند تا تمرکز داشته باشید و از حواس پرتی جلوگیری کنید.

اگر تار عنکبوتی را تحریک کنید، تار تکان می خورد و عنکبوت نسبت به جنبش تار، از خود واکنش نشان داده و می خواهد علت حرکت را بیابد، ولی وقتی چندین بار این عمل را تکرار کنید، خواهید دید که عنکبوت ، دیگر نسبت به حرکت تار هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد و متوجه می شود که حشره ای به دام او نیامده است.

این روش را یاد گرفته و ذهن خود را پرورش دهید و در برابر حواس پرتی تسلیم نشوید. وقتی کسی داخل اتاق می شود یا وقتی در با صدای بلند به هم می خورد، نباید به خودتان اجازه دهید که حواستان پرت شود. شما باید تمرکزتان را برای هدفی که در ذهن دارید، حفظ کنید.

 

مثلاً در یک کنفرانس کلاسی اجازه دهید که دیگران جلوی شما حرکت کنند و سرفه کنند، بدون اینکه به آنها نگاه کنید فقط بین خودتان و کنفرانس، تونل ارتباطی ویژه ای ایجاد کنید و بگذارید دیگران از این تونل خارج باشند. و یا وقتی که با کسی صحبت می کنید، حواستان فقط به او باشد و به صورتش نگاه کنید و از حرف هایی که می زند یادداشت بردارید. بگذارید همه چیز از ذهنتان خارج شود و به هیچ چیز جز او توجه نکنید.

  



فرصتی برای افکار مزاحم

در طول روز ، زمان ویژه ای را به فکر کردن درباره مسائلی که به ذهن شما خطور می کنند و بالا بردن تمرکز را به هم می زنند اختصاص دهید. به طور مثال ساعت 30/ 4 تا 5 بعد از ظهر زمانی است که شما می توانید به این افکار بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد آورید که زمان ویژه ای را برای آنها در نظر گرفته اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شوند. کسانی که از این روش استفاده کرده اند، توانسته اند 35 درصد از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند. این تغییر بزرگی است.

 

ـ گام های اساسی این روش عبارت اند از:

  • زمان ویژه ای را هر روز به این افکار اختصاص دهید.
  • وقتی افکار مزاحم وارد ذهن شما شدند، بدانید که زمان خاصی را برای فکر کردن به آنها گذاشته اید.
  • با تکنیک" حواست را جمع کن" هم می توانید این افکار را از ذهن خارج کنید .
  • به خودتان اطمینان بدهید که در زمان مخصوصی حتماً به این افکار مزاحم که تمرکز شما را بر هم می زنند، فکر خواهید کرد.

 

 

دانلودpdf مقاله :چگونه تمرکز خود را بالا ببریم؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/What-is-charisma-%D8%9F

کاریزما چیست؟


فَرَهْمَندی یا کاریزما (به یونانی: χάρισμα یا «خاریسما») در لغت به معنی جذابیت غیرعادی و دارا بودن صفت‌های ویژه و ممتاز و منحصربه‌فردی است که مورد پسند و ستایش تعداد زیادی از دیگر انسان‌هاست. جاذبه‌ای انفرادی (فردی) که اثری اجتماعی (جمعی) دارد.

 

واژه کاریزما برگرفته از خاریسمای یونانی به معنای جاذبه ذاتی است که خود از خاریتاس به معنای متانت، جذابیت، برکت، و موهبت می‌آمد. خاریسما در دوره باستان و پیش از سده بیستم کاربرد محدودی داشت و در دو معنا بکار می‌رفت: در معنای اول به جاذبه‌های ظاهری یک نفر اطلاق می‌شد که خصلتی دنیوی داشت، و در معنای دوم از فرهمندی الوهی یا برخورداری از موهبتی آسمانی حکایت می‌کرد و امری اساطیری یا الاهیاتی بود. این کاربرد در فرهنگ و زبان ایرانی و فارسی نزدیک به فر ایزدی یا شکوه آسمانی است.

 

از اواسط قرن بیستم و در ادبیات سیاسی و اجتماعی٬ واژه کاریزما به تعبیر غالبی در توصیف چهره‌های سیاسی برجسته بدل شد، چهره‌های مثبت یا منفی که جذابیت مقاومت‌ناپذیری برای توده‌ها داشته، توان اثرگذاری بی‌مانندی بر آن‌ها یافته بودند.

 

ماکس وبر (حقوقدان، سیاستمدار، تاریخدان و جامعه‌شناس آلمانی) با طرح اقتدار کاریزماتیک باعث گسترش کاربرد این واژه شد.


کاریزما چه سودی برای شما دارد؟

 

تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود:

اگر در آن لحظه ای که وارد یک اتاق می شوید، دیگران بلافاصله متوجه تان شوند، مایل به شنیدن حرف های شما، و مشتاق گرفتن تأییدتان باشند. این یک سبک زندگی افراد کاریزماتیک است. کاریزما باعث می شود دیگران دوست تان داشته باشند، به شما اعتماد کنند، و بخواهند که تحت رهبری تان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین می کند: شما یک رهبر هستید یا یک دنباله رو. ایده هاتان فراگیر می شوند یا خیر. و اینکه پروژه های شما به خوبی اجرا خواهند شد یا نه.

 

چه شما خوش تان بیاید یا نیاید، این کاریزما است که می تواند دنیا را به جلو ببرد. می تواند افراد را به انجام آنچه که شما از ایشان می خواهید وادار کند. 

و البته، داشتن کاریزما در حیطه شغلی هم بسیار حیاتی است. چه برای یک شغل جدید ثبت نام کرده باشید، و چه بخواهید در سازمان تان پیشرفت کنید، کاریزما برای نیل به هدف کمک تان می کند. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان داده اند که افراد کاریزماتیک نمرات شغلی بالاتری می گیرند و از دید مافوق ها و زیردستان، آدم های مؤثرتری هستند.

 

کاریزماتیک بودن به معنی فرد موفق یا پولدار بودن نیست. حتی به معنیِ نحوه ارائه مطلبی و یا نوع پوشش ما هم نیست. کاریزماتیک بودن یعنی انجام یک سری کارهای خاص

 

بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس مهم بودن در ما ایجاد میکنند.

بعضی از افراد با کارهایی که میکنند احساس خاص بودن به ما دست میدهد.

بعضی از افراد زمانی که وارد جایی میشوند تمام توجه ها را به سمت خود جذب میکنند.

بعضی از افراد ناخودآگاه و بر حسب عادت کارهایی انجام میدهند که دیگران دوست دارند وقت بیشتری با آنها سپری کنند،بیشتر با آنها صحبت کنند و یا حداقل کنار انها باشند.تا توجهات نیز به آنها انتقال پیدا کند.

مقاله مرتبط: چگونه باکلاس باشیم؛ نکته هایی برای شیک برخورد کردن

 

تعریف کاریزما

کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته می‌شود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوق‌العاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی به کار برده می‌شود تا زیرمجموعه‌ای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود می‌توانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف کنند.

اما خبر خوب اینجاست : کاریزما یک خصیصه ذاتی و اکتسابی است. شما اگر فرد کاریزماتیکی هستید میتوانید آنرا تقویت کنید تا همچنان قدرتش را حفظ کند و اگر فرد کاریزماتیکی نیستید میتوانید آنرا بدست آورید… خیلی ساده.

 

افراد موفق تنها عادت های موفقی دارند. افراد کاریزماتیک نیز، فقط عادت های کاریزماتیک دارند.

 

شخصیت کاریزماتیک، به کاراکتری گفته می شود که به سبب داشتن برخی ویژگی ها الگوی سایرین محسوب می شود و حتی می تواند برای آنها الهام بخش هم باشد. شخصیت های کاریزماتیک که در دنیا زیاد پیدا نمی شوند، افرادی هستند که می توانند با قدرت خود جمعیت زیادی را تحت تاثیر قرار دهند و آنها را به سمت و سوی خود جذب کنند.

 

وبر، کاریزما را چنین توصیف می‌کند:

ویژگی خاصی از یک شخصیت پدیده رهبری

 

کاریزماتیک یا رهبری مبتنی‌بر جاذبه استثنایی، به‌گونه‌ای از رهبری گفته می‌شود که دارای قدرت و توانایی الهام‌بخشی به پیروان باشد و این در حالی است که توانایی‌ها صرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. در این نوع رهبری، رابطه‌ای بدون استفاده از پاداش‌های مالی و اعمال زور برقرار می‌شود

 

اگر شما رهبر یک گروه هستید یا می خواهید باشید، کاریزما اهمیت زیادی دارد. زیرا به شما یک مزیت رقابتی، برای جذب و حفظ نخبه ها می دهد. تحقیقات نشان داده که افراد زیر نظر یک رهبر کاریزماتیک، بهتر عمل می کنند، کارشان را مؤثرتر از کار دیگران تلقی می کنند، و نسبت به کسانی که زیردست یک مدیر اثرگذار ولی فاقد کاریزما هستند، اعتماد بیشتری به مافوق خود دارند.

رابرت هاوس (پروفسور دانشکده تجارت وارتو) می گوید که کاریزمای رهبر «باعث می شود زیردستانش هدف او را بسیار جدی بگیرند، از خودگذشتگی های مهمی انجام دهند، و بالاتر و فراتر از ندای وظیفه شان عمل کنند.» آن چیزی که باعث می شود یک فروشنده، پنج برابر همکارانش فروش کند،کاریزما است. این کاریزما است که تفاوت میان نوآورانی که سرمایه گذاران را پشت در منتظر نگاه می دارند و دیگرانی که برای یک وام به بانک التماس می کنند را مشخص می کند.

 

مقاله مرتبط: چگونه دیگران را متقاعد کنیم؟

 

داشتن شخصیت کاریزماتیک می تواند نقش مثبتی در مدیریت موفق داشته باشد.

اما برای داشتن چنین شخصیتی باید ویژگی هایی را داشت که در گزارش پیش رو به تعدادی از آنها اشاره می شود:

 

1. صدا

شاید تعجب آور باشد اما خیلی وقت ها بخصوص در برخورد اول صدای شما می تواند تاثیر زیادی بر مخاطب بگذارد و تا حدی به وی کمک کند تا شخصیت و کاراکتر شما را بشناسد. صدای قاطع و باصلابت یکی از رکن های کاریزماتیک بودن است، چراکه لحن صحبت شما و نوع ریتمی که به حرف زدن خود می دهید، می تواند مخاطب را جذب یا دفع کند. پر واضح است که در این میان هر چه صدا زیباتر باشد، تاثیرگذاری اش هم بیشتر خواهد بود.


 

2. تجسم کردن

قدرت تصویرسازی و تجسم کردن آنچه می خواهید انجام دهید به شما کمک می کند تا در کارتان موفق شوید و در نتیجه این امر در داشتن شخصیتی کاریزماتیک و الهام بخش به شما کمک می کند. تصور و تجسم کاری که قصد انجام آن در آینده را دارید، باعث می شود حساب شده تر هم پیش بروید و حساب شده پیش رفتن یک پای کاریزماتیک شدن است.


 

3. ثبات کاریزماتیک ها

هر باوری که داشته باشند در آن ثابت قدم هستند و به اصطلاح توپ هم باورشان را تکان نمی دهد! آنها از این شاخه به آن شاخه پریدن را نه دوست دارند و نه بلدند. برای آنها عقیده و باورشان و استواری و پافشاری بر آن از هر چیزی مهمتر و پررنگ تر است.


 

4. اهمیت دادن به فناوری

کاریزماتیک ها برای اینکه از دیگران جا نمانند، در کنار سه ویژگی دیگری که در بالا گفته شد، از فناوری و به روز بودن هم غافل نیستند. برای آنها مهم است که از تازه ترین پیشرفت های فناوری اطلاع پیدا کنند و حتی از آنها به طور کامل استفاده کنند.

به روز بودن و با فناوری های روز پیش رفتن یکی از مهمترین اقداماتی است که در ایجاد شخصیت کاریزماتیک در روزگار ما نقش زیادی ایفا می کند.

-کاریزما سحر و جادو نیست، مجموعه ای از رفتارهای یادگرفتنی است

 

بر خلاف نظر عموم مردم، هیچ کس به طور مادرزادی کاریزماتیک نیست. اگر کاریزما یک ویژگی ذاتی بود، آدم های کاریزماتیک همیشه مسحورکننده بودند، ولی این طور نیست. حتی برای یک فوق ستاره هم، کاریزما می تواند یک لحظه حضور داشته باشد و لحظه ای بعد خیر. برخی از این افراد می توانند کاریزمای خودشان را به سادگی فشردن یک دکمه خاموش کنند و کاملاً از رادار محو شوند. برای روشن کردن آن نیز کافی است تغییراتی را در زبان بدن خود (Body Language) ایجاد کند.

 

در سال های اخیر یک تحقیق گسترده انجام شده که نشان می دهد کاریزما نتیجهٔ رفتارهای خاص غیرشفاهی است، و نه منتج از کیفیت های ذاتی یا جادویی افراد. به همین خاطر است که سطوح کاریزما در نوسانند: حضور آن بستگی دارد به این که آیا فرد مورد نظر، آن رفتارهای خاص را از خود بروز می دهد یا خیر.

آیا هرگز برای شما پیش آمده که کاملاً احساس اطمینان قلب داشته باشید و در یک وضعیت خاص، به اصطلاح «خدایی کنید؟» حالتی که افراد پیرامون تان (حتی اگر برای یک لحظه) کاملاً تحت تأثیر شما قرار گرفته باشند. ما لزوماً این لحظات را به عنوان کاریزما در نظر نمی گیریم و خودمان را هم برخوردار از آن نمی پنداریم. زیرا یک پیش فرض اشتباه داریم: «افراد


کاریزماتیک در تمام لحظات و در تمام روزهای زندگی شان، مثل آهن ربا جذب کننده اند.» خیر، نیستند! لطفاً بیدار شوید.

یکی از دلایل اینکه کاریزما به اشتباه پدیده ای ذاتی پنداشته می شود، این است که مثل خیلی از مهارت های اجتماعی دیگر، رفتارهای کاریزماتیک هم به طور کلی در سال های ابتدایی زندگی فرد، آموخته می شوند. در حقیقت، افراد معمولاً متوجه نیستند که دارند آن را می آموزند. بلکه فقط: رفتارهای جدید را امتحان می کنند، نتایج را می بینند، و سپس آنها را بهبود می بخشند. در نتیجه، این رفتارها حالت غریزی به خود می گیرند.

 

آدم های کاریزماتیک بی شماری را می تواند نام برد که برای به دست آوردن این ویژگی مهم، سخت کار کرده اند و قدم به قدم آن را افزایش داده اند. ولی از آنجا که ما در اوج جذبهٔ فردی شان آنها را شناخته ایم، سخت است که باور کنیم این فوق ستاره ها همیشه به این خوبی نبوده اند. مدیر اجرایی اسبق اپل، استیو جابز، به عنوان یکی از کاریزماتیک ترین مدیران اجرایی دهه اخیر شناخته می شود، و البته که او از ابتدا اینگونه نبود. در حقیقت، اگر نخستین جلسات معرفی محصول او را دوباره تماشا کنید، خواهید دید که خجالتی و بی دست و پا روی صحنه می آمد و حالات رفتاریش، از «بیش از حد نمایشی» تا «کاملاً غیرجذاب» در نوسان بود. ولی او به مرور و در طول سال ها کاریزمای خودش را افزایش داد، و می توانید این پیشرفت تدریجی را در حضورهای بعدی اش به وضوح ببینید.

 

کاریزما توسط جامعه شناسان، روان شناسان، و محققان علوم رفتاری و فرآیندشناختی، زیر ذره بین مطالعه و تحقیق قرار گرفته و به روش های علمی گوناگون (از تجربه های آزمایشگاهی و مرحله به مرحله گرفته تا پژوهش های زمینه یابی جغرافیایی و تحلیل های تفسیری) بررسی شده است. موضوع این مطالعات، رئیس جهورها، رهبران نظامی، دانشجویان و دانش آموزان، و مدیران تجاری -از سطوح پایین گرفته تا مدیران عامل- بوده اند. به لطف چنین تحقیقاتی، اکنون می دانیم که کاریزما در واقع مجموعه ای از رفتارها است.

 

منبع : عصر ایران

 

دانلودpdf مقاله :کاریزما چیست؟

مطالب مرتبط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت

https://keramatzade.com/What-is-creativity-How-are-creative-people-

خلاقیت چیست؟افراد خلاق چگونه هستند؟


آفرینندگی یا آفرینشگری یا خلاقیت، مهم‌ ترین و اساسی‌ترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادی‌ترین عامل ایجاد ارزش است که در همه ابعاد و جوانب زندگی وی نقش کاملاً حیاتی ایفا می‌کند. خلاقیت و نوآوری از والاترین ویژگی‌های انسان است. همه علوم، تولیدات، فناوری‌ها، صنایع، ابداعات، اختراعات، هنرها، ادبیات، موسیقی، معماری و به طور کلی اساس انواع تمدن‌ها از ابتدا تاکنون و کلیه دستاوردهای بشری، جلوه‌های گوناگونِ خلاقیت و نوآوری است. تمدن انسانی و زندگی وی بدون خلاقیت امکان‌پذیر نیست.



تعریف خلاقیت:

به عنوان مثال تورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مسئله‌گشایی مد نظر قرار داده‌است. به نظر وی تفکرِ خلاقِ مختصر عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستی‌های موجود در اطلاعات، فرضیه‌سازی دربارهٔ حل مسائل و رفع کاستی‌ها، ارزیابی و آزمودن فرضیه ها، بازنگری و بازآزمایی آن‌ها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران.حمید رجایی خلاقیت را مهارت ذهنی برای تولید ایده تازه می‌داند.همچنین می‌گوید حدس موتور محرکه خلاقیت و علوم است.

خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از فرایندهای خودآگاه و ناخودآگاه انسان می‌باشد. البته برخی هم معتقدند جان مایه خلاقیت تولید یک ایده است و ارزشمندی امری افزون شده است که در زمینه‌هایی دیگر مانند ارزشمند بودن از نظر تجاری سازی، فرهنگ، علم، فناوری و سایر زمینه‌ها مطرح می‌شود. اما به لحاظ روانشناختی، توانایی (به مثابه یک مهارت تقریباً قوام یافته) نوفهمی و ساخت ایده نو و تازه، تمام جوهر خلاقیت است. از دیدگاه یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده می‌شود. همانند دیگر پدیده‌ها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و به طور متنوع به موارد زیر منسوب شده‌است: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماری‌های روانی و شوخ‌طبعی پیوند داده شده‌است.

تعریف مناسب دیگر فرایند فرضیات شکسته است تفکرات خلاق زمانی تولید می‌شود که شخص پیش‌فرض‌ها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند که دیگران به آن نپرداخته‌اند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگی‌ها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود می‌آید. برای آن مراحلی توسط هلم هولتز و والاس پیشنهاد شده‌است: 1-آمادگی 2-دوره نهفتگی 3-الهام 4-تحقق.


 

خصوصیات افراد خلاق :

افراد خلاق خیال‌پرداز هستند و رویاهای خود را بهتر به خاطر می‌آورند و ساده‌تر از دیگران هیپنوتیزم می‌شوند. اسکیزوفرنی و خلاقیت به طرقی با هم ارتباط دارند. چون بسیار افراد خلاق در بین بستگان افراد اسکیزوفرن بسیار دیده شده ممکن است پیوند ژنتیکی مستقیمی بین این دو خصوصیت وجود داشته باشد.

مندلسون عنوان کرد تفاوت در تمرکز توجه علت تفاوت در خلاقیت است. اگر کسی بتواند تنها به دو چیز در یک زمان توجه کند فقط یک قیاس ممکن در آن زمان می‌تواند کشف شود، اگر به چهار چیز توجه کند شش مقایسهٔ ممکن وجود خواهد داشت. افراد خلاق توجه نامتمرکز دارند که با سطوح پایین فعال‌سازی قشری همراه است، از سوی دیگر افراد غیر خلاق توجه خود را زیادتر متمرکز می‌کنند و این آن‌ها را از فکر کردن در ایده‌های نوآورانه بازمی‌دارد. مارتیندل وایزنک مطرح می‌کنند خلاقیت یک سندرم بازداری زدایی است. افراد خلاق روش‌های گوناگون اغلب نامأنوسی را به کار می‌برند که معتقدند درخلاقیت بیش‌تر به آن‌ها کمک می‌کند.

 شاید رایج‌ترین روش، گوشه‌گیری باشد که نزدیک به محرومیت حسی است یعنی شرایطی که انگیختگی قشری را کاهش می‌دهد که این موضوع به علت حساسیت بیش از حد آن‌هاست. این افراد از نظر فیزیولوژیایی بیش‌واکنشی دارند.

 

افراد خلاق شیفتهٔ تازگی هستند و به دنبال تحریک ذهنی و نه محرک‌های قوی و مخاطره‌آمیز جهان واقعی هستند. با استفاده از پت، یافتهٔ جدید این است که هرس کردن نورونی که در میان سطح عادی و سطح سایکوپاتولوژی واقع شود می‌تواند موجب خلاقیت شود. دلایل دیگری که برای ارتباط نیمکرهٔ راست با خلاقیت وجود دارد این است که افراد خلاق تنها طی این فرایند و نه به طور کلی تکیه بیشتر بر نیمکرهٔ راست دارند.افراد با خلاقیت بالا دچار ناکارایی در بازداری شناختی هستند که قطعهٔ پیشانی مسئول آن است، بنابراین باید سطوح پایین‌تری از فعال‌سازی قطعهٔ پیشانی را در افراد خلاقمشاهده کنیم که آزمایش‌ها و ارائهٔ تکالیف این فرضیه را تأیید کرده‌است.


افراد خلاق عموماً ویژگی‌های دارند که آنها را از سایر مردم متمایز می‌کند. این ویژگی‌ها که همان ظهور و بروز نیروهای تفکری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملکردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از:

 

  • هوش:

افراد خلاق، همواره به اندازه کافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسان‌های دارای هوش بالا، انسان‌های خلاقی نیستند. بلکه کسانی خلاق هستند که توانسته‌اند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی کنند.

 

  • فکر سیال:

از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است.

 

  • انعطاف‌پذیری ادراکی:

توانایی دست کشیدن از یک قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوب‌های جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریع تر می‌تواند قالب شکنی کند و به الگوهای جدید دست یابد.

 

  • ابتکار:

توانایی و تمایل به ایجاد جواب‌های غیرمعمول و مرسوم را در واکنش به محرک‌های محیطی دارند. تنوع طلبی و بیزاری از انجام کارها به صورت روتین از دیگر خاصیت‌های این ویژگی است.

  • استقلال رأی و داوری:

به خود متکی بودن و سنجش افکار و ایده‌ها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگی‌ها و غوغا سالاری‌ها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگی‌های این افراد است.

 

  • اعتماد به نفس:

به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امکانات و حدود توانمندی‌های خود دارند.

 

  • خطرپذیری:

از انتقاد و شکست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصت‌هایی برای یادگیری تلقی می‌کنند.

 

  • تمرکز ذهنی:

به طور فعال و پرتلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده می‌پردازند.

 

  • دانش:

افراد خلاق، سال‌های زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می‌کنند و علاوه بر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش و آگاهی خود هستند.

 

  • پیشینه تاریخی:

افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بوده‌اند و بعضاً فقدان‌های بزرگی نظیر والدین یا امکانات مالی داشته‌اند. این فقدان‌ها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشته‌اند تا در جهت رفع نیاز خود به راه حل‌های خلاقانه بیندیشد.

 

  • نیاز به کسب موفقیت:

افراد خلاق نیاز دارند در کسب هدف‌های خود، به موفقیت‌هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل‌های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است.


راه‌های پرورش خلاقیت

به خاطر پرورش خلاقیت باید کارهایی انجام دهیم که از طرفی دانش و تجربه ما را که به عنوان ماده خام خلاقیت هستند بالا ببرد و از طرف دیگر شیوه تفکر ما را اصلاح و هدایت کند و از سویی قدرت تخیل ما را بهبود بخشیده و امکان تصورسازی به ما بدهد. می‌دانیم که خلاقیت نوعی تکاپوی فکری و ذهنی برای دست یابی به اندیشه‌های بدیع است. پس کارهایی که بتواند ذهن را در این راستا به تکاپو وادارد و به ما فرصت اندیشیدن و تبلور آن را در جهان خارج بدهد، موجب افزایش خلاقیت می‌شود.

 

  • تجربه:

غنی‌ترین منبع سوخت و عاملی است که موجب می‌شود انسان بتواند ایده‌های خلاقانه ارائه بدهد. تجربه را می‌توان از انجام کارهای متنوع و مخاطره انگیز، مسافرت مخصوصاً با شرایط سخت و مصیبت بار و به مکان‌های دور افتاده، تماس‌های شخصی با دیگران بویژه کودکان، خواندن شرح حال افراد، تماشا کردن تلویزیون، گوش کردن رادیو و ... به دست آورد.

 

  • بازی‌های فکری:

حل معما، جدول، شطرنج، کلمات متقاطع، بیست سوالی‌ها، بازی در هوای آزاد، حل مسائل ریاضی بخصوص مسائل هندسه و احتمال که نوعی ورزش ذهنی هستند در تقویت قدرت تفکر موثرند.

 

  • کوشش زیاد:

آنچه موجب خلاقیت می‌شود، لزوماً هوش و نبوغ فوق‌العاده نیست بلکه کوشش مضاعفی است که افراد خلاق انجام می‌دهند تا مغز را به تصور وادارند. سخت کوشی و عادت کردن به کار و تلاش ما را در هنگام تولید ایده‌های خلاقانه یاری می‌کند.

 

  • دانش:

بروز ایده‌های نو نیاز به دانش فراوان دارد. در حقیقت دانش ماده اولیه تصورسازی است توسعه دائمی دانش و اطلاعات وسیع در بروز ایده‌های خلاقانه نقش بی بدیلی دارند.

 

  • روحیه پرسش‌گری:

تقویت روحیه پرسش گری و اینکه انسان از طرح سؤال‌های به ظاهر کودکانه واهمه نداشته باشد و سؤال‌های چالش‌برانگیز مطرح کند، باعث پرورش کنجکاوی در انسان می‌شود و ساختارشکنی قالب‌های ذهنی را تسریع می‌کند.

 

  • زندگی انتزاعی:

تمام کارهایی که در زندگی انجام می شود یا حتی انسانهای پیرامون، می توانند به صورت انتزاعی و سمبولیک باشند. بطور نمونه: کدام یک مثبت و کدام یک منفی است؟ احتمالاً برنامه هایی وجود دارد که هم مثبت هستند و هم منفی. این باعث می شود تا ذهن مدام بپرسد: چگونه می توانم مثبت را در زندگی ام افزایش دهم؟ اینگونه شخص زندگی خود را انتزاعی کرده و در نتیجه خلاقیت مغز را به کار انداخته است.

 

 

 

 

دانلودpdf مقاله :خلاقیت چیست؟افراد خلاق چگونه هستند؟

مطالب مرتبط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا کرامت